۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

میوه ممنوعه


در پس کوههای زمان

بر خاکستر سرد آدم وحوا

بر ویرانه های هزار باغ بهشت
نه در باغ عدن
که بر شاخه در خت پیر روبرو

میوه ممنوعه می رقصد همچنان

پر ز راز و تمنا

شاد و تازه و جوان

و کودک درون من

کنجکاوی از سر گرفته

پیرانه سر

منوچهر مرعشی

25-04-2009

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با آرزوی بهترین ها و سرافرازی برای شما عزیز
آهنگ مهربان و تک رنگی شعرتان با وجود کلمات الوان و تک باطنی .شعر شما را متمایز کردهاست
&روزی ما دوباره کبو ترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت&