۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

... آنگاه ...





وآنگاه آسمان به زمین دل باخت

و در شبی آتشین با هم در آمیختند

و باران حاصل شد

و گام های باران آهنگ زندگی را نواخت

و دردل آب ها غوغا بپا شد

........

و آب حیات را ندا داد

و دریاها شکوفه دادند

و رودها عاشق شدند

و چشمه ها شعر سرودند

و ستاره ها سرک کشیدند

و شب خیمه زد

و پس آبها به خوابی شیرین فرو رفتند

و از خوابشان کوهها و دشتها پدیدار شد

و پس آبها آرام گرفتند

...........

و زمین دگر بار چهره نمود

و حیات بی وقفه گسترش یافت

و زمین از دلش سخن گفت

و دانه ها کلمات سبز زمین شدند

و اهل زمین یک بیک از خاک بر خاستند

و دشتها سفره گستردند

و کوه ها آغوش گشودند

و پرندگان ترانه سر دادند

و ماه رخ نمود

و پلنگ شیفته ماه شد

و گاو شیر داد

و زنبور عسل ساخت

و باد همچنان بشارت می دهد

و حیات بی وقفه شگفتی می آفریند

........

و آنگاه انتظار همه را فراگرفت

و سکوت سایه گسترد

و باد بی تابی کرد

و زمان سنگین شد

و در پیج و تابی

انسان دیده گشود

با چشمهای گشاده از پرسش

در آستانه زندگی

بهت زده و لرزان

آشفته و غریب

ایستاده بر دوپا

با دستهای رها

در برابر جهانی از شگفتی ها

و باد پایکوبان بشارت می دهد

و هستی بی وقفه بشکلی شمایل می نماید



.....

ادامه دارد



منوچهر مرعشی

29-04-11











۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

از جمله آزدیخواه ترین و صلح طلب ترین ها



ابتدا باید روشن و صریح بیان کرد که نقد روشنگری پرسشگری بازبینی کندوکاو خردپیشکی در همه زمینه های تاریخی اعتقادی فرهنگی سیاس اجتماعی و..بخصوص امروز پس از تجربه دیکتاتوری مذهبی و در عصر آگاهی و ارتباطات نیاز ضروزی و فوری همه ماست .باید گفت که اساسا هیچ فرد یا جریانی را یارای مقابله با آن نیست ما بخشی از جامعه بشری هستیم و باید با استفاده از تجارب جهانی بدست آمده از این دوران گذر کنیم . و این مهم بدست نمی آید مگر در سایه برقراری آزادی و حقوق انسانی اما در شلوغی کارزاز نبرد عده ای در پی گل آلود کردن آب هستند. انان دروغ و دغل و تهمت را در زرورق نقد و خرد و ...به بازار مکاره ارزان عرضه می کنند تا واقعیت را وارونه جلوه دهند و حقیقت را بپوشانند. از جمله می توان به اتهام خشونت و دیکتاتوری به مجاهدین را ذکر کرد

سر منشع این دروغها در چند دهه گذشته :

این دروغهای آشکار و اتهامات بی شرمانه سی و اندی سال پیش نخستین بار از زیر بالش شیاد بزرگ که روزی عکسش را در ماه می دیدند در آمد . خمینی برای فریب خلق می گفت اینها(مجاهدین و..) خرمن ها را آتش می زنند و....و این خط را با خروارها دروغ و تهمت و فریب همه بازمندگان یک جریان مذهبی که خمینی فشرده و چکیده آن بود با کینه و خشم باور نکردنی هنوز هم ادامه می دهند . با این اشاره خواستم سرمنشع و ادامه دهندگان دروغ های بی شمار و بی اساس را ابتدا یاد آوری کنم تا بتوان حسابشان را از انتقاد اصولی و دلسوازنه و ضروری جدا کرد

پیچیده شدن رژیم درپرورش گفتمان دروغ :

نظام جمهوری اسلامی البته در سی سال گذشته به کمک امداد غیبی پیچیده و کاردانتر شده است و همیشه ساده عمل نمی کند بلکه گاه بشکلی پنهانی و از طریق افراد و جریاناتی موجه دست به گفتمان سازی و حتی آلترناتیو سازی هم می زند حرفهای خودش را از زبان دیگران و بیانی مدرن و امروزی با ظاهری شیک و پسندیده و تعفن وجود خود را ادکلن های با بهترین مارکها می زند و آن را در فضا رها می کند . از آمریکا تا اروپا تا منطقه و از گند گاه چاله دهانهای گوناگون دروغ ها و تهمت های پوسیده ای با اهداف خاص بگوش می رسد.

نیروی ترقی خواه در فضای آزادی بیشتر رشد می کند :

نه تنها مجاهدین بلکه هیچ نیروی براستی ترقی خواه هرگز نیازی به خشونت نداشته و ندارد برعکس فضای دمراتیک و صلح آمیز هزار بار بهتر است زیرا محیط مناسب برای رشد و نمای اندیشه های آنهاست زیرا آنها رهایی و رفا انسانها را خواستارند.

دروغ بزرگ اتهام خشونت به کسانی که خواهان تغییر وضع موجود در جهتی انسانی تر هستند ریشه ای به قدمت استثمار انسان از انسان دارد و البته در اساس حرف تازه ای نیست انچه تازه است شکل بیان و طرفهای مقابل هستند

اگر تنها به تنظیم رابطه مجاهدین در همین چند سال اخیر با دولتهای آمریکای که سرزمین دمکراسی و فرصتهاست و مدرن ترین کشور جهان می باشد نظری بیفکنیم در عمل خواهیم دید که کدام طرف بیشتر به اصول دمکراتیک و قوانین و دمکراسی متعهد و وفادار است . مجاهدین در این زمینه باعث برانگیختگی و هوشیاری روشنفکران و ترقی خواهانه جامعه آمریکا شدند تا با هم از دست آوردهای بشری مثل دمکراسی و حقوق بشر و آزادی های گوناگون در برابر سود و سرمایه و منافع مادی صرف دفاع کنند. اگر نیک بنگرم و اگر از فضای مسموم ایجاد شده توسط ارتجاع مذهبی و دوستان استعماریش بیرون بیایم این مایه افتخار و سر فرازی هر ایرانی و البته هر انسانی است که نیروی چنین شریف و صادق و هوشیار و آگاه و اصولی و پایدار وجود دارد.

نظری به سالهای پس از 1357 :

کمی عقب تر بر گردیم من بعنوان یک شاهد آن دوران شهادت می دهم مجاهدین پس از سرنگونی دیکتانوری پلیسی- نظامی شاه بطور جد خواستار زندگی سیاسی مسالمت آمیز با حفظ اصول خود بودند . از روز اول بدرستی در برابر ارتجاع تمامیت خواه و حاکمیت ولایت فقیه آزادی و حاکمیت مردم بر مردم را قرار دادن و همه فعالیتهای سیاسی خود را حول همین خواسته ها سازمان دادند . در فضای آکنده از تهمت و دروغ توطعه و جهل و جنگ و قتل که خمینی آمر و هدایت گر آن بود به مبارزه و تلاش بی وقفه خود ادامه دادند و در در طی کمتر از 3 سال اگر ارتجاع مذهبی ذره ای تحمل مبارزه مسالمت آمیز را داشت می رفت که توسط مجاهدین و کلیه افراد و جریانات آزدیخواه موجود همان دوران جاروشود و مسیر جامعه ایران به سمت دمکراسی و ترقی پیش رود . اما ارتجاع تاب مسالمت و صلح و آزادی و منطق و خرد و روشنگری و...را نداشته و ندارد. پس به ماهیت ضد انسانی خود پناه برد و کشتار بی پرده و گسترده را با بی رحمی تمام زیر پرده دین و مذهب و انقلاب و.. شروع کردو آنچه را که برما رفت رغم زد.

تنظیم رابطه با دیگران

در رابطه با دیگر نیروهای و شخصیتهای سیاسی هم مجاهدین همواره خط اتحاد حول آزادی را پیش بردند و طبیعی بود که با توجه به وزن و توانایی و صلاحیت و خطوط درستی که از آن برخوردار بودند نقش محوری در اتحاد و پیش رفت مبارزه را بر دوش داشتند . اما مجاهدین به گواه تارخچه شان هرگز آغازگر جدایی با هیچ نیرویی نبودند مگر در جایی که اصول مبارزاتی و اسناد امضا شده نقض می شد مانند مذاکره حزب دمکرات کردستان با نیروهای رژیم و یا نامه نگاریهای مخفیانه بنی صدر با خمینی که دیگر قابل سازش نبود.

تنها آزادی بیان و تشکل

به امروز برگردیم مجاهدین از رژیم و همه جهان می خواهند که اگر راست می گویند و می توانند تنها آزادی بیان و تشکل بدهند حداقل حدقل خواسته برای خود آن هم پس از آن همه جنایت و غارت و سرکوب فقط تضمین بدهید که بتوانند حرفشان را با مردمشان در میان بگذارند مگر پس از سی سال کشتار و لجن پراکنی نمی گویند مجاهدین گروهکی بیش نیستند که پس یک قطره آزادی و قانون را تحمل کنید تا معلوم شود کی چکاره است . ازین صلح آمیزتر منطقی تر و با گذشت تر سراغ دارید؟ برای اینکه کمی روشن تر شود خوب است توجه کنید که همه جهان بکمک دولت افغانستان دست بدست هم داده اند تا نیروی مثل طالبان را با دادن انواع امتیازات متقاعد کنند که دست از خشونت بردارد و به پروسه مسالمت آمیز سیاسی تن دهد ولی این نیروی ارتجاعی با توجه به ماهیتش تن به صلح نمی دهد

در مورد ایران اما برعکس نیروی اپوزوسیونی مثل مجاهدین خلق از همه مردم و نیروهای جهان می خواهد اگر می توانید بفرمایید این رژیم هار را متقاعد کنید به زندگی مسالمت آمیز تن دهد و بیش از سی سال است که این حرف را رسمی و آشکارا گفته و تکرار می کند اما زهی بی شرمی و وقاحت که لشکر رذالها چنین نیروی را به اتهام بی اساس و ناجوانمردانه خشونت و تروریست و ..می بندند تا خود هر غلطی می خواهند با دست باز بکنند.

قدر دارایهای خود را بدانیم :

نتیجه آنکه مجاهدین بعنوان یک نیروی سیاسی موجود که حاصل مبارزات مردم ایران است تا آنجایی که به مبازات عمومی و تنظیم رابطه عملی آنها با مردم و نیروهای سیاسی و اجتماعی و فراتر از آن تا جایی که به بیرون از خودشان بر می گردد می توان با مراجع به مواضع عملکردشان گفت یکی از آزادی خواه ترین و مسالمت جو ترین نیروهای تاریخ مبارزاتی مردم ایران است . آن دستهای آشکار و پنهانی که می خواهند از مجاهدین شیطان بسازند هرگز نمی توانند خواهان دمکراسی و حقوق بر باشند .آنها حساب شده قصد دارند مردم را از دارای های های مبارزاتی خود و از جمله مجاهدین خلق محرم کنند. آنها می خواهند وضع موجود به شکلی دیگر ادامه پیدا کند آنها منافع خود را می جویند و بدرستی در این مقطع مجاهدین را مانع می دانند. هدفشان خنثی بی اثر کردن و کنار زدن مجاهدین به بهانه های مختلف است. به هر کس و هر چیزی هم متوسل می شوند. ایا موفق خواهندشد؟ آنها می توانند ضربه بزنند مانع ایجاد کنند پیروزی مقطع ای بدست آورند و.... اما هر بار باید گفت و تکرار کرد اگر هستی قانونمند است و حرکت تکاملی اصالت دارد سرانجام پیروزی از آن آنانی است که هم مسیر تکامل پیش می روند اگر غیر از این بود انسان در دوره غارنشینی باقی می ماند.

باید تکرار کرد که می توان از بالا تا پایین با مجاهدین مخالف بود مجاهدین که سهل است می توان و باید مقدس ترین ارزشها و باورها را به دست نقد سپرد و مورد پرسش قرار داد ما باید دوران روشنگری را که اکنون جدی تر وارد آن شده ایم را از سر بگذارنیم. اما این بسیار متفاوت است با فحاشی دروغ پراکنی تهمت زدن و شلوغ کردن و در نهایت در دام ارتجاع و استعمار رفتن . روشنگری نه تنها شجاعت پرسیدن و بکار گیری خرد را می طلبد بلکه صبر و هوشیاری و مهمتر انصاف و صداقت و حقیقت گوی را هم لازم دارد. وگرنه هرکه هستیم هر چه بودیم با خبر یا بی خبر کمک کار بدکاران خواهیم شد .

منوچهر مرعشی

24-04-011

.







۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

فراتر




گاه پیش می آید که واقعه ای به دلایل مختلف از خودش فراتر می رود . کشتار جمعه در اشرف بسرعت از خود واقعه یعنی تعدادی کشته و زخمی و حتی از خود مجاهدین هم فراتر رفته است .

بروز ماهیتها

زیرا اصل موضوع هم آرمانی هم سیاسی هم انسانی هم حقوقی و قانونی است. تلاش و نبرد برای کسب آزادی آرمان دیرینه بشریست هر انسانی در هر کجا و در هر شرایطی نه تنها حق دارد برای آزادی برخیزد بلکه باید برای رسیدن به آن با موانع بجنگد این یکی از تفاوتهای کیفی دبیای انسانی با دنیای حیوانی است . علت اصلی بودن رزمندگان در اشرف پاسخ به همین مسولیت و آرمان انسانی است . از ابتدا تا همین امروز هم آشکارا و رسمی همه قوانین اصولی را پذرفته و کامل رعایت کرده اند. اما طرفهای مقابل دست به هر کاری می زنند تا رزمندگان دست از نبرد برای حقوقی انسانی خود بردارند یعنی در واقع بودن خود را نفی کنند تا وضع موجود ادامه یابد اما بر خلاف میل آنان پاسخ رزمندگان مقاومت و پایداری به هر قیمت است . طرفهای مقابل این رزمندگان وحشی می شوند و آشکارا همه قوانین را زیر پا می گذارند و جنایت می کنند. همه کسانی که شاهد بودند و یا دیند و شنیدند و در برابر این حادثه موضع گرفتند به نوعی ماهیت خود را به نمایش گذاشتند هیچ کس نمی تواند از کنار آن بگذرد سکوت هم نوعی موضع گیری است.

این واقعه آینه ای می شود تا هر کس خود را در برابر آن بنگرد سر راه همه سبز می شود راه گریزی باقی نمی گذارد معیار و ترازوی سنجش ادعاها می شود .

روشنگر و احیا کننده

علی رغم درد و رنج و زیان لحظه ای وارده بدلیل اینکه پرده ها کنار می رود و غبار تردیدها شسته می شود و در پرتو حقیت موضوعات در روشنی بیشتر قرار می گیرند انسانیت نهفته در درون انسانها بیدار می شود و به منصه ظهور می رسد. بدین ترتیب اثرات حادپه ای بظاهر محدود و تمام شده مداوم گسترش می یابد و حاصلی صد برابر می دهد. ظاهرا مرگ است و زیان اما چو نیک بنگری پیروزی است و زنده کننده .

و تا انسان بر این کره خاکی باقیست این داستانیست بی پایان .



منوچهر مرعشی

21-04-2011



۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

سگ الهام بخش





سگی که در هستی هم زمان من بود

بسختی خودش را می کشید

ابر قدرت جهان را سیاه پوستی ریاست میکرد

کودکی از تشنگی می سوخت

هیولای مقدس بر سرزمین من حکم می راند

مردی زندگی را تاب نیاورد

زیبا دختری ناچار تن به فروش داد

بادی وحشی آشیانه ای را ویران می کرد



من روی نیمکتی انتظار می کشیدم

سگ لنگ لنگان کنار من رسید

کلاغی مدفوعی را زیر و رو می کرد

عقابی اوج می گرفت

دو قمری در گوش هم زمزمه می کردند

مردی عیسی را بر صلیب می فروخت

جمعی شراب خون می نوشیدند

دست فروشی عصای موسی را در بساط داشت

درد و گرسنگی سگ را بسختی می آزرد

گدایی بی پا دست نیاز دراز می کرد

دیوانه ای ترانه ای گنگ می خواند

بودا زیر درختی خشک تکیده بود

از شمال قاره سیاه صدای آزادی می آمد

در بغداد بابل آزادی به مسخ برده می شد

بوزینه ای بر منبر تکیه زده بود

جای کورش دلقکی نشسته بود

محمد دوباره به غار پناه برده بود

آفتاب با آرامش خود را بالا می کشید

دانه ای از خواب بر می خاست

قصه ای جان می گرفت

بشارتی گشترش می یافت

زمان می طپید

نبرد در جریان بود

جهان جوانه می زد

دگرگونی بی وقفه می نواخت

سواری گردنه ای را طی می کرد

جوجه ای از آشیان پرید

اناری خندید

سیبی رقصید

عشقی شکفت

نوزادی چشم بجهان گشود

سگ

آزرده از آدمیان

چشم فرو بسته بود

این سگ

الهام بخش شعر من بود



منوچهر مرعشی

03-03-011

روی نیمکتی کنار سگی در جایی



















۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

بیا



بیا بدیدار

چو نور از ره دور

چو سایه در صحرا

چو ندای سکوت

چو الهام از قلب شعر



بیا به ملاقات



چو بوسه سپیده

چو خنده صبح

چو غم پاییز

چو فکر زمستان

چو رقص بهار

چو اشک شبنم

چو شوق شکوفه

چو شادی جوانه

چو خواب دانه

چو ترانه چشمه

چو خشم ابر

بیا بپرس

چو شهامت دانستن

چو پرسش تاریخ

چو طعم حقیقت

چو یافتن کلید

چو تلخی تنهایی

چو شیرینی رهایی

چو آهنگ گامهای مهر

چو ساز دل محبت

چو پاکی رفاقت

چو گرمی دست دوستی

بیا سربزن

چو قاصدک در نسیم

چو مرغ در چمن زار

چو فکر تازه بر بام ذهن

چو عشق در چشمه چشم

چو نت بر روی بام

چو آسمان در پنجره

بیا به سراغ ا

چو خاطر کوچه

چو نقش روی دیوار

چو زخم زمان

چو خون نخفته

چو روح دریا

چو معجزه باران

چو خیزش موج

بیا

بی تو بیقراریست





مرعشی منوچهر

16-04-2011

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

ننگین تر از کودتای 28 مرداد



شاید آن روزهای که دولت وقت آمریکا با تکیه بر ارتجاع تاخلی کودتای 28 مرداد 132 را بر علیه دولت ملی مصدق طراحی و اجرا کرد به آثار و عواقب مخربی که بر مسیر تاریخ و جامعه ایران و منطقه و به نوعی بر جهان می گذاشت اندیشه نمی کردند که یک قلم آن امروز سربر آوردن هیولای ارتجاع مذهبی از دل دیکتاتوری وابسته سلطنتیست و یا هرگز فکر نمی کردند روزی پردها به تمامی کنار خواهد رفت و چهرها سیاه عیان خواهد شود و آن روز دیگر دیر است و نمی توان آثار عملکرد ضد انسانی را با اعثراف و عذرخواهی زدود.

امروز اما عملکرد دولتهای مختلف آمریکا و از جمله بارک اوبامای رنگین پوست و خانم وزیر امورخارجه اش در مقایسه با دولتهای آن روز آمریکا بیشتر قابل نکوهش است اگر کودتی 28 مرداد در تاریکی و پنهانی و بنام مردم و شاه انجام شد و حاصل آن حکومت پهلوی بود امروز دولتهای آمریکا در روز روشن و در برابر چشم جهان و در عصر ارتباطات و آگاهی با بی شرمی زیر تمام تعهدات رسمی و کتبی و امضا شد خود می زنند حیثیت و ادعاهای و ارزشهای خود را حراج می کنند و جاده صاف کن ارتجاع مذهبی جانوری که جهان ما را آشکارا تهدید به نابودی می کند می شوند. نه امروز نه فردا و نه هرگز این خیانت ها قابل گذشت نیست .اگر قرار باشد از این همه رنج و خون ناشی از این نامردمی ها بهره ای به مردم برسد باید تا هرکجا عوامل  این رذالتها را هر که می خواهد باشد دنبال کرد و به پاسخگوی و محاکمه کشاند تا درس عبرتی شود و مانع از تکرار جنایت گردد.

اگر براستی خطای جنسی یک راییس جمهور در آمریکا قابل پیگیری و محاکمه است خیانت و شرکت در قتل انسانهای بی گناه بسا بسا باید برای وجدانهای انسانی با اهمیتر باشد.

مجاهدین محصول تاریخ ایران هستند

تاریخ ایران با همه خوب و بدش و همه شکستها و پیروزهایش در کل حرکتی رو به جلو دارد. اگر یکی از کمبودهای جدی دوران مصدق عدم وجود تشکیلاتی با کادرها و رهبرانی حرفه ای و با صلاحیت بود که بود و پس از مصدق تقریبا کار بپاین رسید امروز اما چنین نیست و با فرض قتل عام مجاهدین هم کار تمام نخواهد شد. تشکیلات مجاهدین با محتوا و آرمانهایشان میوه شیرین شکست تلخ جنبش ملی برهبری مصدق و تجارب علمی مبارزاتی جهانی است.

بی جهت نیست که در تمام این سالیان دراز یکی از اهداف اصلی دشمنان رنگارنگ آزادی مردم ایران از هم پاشیدن تشکیلات و ترور شخصیتی و بی اثر کردن رهبران مجاهدین به هر طریق ممکن از جمله با جعل حقیقت بوده واست.

هستی قانونمند است

اگر دنیای خارج از ذهن و ذهنیت ما واقعیت دارد و این قوانین حاکم بر هستی است که عمل می کند و حرف نهایی را می زند پس آنان که خلاف حرکت می کنند سر خود را بدیوار می کوبند و سر انجام از زیان کاران خواهند بود .



منوچهر مرعشی

09-04-2011









۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

این نبرد مستقیم با دیکتاتوری مذهبیست



بی تردید در پس تمام دشمنی ها با مجاهدین رژیم جمهوری اسلامی بدلایل معلوم نقش اصلی را داشته و دارد. نظام ولایتی بطور غریزی و آگاهانه برای حفظ بقا به ادامه این دشمنی نیاز حیاتی دارد. به همین دلیل در هر کجا و هر چقدر بتواند از هیچ رذلت و جنایتی کوتاه نخواهد آمد. در اشرف خامنه ای است که با دستان مالکی کشتار می کند . نبرد در اشرف فراتر از مجاهدین و اشرف نبرد برای آزادی و حقوق بشر و حفظ دستاوردهای تاکنونی بشر است. نبرد مستقیم با هیولای ضد انسانی مذهبی است که قلب و مغز آن در تهران است . حمله وحشیانه دست نشاندگان رژیم حاکم بر ایران را باید به ضد حمله به تمامی دیکتاتوری مذهبی و حامیان استعماریش بدل کرد. علی رغم هر اختلاف نظر و انتقادی امروز باید بر سر اصول انسانی و حقوق بشری و برای کنار زدن مانع واقعی و عمده آزادی و پیشرقت در همه جا باید مبارزه با جمهوری اسلامی را شعله ورتر کرد.

با دفاع از اشرف به دفاع از انسانیت و نبرد با بدترین نوع دیکتاتوری که مایه شرم و ننگ است بپرد ازیم.

منوچهر مرعشی

08-04-20011

۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

هر لحظه





هر لحظه

پر از پرندگان آبیست

سرشار از طپشهای سبز است

پر بار ز آرزوهای سرخ است

برخیز

برقص با هستی



هر لحضه

هزار نهال ترانه می رویید

بیشمار شعر می شورد

خیال خانه ها می سازد

رویا سرزمین ها می گشاید

قصه های تازه از عشق می جوشد

بی باک

بیامیز با هستی



هر لحظه

صد ستاره جان می گیرد

باد بشارتها دارد

در بطن زمین غوغاها بر پاست

زمان صفحه ای نو می گشاید

همسفر هستی شو بی قید



هر لحظه

از دل دریا امواج سخن بر می خیزد

از نگاه خورشید روشنی می ریزد

ازبغض ابرها زندگی می بارد

توشه ای گیر از حاصل دست هستی



هر لحظه

تلاشها دانه می افشانند

جنبشها جوانه می زنند

انتظارها غنچه می دهند

اندیشه ها شکوفه می شوند

امید ها به گل می نشینند

صبری به ثمر میرسد



هر لحظه

همراه زندگی باش

شاد



منوچهر مرعشی

03-04-2011