۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

اتاق


اتاق کوچک و درهم من پر ز شعر است

شعر نشسته

بر روی شانه شکسته گلدانها

در پشت تنهایی من

درقاب پنجره تصویرها

بر سینه سپید کاغذ های بی نظم



شعر زندگی می کند

در آهنگ بی توفق زمان بر دیوار

در هم آغوشی خطوط و رنگهای تابلوها

دراندیشه  نوری که می نماید راه

در بوی نان تازه ای که پر کرده فضا

در جان بی تاب قلمی که در دست من می رقصد



شعر پر می کشد

بر پرده ای که پر از آواز پرنده ها ست

در غم غریبانه غباری که نشسته کنج دیوار

در شادی شکوفه ای که گشته شکار

بر نقشه ای که در خود  فشرده همه جهان

بر صندلی خالی دوست

در یاد یاران رفته که ماندگارانند

در حجم رویای که بوسعت هستی است



نه تنهایی نیست

نه بن بستی هست





در این اتاق کوچک

 در پس این تنهایی

جهانی  جاریست



منوچهر مرعشی

20-11-2011




















۱۳۹۰ آذر ۲۹, سه‌شنبه

تضادها و وحدت ها

از همان زمان بنیان گذاری که مجاهدین سنگ بنای  دوری و نزدیکی نیروهای اجتماعی و سیاسی را  بر پایه واقعیات وجود طبقات اجتماعی

( استثمار کننده  و استثمار شونده) قرار دادند و نه بر پایه ذهنیت و عقیده و ..(با خدا بی خدا و..)  و در نتیجه جمع بندی علل شکست انقلابات تاریخ معاصر ایران  مبارزه را به مثابه علم و حرفه و کار جمعی در دستور کار قرار دادن و با پذیرش مسئولیت و آمادگی برای ادامه مبارزه در هر شرایط و به هر قیمت وبا بکار گیری همه دستاوردهای مبارزاتی تا کنونی به عنوان تجارب و تلاش  بشری  برای زندگی انسانی تر را متعلق به خود و همه انسانها دانسته و با نظری باز پذیرفتند و در عمل  بکار گرفتند  معلوم بود که مبارزینی واقعگرا و جدی با دیدی وسیع و  روشن و با حرفی تازه و  با قصد  واقعی همبستگی ودوستی و ... در میدان مبارزاتی ایران ظاهر شده است.

در اینکه چشم انداز و آرمان نهایی اجتماعی مورد نظر مجاهدین روابط و مناسبات غیر استثماری است به گواه عمل کرد و نوع زندگی و تئوری ها ی آنها  نه قابل تردید است نه پنهان کردنی کافی است نگاهی به زندگی جمعی مجاهدین مثلا در اشرف بیندازید و آنرا مقایسه کنید با زندگی در مناسبات موجود  بجای منافع صرف فردی و خودپرستی و فزون خواهی بی حد و  رقابت در جهت کنار زدن و حذف و زمین زدن و نابود کردن دیگری منافع جمعی رفاقت و کمک برای بالا کشیدن بقل دستی و رشد همگانی است بجای افزایش شکاف فقر و فربه شدن  افسار گسیخته و بیمار گونه  حتی تا حد نابودی زمین برای رسیدن به  خواهشهای غیر انسانی خود تقسیم مساوی امکانات مادی و مصرف در حد نیاز  و در عوض میدان دادن به رشد و شکوفایی همه جانبه  فرد و جامعه انسانی است و...  

از آنجا که ما در ذات و جوهره انسانی خود علی رغم هر اختلافی مشترک هستیم  و از آنجا که انسان فی نفسه بد نیست  و خواستار  سعادت است هر جا رایحه انسانی به مشام برسد ما را به هم نزدیک و دور هم جمع می کند نگاه کنید به رنگین کمانی که در این روزها و دراین زمانه گرگ و میش دور مجاهدین جمع شده اند من شخصا بخصوص تحت تاثیر شهادت آقای دیوید فلیپس مقام نظامی که چند سال در اشرف بوده و از نزدیک روابط و مناسبات مجاهدین را دیده و تا حد ی زندگی کرده قرار گرفته ام که چگونه در بر خورد با حقیت انسانی موجود در اشرف عواطف و توانایی انسانی خودش زنده وبروز کرده و در عمل  برای دفاع از این حقیت در برابر سیستمی قرار گرفته که خودش بخشی از آن بود ه و به چنان اعتمادی بالای رسیده که حاضر است دختران جوانش را با خیال راحت به مناسبات انسانی مجاهدن بسپارد این البته جای افتجار و سربلندی دارد.

بنابر این آرمان خواه بودن مجاهدین زیر دوربین های آمریکای  بوده و هست ولی جدی تر آنکه علی رغم فروپاشی دنیای سوسیالیستی نوع شوروی سابق و به  براه انداختن جنجال پایان تاریخ از جانب دنیای  سود و سرمایه و تلاش همه جانبه برای جا انداختن و ابدی جلوه دادن مدینه فاضله وضع  موجود  و  به دنبال آن ذوب کردن و شدن بسیاری از جریانات در درون دنیای موجود ولی شگفت اینکه این مجاهدین تا قلب دنیای سرمایداری رفته با بلاترین مقامات فکری سیاسی نظامی و ..این نظام رو در رو شده اند اما نه تنها حل نشده بلکه بیشتر بر استقلال و خواسته ها و آرمانهای خود پا فشرده اند و پابرجا مانده اند برعکس  طرف مقابل را به تردید و تضاد و پاسخ گوی کشانده اند

این تشکل تلاش پایداری جدیت  و عمل کردن   همراه با هوشیاری و در هر شرایط  برای دنیای بهتر است است که بیش از همه چیز خشم و کینه همه حافظان وضع موجود را بر علیه مجاهدین بر انگیخته است .

اما مجاهدن اثبات کرده اند به همان اندازه که آرمان خواه هستند واقع گرا و ریزبین و همه جانبه گرا هم هستند هنوز دیکتاتوری وابسته سلطنتی بر سر کار بود که مجاهدین به ارزیابی مرحله دمکراتیک جامعه ایران رسیدند. آزادی برایشان  ضروتی آرمانی است (  از نظری یکی از مهمترین علل ناکامی شکست انقلاب های چون اکتبر 1917 روسیه همین غیبت آزادی همه جانبه که منجر به فساد و فروپاشی شد می باشد)

با حاکمیت ارتجاع مذهبی ضرورت آزادی بیشتر شد اصل قرار دادن آزادیهای همه جانبه در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه  ناشی از تحلیل درست و نیاز جامعه دیکتاتور زده ایران بود گرچه در آن زمان چپ نمایان مرتجع و جبهه متحد ارتجاع را به افترا گویی بر علیه مجاهدین بر انگیخت ولی با توجه به تجربه تاریخی خودمان و جهان راه رشد ترقی و تکامل فردی و جمعی ایران و ایرانی از مسیر آزادی می گذشت و می گذرد . دنیای غرب در یک تلاش  همه جانبه فکری فلسفی دینی  سیاسی هنری اخلاقی و.. مستمر سخت و طولانی و پر بها  به دستاوردهای بزرگی رسیده بود از جمله بکارگیری گوهر عقل رهایی از سیطره مذهب و سنت ونهادهایش  بوجود آمدن جنبشهای اجتماعی نظریه ها و مکاتب فلسفی هنری سیاسی  انقلابات وتحولات اجتماعی  سیاسی و علمی  حاکمیت مردم بر مردم حقوق بشر و مفادش و.....  

بله دستاوردهای بسیاری را می شود شمرد که ریشه در دنیای غرب دارد و حاصل  اندیشه وخون و رنج آنهاست اما به همه ما به مثابه جامعه بشری تعلق دارد از این بابت و در این زمینه ها مردم ایران و مجاهدین از صادق ترین و جدی ترین متحدان دنیای غرب بوده وهستند وخواهند بود ارزشهای انسانی هیچ حد و مرز و مالکی ندارد همه جا باید جاری و ساری شود و به همه کس تعلق دارد ارتجاع ضد انسانی مذهبی در بنیادهای فکری و اعتقادی و ارزشی و  در معیارهای سیاسی و اجتماعی و حقوقی در تضاد با دستاورهای مترقی بشری قرار دارد از این بابت ما باید با صدای بلند و بی ترس از تنگ نظران و شیادان و زخم زننده گان فریاد بزنیم ما با همه جهان برای حفظ و راتقائ ارزشهای بشری بدست آمده متحد هستیم و در این راه عملا هر چه می توانیم انجام دهیم .

ولی آن غرب وحشی و استعمارگر و استثمار گر و فریبکار را  که خود در طول تاریخ یکی از مهمترین عوامل زمینه ساز شکل گیری و قدرت یابی و تداوم  نیروهای ضد بشری چون فاشیست و بنیادگرای مذهبی  و امثالهم بوده وهستند را چه در گذشته و حال یا آینده به نقد و چالش و نبرد می کشیم  و در تلاش برای دنیای بهتر از پا نمی نشینیم  کمبودها  و خطاها یمان را هم در عمل و در همین مسیر می توانیم وباید بشناسیم  و بر طرف کنیم تنها مردگان مرتکب خطا نمی شوند ولی ما زنده هستیم و با کار و  عمل خود زندگی  را بهتر می کنیم .


منوچهر مرعشی

20-11-2011

  

.




۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

اصل دعوا بر سر اصول انسانیست



ارتجاع مذهبی حاکم بر ایران و هم جنسانش در عراق شمشیر را از رو بسته و قصد کشتار اشرفیان را دارند. دولت آمریکا نیز با نقظ تعهدات قانونی و اخلاقی و انسانیش با ساکنان اشرف و با سکوت و سنگ اندازی و چراغ سبز نشان دادن و مهمتر اینکه به دلیل ایجاد جنگ و بحران در عراق و پافشاری بر ادامه سیاست تاکنونی و هموار کردن جاده برای قدرت یابی ارتجاع مذهبی در عراق در این جنایات و در آینده مسولیت مستقیم دارد.

از طرف دیگر مجاهدین با طرح حقوق خواسته ها و ارزشهای انسانی با همراهی وجدانهای بیدار جهانی جانانه و هوشیارنه  و بی تردید استوار و سازمان یافته  بر سر اصول خویش ایستاده اند و هر چه زمان می گذرد ماهیت و عملکرد هر دو طرف در روشنایی بیشتری قرار می گیرد.

عده ای شیادانه و حساب شده قصد دارند دعوا را محدود به یک گروه  یک سیاست یک  تکه خاک یا تعدادی نفرو.. جلو دهند تا اصل قضیه را بپوشانند  و در ضمن راحت تر و با موانع کمتری به مقاصد پلید خود دست یابند.

دعوای اصلی اما فراتر از هر چیز بر سر ارزشها و اصول و حقوق انسانی است که بشر تا امروز  به آن دست یافته است و دقیقا به همین دلیل هم خواسته یا ناخواسته مستقیم یا غیر مستقم  به همه مربوط می شود و حاصل و نتیجه دعوا هر چه باشد حاصلش به مرور زمان کم یا بیش به همه جا و همه کس بر می گردد حتی اگر ظاهرا و بلافاصله قابل لمس و دریافت نباشد اما قانونمندیهای حاکم بر هستی و بویژه دنیای انسانی علی رغم میل و خارج از ذهن  ما سرسخت و خدشه ناپذر کار خودشان را انجام می دهند.

باید دید در این نبرد مشخص انسانهای مسئول و مقاوم و وجدانهای بیدار تا کجا می توانند در برابر بربریت و جنایت و سود پرستی و وقاحت آشکار ایستادگی  کنند و آن را عقب برانند.



آیا با کشتن همه چیز تمام می شود؟

آنان که فکر می کنند با کشتن همه چیز تمام می شود به گواه تجربه سخت در اشتباه هستند اگر براستی چنین بود انسان هرگز از دوره قار نشینی عبور نمیکرد و در همان مرحله در برابر قهر طیبعت تن به نابودی می داد. انسان تنها به جسم زنده نیست توان شگفت انگیز او در تفکر آگاهی   پرسشگری  خلاقیت  ارداه  کار مسئولیت پذیری  آرمان داشتن  آرزو کردن  تخیل پرودن تصورکردن عشق ورزی  دوست داشتن فداکاری  جمعی زیستن هنر داشتن انتقال تجربه و.....این ویژیگهای انسانی است که به انسان هویت و ارزش و پتانسیل بودن می دهد همین موتور محرکه انسان را تا به امروزو اینجا رسانده و به آینده امیدوار  و جاودان می کند . واگر نه اگر قرار بود امثال جنایتکاران و غارتگران و استثمار کننده گان  و شیادان و خواران و ... ملاک و معیار باشند البته که باید در آن صورت حق را به شیطان داد و به خلقت انسان شک کرد.   بی چرا زندگان مردگانی هستند که نفس می کشند و رفته گانی هم هستند که تا همیشه  در اندیشه و آرمان های انسانی زنده و حاضر هستند.



منوچهر مرعشی

16-11-2011






۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه

چهارده سال نبرد نفس گیر


از زمان معامله سیاسی کلینتون-خاتمی بر سر قرار دادن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا تا همین لحظه مجاهدین همراه با همه یاران داخلی و خارجی اش نبرد جانانه  هوشیارانه  خردمندانه  دقیق  ظریف  حساس و.. را پیش برده اند که جای بحث و تامل بسیار دارد . چگونگی پیش برد این کارزار طی این سالیان  در ضمن بیان کننده بخشی از ماهیت و عملکرد  مجاهدین در کار سیاسی نیز می باشد. اوج تعهد به پیمانهای بسته شده  بردبار و با گذشت اعتقاد داشتن  تا پای جان بر سر اصول دمکراتیک و حقوق انسانی  آزادمنش و انعطاف پذیردرعین اصولی بودن و....که در عین حال گویای  شایستگی و سطح و مدار تکاملی بالای مقاومت و مردم ایران بطور کلی برای دست یابی به زندگی بهتر است .

در این نبرد آنها تنها با یک دولت طرف نبوده و نیستند  بلکه با دول و جریانات ریز و درشت پلیدی چنگ در چنگ شدند که هر کدام براستی مظهری از زشتی دنیای موجود بوده وهستند.

در این نبرد آنها نه تنها برای حقوق انسانی و مسلم خود و مردم کشورشان بلکه برای حفاظت از ارزشها و دست آوردهای بشری در زمینه حقوق  انسانی  نیز  تلاش می کنند به همین دلیل صدایشان از طرف وجدانهای بیدار جهان  شنید شد و پاسخ گرفت و این نبرد  تا پشت در کاخ سفید گسترش یافت و مقامات مربطه را به پاسخ گوی کشاند  از جمله امروز خانم کلینتون را وادار کرد که در برابر نمایندگان مردم آمریکا و در انظار جهان با احترام از قهرمانان اشرف نام ببرد و خود و دولتش را در رابطه با تعهدات داده شده مسول بداند. این بی شک گام بلندی است که دست آورد همین نبرد نفس گیر مجاهدین و یارانشان است نبردی که در هر شرایط اراده کرده است که تا رسیدن به خواسته های انسانیش ادامه یابد .

هر ملتی حق دارد(از جمله مردم ایران و مجاهدین خلق ایران) در برابر هر نظام سرکوب گری که هیچ راه مسالمت جویانه ای برای احقاق حقوق شهروندانش باقی نمی گذارد قیام کند و در صورت لزوم  دست به سلاح ببرد تا سیتم را براندازد و وضع موجودرا دگرگون کند هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند و نباید مانع این راه شود .

اگر براستی نوری الملکی و همکارانش بازیچه دست ارتجاع مذهبی حاکم بر ایران نیستند وبر عراق امروز دمکراسی و حقوق بشر  حاکم است پس بر اساس قوانین دمکراتیک مجاهدین حق  انتخاب دارند  که در عراق بعنوان پناهنده باقی بمانند و آزادانه به فعالیت سیاسی بپردازند همان حقی که به عنوان نمونه در کشورهای اروپای رایج است  اما محدودیت و محاصره و کشتار اشرفیان روشن کننده ماهیت ضد انسانی و دیکتاتوری وابسته حاکم در عراق است و این چنین پرده ها می افتد و چهره ها برای همه قابل رویت می شود.

در سطح دول جهان و دنیای به اصطلاح آزاد هم اگر حقیقتا حقوق بشر و دمکراسی و قوانین دمکراتیک اصول راهنمایشان  هستند و نه چیزی دیگر بفرمایید در همان چهارچوب و حقوق و قوانینی که می گوید بنای کار شماست با مجاهدین وارد رابطه شوید و بگذارید از حقوق انسانی خویش بهره مند شوند مانع آنها نشوید تا معلوم شود چه کسی و تا چه حد و تا کجا ظرفیت و توان کار در فضای براستی دمکراتیک و زندگی مسالمت آمیز را دارد این گوی و این هم میدان .....

 هزاران محفل و گروه و جریان فرهنگی  مذهبی اجتماعی و سیاسی و... در آمریکا و اروپا مشغول فعایت هستند اگر براستی مجاهدین یک سکت محدود بسته بی پایگاه مردمی و... هستند  در حد همین گروه ها به آنها اجازه فعالیت بدهید بگذارید آزادانه فقط حرفشان را بزنند و علنی کار کنند در اطاق شیشه ای در برابر دید جهان براستی چرا این همه محدویت فشار و ..علیه یک گروه؟

 آنان که دست اندر کارند بخوبی می دانند که حقیقت همیشه آن چیزی   نیست که  به زبان می آورند ویا نمایش می دهند شیادان شرکای شرورانند که حرفه اشان دروغ بافی و فریب است .    

با وجود همه ناملایمات و شداید و شکستها سرانجام سر فرازی و پیروزی از آن راستی است.



منوچهر مرعشی

30-10-2011












۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

تاکی و تاکجا؟


برخلاف تبلیغات عوامفریبانه رژیم حاکم بر ایران  آمریکا هرگز دنبال سرنگون کردن ارتجاع مذهبی در ایران نبوده ونیست برعکس آمریکا بویژه در چند دهه پیش و در دوران جنگ سرد در تضادش با جهان سوسیالیستی موجود آنروز و ترس از قدرت گیری نیروهای براستی انقلابی و ملی و آزدیخواه  همواره  یکی از بوجود آورنده گان و حامیان جریانات گوناگون ارتجاعی در منطقه ما بود.

خمینی بدون سازش و حمایت آمریکا و جهان غرب هرگز قادر نبود چنین آسوده و مفت بر صندلی قدرت بنشیند. ییاد بیاوریم نشست معروف گوادلپ را که جهان غرب تصمم به رفتن شاه و آمدن خمینی را گرفت وتماس های مستمر و دوستانه شورای به اصطلاح انقلاب خمینی از جمله بهشتی و یزدی و .. را در داخل و خارج با مقامات آمریکای و بخصوص با ژنرال هایزر مامور انتقال مسالمت آمیز قدرت از شاه به خمینی و.. این چنین بود که خمینی با هواپیمای اختصاصی و تظمین شده با احساس هیچ نسبت به خاک وطن و مردم ایران ولی با سری پر از تزویر و دلی پر کینه سکان قدرت را با کمک و حمایت آشکارآ مریکا در دست گرفت . خمینی با سازش و معامله با جهان غرب و دروغ و فریب مردم ایران حاکم شد و با بی شرمی بی حد نمک خورد و نمکدان را شکست.

بنا بر شواهد و عملکرد آمریکا در طول تمام عمر این رژیم سیایت آمریکا بر پایه کنار آمدن و پذیرش ارتجاع مذهبی حاکم بر ایران تاکنون بوده وهست. کرنش گاهی در حد غیرقابل تصور همراه با باج دادن  مانند سد راه مقامت مردم ایران شدن با برچسب تروریستی چشم پوشیدن حتی در برابر جان سربازان و شهروندان آمریکای  که توسط رژیم کشته شده و می شوند همکاری و راه باز کردن برای قدرت گیری ارتجاع در عراق و افغانستان و منطقه  همه جور امکانات و سواری دادن به جریان به اصطلاح اصلاح طلب از جنس و درون رژیم دست دوستی دارز کردن بسوی خامنه ای و سران حاکم و....سیاست مداوم دول گونگون آمریکای در برابر رژیم حاکم بر ایران بوده وهست.

دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران از زمان قدرت گیری تا همین امروز آشکار و با بی شرمی ترور وجنایت و سرکوب را تا هر جا که بتواند بر علیه مردم ایران و منطقه و جهان اعمال کرده و می کند این حرف تازه ای نیست و جهان به همت مردم و مقاومت ایران از آن تا حدی خبر دارد امریکا هم بدون تردید اطلاعات دقیق و بسیار زیادی از عملکرد این رژیم داشته و دارد آنچه این روزها در مورد طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن توسط مقامات آمریکای افشا شده است بخش بسیار ناچیزی از اطلاعات دول آمریکای نسبت به اعمال تروریستی رژیم جمهوری اسلامی ایران است. سیاست سازش و مماشات و کرنش آمریکا در برابر ارتجاع هار مذهبی اجازه نداده و نمی دهد همه واقعیت و حقیقت از پرده برون افتد در عوض تا دلتان بخواهد دروغ و تهمت و ضد قانونی در برخورد با اپوزیسیون واقعی مردم ایران ایجاد کرده و می کنند تا دل سیاه شیطان را بدست آورند.

آنچه جای انتقاد دارد این است که کرنش و زانو زدن در برابر تهدید جدی و واقعی و روز جامعه جهانی یعنی تروریست دولتی حاکم بر ایران تا کی و تا کجا؟



منوچهر مرعشی

16-10-2011




۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

رقص زندگی


شادیم را

با باد قسمت  می کنم

تنهایم را

 با درخت توت سالخورده کودکیم

غمم را

 آرام  به دل دریاها  می دهم

اسرارم را

درگوشی به ستاره ها می گویم

بغضم را

به ابروان ابرها گره می زنم

دردهایم را

بدستا ن باران می سپارم

دلم را

به پرواز پرنده ای کوچک می بندم

دستهایم را

بدست کلمات می دهم

و

با طپش هستی

به رقص زندگی می پردازم



منوچهر مرعشی

3-10-2011
















۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

بیا



نترس

 ز پرسش

نهراس

 ز شک

تردد کن

بر خاک تردید

بپرس روشن

سفر کن
 در سرزمینهای ناشناخته

برو

بجستجو جاودانگی

بپرداز

به دنیای خیال

پرواز کن

در آسمان پر راز

بیا

که می توان

از روزنه هستی

اندکی از این همه را شناخت

می توان

دنیای خیال را ساخت

می توان

گل و سنگ را بهم بافت

می توان

نهال صلح را

در چشمهای غزاله ها کاشت

می توان

در گوش نوزادان

آهنگ زندگی را نواخت



منوچهر مرعشی

19-09-2011
















۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

سیاست اشغالگرایانه اسرائیل و حمایت بی قید آمریکا موانع اصلی صلح هستند.





بی انکه بخواهیم وارد تاریخچه اشغال سرزمین مردم فلسطین توسط اسرائیل با تکیه بر استعمار و با دست آویز قرار دادن قصص دینی و مذهبی و برتری قومی بشویم و بی آنکه بخواهیم بر خشم و کینه و نفرت و تضاد ناشی از دهه ها ستم عریان پرده بکشیم و بی آنکه پیچیده گی و چند وجهی بودن و دخالت انواع نیرو ها و دولت ها و قدرت ها  را در معادله مناقشه فلسطین و اسرائیل ساده و دست کم بگیریم و یا چشم بر پرسه طی شده این تضاد بپوشیم با توجه به همه این مسائل و احیانا جنبه های دیگر اما اگر بخواهیم امروز نظری اجمالی بر موضوع بیندازم و بر مانع اصلی به جهت راه گشایی انگشت بگذاریم بی تردید پس ازسالها  تجربه با قاطعیت می توان گفت سیاست برتری طلبانه و متکبرانه و ارباب منشانه سیستمی اشغال گر با ابزار دولتهای گوناگون حاکم اسرائیلی از یک طرف  و از طرف دیگر حمایت کور و بی قید و یک طرفه  دولتهای آمریکای  موانع اصلی رسیدن مردم فلسطین به حقوق اولیه شان می باشد.

درست که  هیولای ارتجاع هار مذهبی در منطقه و بخصوص در لبنان و مناطق فلسطینی چنگ انداخته اما بی تردید زمینه اش را همین سیاست و عملکرد ستم کارانه طرفهای اسرائیلی و آمریکای فراهم کرده اند. علی رغم اینکه نمایندگان واقعی مردم فلسطین و از جمله عرفات و سازمان و یارانش  در هنگام حیاتش  و در ادامه محمود عباس همه گونه تلاش و انعطاف و هوشیاری و  کوتاه آمدن  واقعگرایانه ای از خود  نشان داده اند اما براستی همواره  به سد  زیاده خواهی  اسرائیل و مانع آمریکا بر خورد کرده اند . و از این بابت البته دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران ونیروهای دست سازش از جمله حزب الله با دمشان گردو می شکنند و بر زمینه جور و ستم و بی حقوقی مردم فلسطین و فراتر از آن مردم منطقه خاورمیانه مرکب جهل و خرافه و کینه و دشمنی و خشونت خود را می رانند . با این وجود اینها هیچ کدام نمی تواند بهانه ای باشد برای ادامه سیاست ستم کارانه و استعمارگرانه دول اسرائیلی و آمریکای اینها خود به دلیل جهان بینی بسته سود و سرمایه تا حدود زیادی عامل سر بر آوردن ارتجاع مذهبی بوده و هستند. رسیدن مردم فلسطین به حقشان و ایجاد دولتی فلسطینی و بر قراری  نظامی دمکراتیک  در این گوشه از منطقه بزرگترین ضربه اجتماعی سیاسی فرهنگی ارزشی و فکری را به مذهب ارتجاعی خواهد زد اگر بر سر اصول حقوق بشر و دمکراسی و خواسته های دمکراتیک براستی صادق و جدی هستید و آنها را برای همه بشریت می خواهید بفرمایید بی ریا در کنار مردم منطقه قرار بگیرید . بی تردید محک تجربه و عمل بکارمی آید و ماهیت ها  هویدا خواهد شد و معلوم می شود تا کجا سود اصل است و تا کجا منافع انسانی اساس است.

حال که پس از طی همه مسیرها و بردباریها نماینده مردم فلسطین در سازمان ملل متحد و در برابر جهان چنین به فغان آمده است و تا حدی پرده ها را کنار زده است و با طرح ایجاد دولت فلسطینی از جهانیان کمک طلبیده است  وظیفه انسانی ایجاب می کند در کنار مردم فلسطین قرار بگیریم . بنظر می رسد بار دیگر موضوع و بحران فلسطین به نقطه حساسی رسیده است زیرا نه تنها به مردم فلسطین بلکه به  دیگران هم ربط پیدا می کند. این گوی و این میدان بی تردید بار دیگر بسیاری در این رابطه محک می خورند  از اسرائیل تا آمریکا تا اروپا و چین و روسیه و .....

امیدوارم مسئله هرچه بیشتر به سود مردم منطقه و جهان حل شود.



منوچهر مرعشی

2-10-2011




۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

فکر


در پی فکری میروم

که چراغی بدست دهد

نه به تیرگی برد

پنداری می بافم

که نیکی صید کند

نه پلیدی بار دهد

خیالی می پرورم

که کندوی عسل دهد

نه خانه خراب کند

رویای می سازم

که سایبانی شود  

نه سا یه ترس شود

تصویری می کشم

که بر انگیزد

نه مایوس کند

شعری می نویسم

که شوری بپا کند

نه شعور را بگیرد

ترانه ای می خوانم

که طرب زا باشد

نه تخدیر کند

قصه ای می گویم

که غم سوز باشد

نه قصه ساز

طرحی می ریزم

که زندگی ساز باشد

نه ویران گر

سخنی می گویم

که بیدار کند

نه خاموش سازد

پرسشی طرح می کنم

که هوشیاری بر اگیزد

نه سکوت را حاکم کند



منوچهر مرعشی

1-10-2011












۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

چکیده



تا جهل هست شیادان شادند.

تا ظلم  پذیر هست ظالمان حکم می رانند.

تا فقر هست فساد ریشه می دواند.

تا نابرابری هست عدالت بیکار می ماند.



منوچهر مرعشی

27-09-2011




ساعات انتظار

در ساعات انتظار

خیره نمی مانم خموش به دستهای زمان

ثانیه ها را ز شعر و ترانه می سازم سرشار

در ساعات انتظار

خسته نمی شوم از کش و قوس و طول زمان

دقایق را  پر می کنم از قصه های ماندگار

در ساعات انتظار

غمگین نمی شوم از بغض فرو خورده زمان

ساعات را همراه می کنم با شور زندگی

 در ساعات انتظار

درهم نمی شکنم از سنگینی حجم زمان

لحضات را لبریز می کنم از نیروی تازگی

در ساعات انتظار

نمی هراسم از وحشت سکوت سوال بر انگیز زمان

بی ترس

گوش جهان را پر می کنم  

از ندا ی  هستی



منوچهر مرعشی

27-09-2011










۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

اینسان است که کسانی در مقطع ای معیار می شوند

بر مبنای مقاومت و تلاش پر رنج و ستایش انگیز رزمندگان و یارانشان سر انجام سازمان ملل متحد یک گام اساسی ولی ناکافی برای برسمیت شناختن حقوق ساکنان اشرف به پیش برداشت.

در تاریخ بشر و در رابطه با همه ملل امر اثبات شده ای وجود دارد که بنظر می رسد بار دیگر ما در رابط با اشرف و مجاهدین و مردم ایران شاهد آن هستیم و آن اینکه  در مقطع ای تاریخی  کسانی به دلایل مختلف از جمله اینکه می توانند حامل و حافظ و بیان کننده ارزشهای عام و انسانی باشند  در یک پروسه و در مجموعه شرایط زمانی ومکانی خاصی که در آن قرار می گیرند و با انتخاب آگاهانه و پایداری و پرداخت بهای لازم بر سر اصولی انسانی خواسته یا نخواسته از نگاه تاریخی تبدیل به معیار می شوند . از قیام بردگان برهبری اسپارتاکوس گرفته تا مجموعه انقلابها و قیام های دگرگون کننده و یا تلاشهای مصلحت جویانه انسانی و یا روشنگرانی های پیش برنده  و.. تا همین ا مروز و تلاش همه روزه  مردم ایران برای حقوق انسانیشان و مجاهدین و اشرفشان  که بی تردید بر آمدی از نبرد مردم ایران در برابر ارتجاع مذهبی حاکم است و در این شرایط فراتر از مردم ایران چگونگی بر خورد با موقعیت آنان تبدیل به معیاری جهت ارزیابی حد تعهد و پایبندی طرف مقابل نسبت به ارزشهای اثابت شده تا کنونی بشری از جمله حقوق بشر و دمکراسی و حقوق و آزادی های فردی و.....می باشد.

بله تعدادی افراد محدود در یک کشور بحرانی جهان سومی در یک کمپ محاصره شده در شرایط انواع فشار فقط و فقط به دلیل متعهد بودنشان به ارزشهای عام انسانی و پایداری بی تردیدشان بر سر همین اصول به مثابه آرمان و البته رهبری و کادرها ی با صلاحیت و خطوط و استراتژی درست و تشکیلات و کار جمعی و  یاران همه دوران و.. تبدیل به چنان نیروی می شوند که از سازمان ملل گرفته تا دولت ابر قدرت جهان تا قاره ای که مهد حقوق بشر و روشنگری و دمکراسی است تا دیگر نقاط تا جریانات و حتی افراد گوناگون را در برابر موضع گیری در قبال حرمت و حفظ ارزشها و حقوق انسانی  قرار می دهد.

این یک واقیت تاریخی است چه بخواهیم چه نخواهیم چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید دنیای خارج از ذهن واقعیت دارد و قانونمند است و قوانینش سخت عمل می کند حتی اگر مجاهدین صد بار در شرایطی بدترهم قرار بگیرند چنان چه  چون همیشه همچنان بر اصول انسانی خویش پایدار بمانند چگونگی برخورد با آنها و ساکنان اشرف  از هر طرف که باشد معیاری خواهد بود برای شناخت بهتر و بیشتر طرف مقابل.

 کسانی که معیار می شوند از اینکه چه ملیت و عقیده و  چه جایگاه و موقعیت حتی چه کمبودها و ضعف های  و ....دارند گرچه مهم ولی فرع است اصل آن اصول عام انسانی و تعهد و وفاداری و پایداری به آنهاست که به همه مربوط می شود به همین دلیل هم همه را فرا می خواند و ناگذیر می کند که موقعیت خود را در این رابطه مشخص کنند.



منوچهر مرعشی

19-09-2011








۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

جدایی نیست

آن ابری که می بارد

دل من است

آن دانه ای که می روید

جان توست

آن خاکی که می خندد

تن اوست

ما

ز جهان پیرامون

 جدا نیستیم 



منوچهر مرعشی

19-09-2011






جسارت آب


از خویش می پرسم

اگر عاشقی چو خورشید نبود

اگر دلیری چو آب نبود

اگر پیامبری چو باد نبود

آیا زندگی هرگز زاده می شد؟

...

و آنگاه حلقه های شادی

بر صحنه چشمهایم

برقص می آیند



منوچهر مرعشی

17-09-2011

۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

مبنا حقوق انسانیست و تقدس از آن زندگیست



به بهانه سالگرد عملیات تروریستی 11 سپتامبر))



کشتارو ستم و استثمار و.. تحت نام دین و مذهب و عقیده وتقدس و طن و مردم و... در طول تاریخ بشری و تا همین امروز بیدادها کرده  و می کند.

که بی تردید ریشه در روابط و مناسبات غلط گوناگون اقتصادی و اجتماعی و حقوقی و سیاسی وفرهنگی و .. غیر انسانی حاکم بر جهان ما داشته و دارد .

 البته توجه به ساخت و بافت موجود پیچیده و چند جانبه ای بنام انسان که همواره مورد بحث و بررسی بوده و است

نیز جای  خاص خودش را دارد موجودی میان دو بی نهایت موجودی با پتانسیل و توانی شگفت موجودی آگاه و صاحب اراده و..که می تواند زشت ترین و یا زیباترین ترین موجود شود ولی مهم این است که با وجود  محدودیتهای ناگزیر زمانی و مکانی و حیاتی و..مافوق ارادی آدمی چه جهتی و مسیری را انتخاب کند پس از این انتخاب نسبی آگاهانه و آزادانه است که می تواند قدم در راه پست ترین و یا عالی ترین موجود شدن بگذارد.

اما بگذارید بحث های پایان ناپذیر کلی ولی مهم و ضروری و پایه ای را چون وجود و تاریخ و انسان و جامعه و.. دانش مربوط به آنهار را به جای خود واگذار کنیم و بگذاریم تا جای که به عقیده فردی بر می گردد هر کس هر چه را به هر دلیلی درست می داند باور داشته باشد ولی برای پیشگیری از جنگ هفتاد و دو ملت به بهانه های  واهی تحت عناوین خود ساخته ما در زندگی جمعی به اصول مشترک انسانی نیازمدیم و گرنه سنگ روی سنگ بند نمی شود و هر که ساز خود را می زند و جنگ بر سر هیچ راه می افتد در این میان سودجویانند که از آب گل آلود ماهی می گیرند و در خفا به نادانی ما می خندند و بر آتش جهل و دشمنی و کینه و تفرقه ما می افزایند.

اگر بتوان یک درس کوچک از رنجی که به علت حاکمیت ارتجاع مذهبی بر ما و از طرق آنها بر جهان امروز ما رفته این است بگیرم این است  که در روابط و مناسبات حقوقی و سیاسی و قضایی و جمعی  و...

باید حقوق و ارزش و حرمت و کرامت و اهمیت انسان را فارغ از هر چیز در درجه اول مد نظر دارد . جنسیت رنگ نژاد ملیت عقیده طبقه و...یا مسائل فردی و خصوصی است یا مافوق اردای این که کسی زن است  و یا سیاه پوست است و یا در آفریقا متولد شده است اختیاری از خود نداشته است یا اینکه من چه خدایی را دارم یا به هیچ چیزی اعتقاد ندارم به دیگری مربوط نیست و همینطور چه می پوشم و چه می نوشم و چه نوع رابطه جنسی دارم و...مربوط به زندگی خصوصی من است و انتخاب دلخواهانه من و خوب و بدش بپای من است .

هرکس می تواند در ذهن و یا خارج از ذهن خود هر چه را می خواهد بپرستد و مقدس بداند اما در تنظیم روابط  جمعی باید به زندگی تقدس داد. حیات شگفت ترین و پیچیده ترین و زیباترین و با ارزشترین هدیه هستی به ماست . من وقتی گاهی به این می اندیشم که پس ازملیاردها سال و پس از ملیونها تغییر و تحول  حیرت آور پر درد و رنج های سر انجام  انسان حاصل  شده است غرق در وحشت و شادی می  شوم. شادم که انسان در صفحه وجود ارزش بسیار دارد وحشت می کنم که من تا کنون با خود و زندگیم بعنوان یک انسان تا جای که فهمیده ا م  و می توانم چکار کرده ام و فراتر از فرد خودم

گاهی از همه می پرسم که

  دراین جهان ناجور( دیروز و امروز و تا فردای نامعلوم )جان و هستی آدمی بدست آدمی چه ساده بر بار می رود و نیست و نابود و تارج می شود.سر انجام این جهان پر از ستم چه خواهد بود؟نگران نتیجه عمل بد خود و دیگرانم نباید امید بیهوده داشت هیچ چیز در دنیای ما بخصوص در رابطه با جامعه انسانی خود بخود و به خوبی ختم نمی شود آنچه می کاریم حاصلش را درو می میکنیم آگاه و مسئول و مختاریم درست که قوانین حاکم بر هستی کار خود را می کنند  اما به همه ما  توان دخالت و تغییر و خلاقیت و راه گشایی در حد خودمان داده شده است مهم این است که این توان ونیرو را کی کجا چگونه و در چه جهتی بکار گیریم

 یقین دارم که نظم و حسابشدگی و قانون بر جزء و کل هستی حاکم است به همین دلیل هم  شادم و هم نگرانم

اما در کل امیدوار و خوشبینم زیرا انسان مقهور طبیعت به غار پناه برد و خود را حفظ کرد سپس به جمع پیوست ونیرویش صد چندان شد و جمعی شکار کردند و باهم خوردند از دورانهای  برده داری و فئودالی عبور کردند در دوران روشنگری چراغ عقل و خرد را بر افروختند عشق و دوستی و احترام را گام به گام تا حد فهم آموختند داشته هایشان را تقسیم کردند و... این همه راه را در زمان کوتاه چند هرار سال تا کنون طی کرده اند. صد النته این موجود متوقف شدنی نیست امروز با همه تجربه ای که در کوله پشتی خویش دارد بی تردید با شتاب و در روشنایی بیشتر پیش می رود

گذشته حال و آینده همه ما  انسانهای این کره خاکی به هم مربوط است مسیر ما بسوی نزدیکی همسوی دوستی و برابری و یگانگی    هر چه بیشتر است.

فاصله های بی حاصل را باید برداشت قفسهای خود ساخته را باید شکست  ولی رنگارنگی تنوع و گوناگونی را باید فهمید پذیرفت و استقبال کرد.

 حرمت و حقوق انسانی را اصل قرار دادن و تقدس دادن به زندگی  امروز می تواند و باید پایه روابط و مناسبات ما باشد.  

منوچهرمرعشی

15-09-2011












۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

اندیشه کن


آن ابر اول متفکر سنگین
گوی
آبستن
انسان بود

من
 زاده
 تب و تاب آن مه پنهانم

  آن  انفجار عظیمم
در آن لحظه کبیر
اعلام آغاز زایشی  نوین بود

از دل آن آتش شگفت
 شاید

 نهال عشقی لطیف قد می کشید

در آن
 عطش جان گدازنیمروز


ذره ناچیزی

شاید
رویای دریا ی را در درون می پرورد 

در آن پراکندگی بیکران
ترکیب ساده ای
شاید
در قاب خالی قلب خویش
تصویر خیالی  از خدا را می کشید 

در زبان آن شعله های سرکش
شاید
 ترانه  تازه ای نطفه می بست

در بی تابی 
آن زمان پا به زا
  گوی
  بشارتی شادی آفرین نهفته بود

اندیشه کن
آن کهکشانهای دور دستها

خویشاوند تو هستندد

از یاد مبریم
این هستی  در دست  رس مادر ماست



منوچهر مرعشی

12-09-2011