۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

اتاق


اتاق کوچک و درهم من پر ز شعر است

شعر نشسته

بر روی شانه شکسته گلدانها

در پشت تنهایی من

درقاب پنجره تصویرها

بر سینه سپید کاغذ های بی نظم



شعر زندگی می کند

در آهنگ بی توفق زمان بر دیوار

در هم آغوشی خطوط و رنگهای تابلوها

دراندیشه  نوری که می نماید راه

در بوی نان تازه ای که پر کرده فضا

در جان بی تاب قلمی که در دست من می رقصد



شعر پر می کشد

بر پرده ای که پر از آواز پرنده ها ست

در غم غریبانه غباری که نشسته کنج دیوار

در شادی شکوفه ای که گشته شکار

بر نقشه ای که در خود  فشرده همه جهان

بر صندلی خالی دوست

در یاد یاران رفته که ماندگارانند

در حجم رویای که بوسعت هستی است



نه تنهایی نیست

نه بن بستی هست





در این اتاق کوچک

 در پس این تنهایی

جهانی  جاریست



منوچهر مرعشی

20-11-2011




















هیچ نظری موجود نیست: