۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

میدان وسیع مبارزه

میدان وسیع مبارزه در جهت تغییر و تکامل روابط و مناسبات انسانی محدود به هیچ کس و هیچ چیز نیست بلکه کاروان نیروهای تغییر هر سدی راه هم در مسیر پیش رفت خود کنار خواهند زد.درمسیر راه تغییرجوامع انسانی به پیش هیچ چیز فیکس، از پیش تعیین شده ومطلق نیست. همه عوامل با هم مرتبط و در هم موثرند.به این ترتیب تا جای که به عنصر آگاه و مسول بر می گردد (عامل انسانی)آن که قدرت کشف و انطباق بالاتری دارد می تواند در جهت بقاء خویش و پیشرفت جامعه موثرتر واقع شود.جامعه به عنوان مکانی برای زندگی جمعی و میدان نبرد برای هر چه انسانیتر کردن زندگی فردی و اجتماعی پدیده ایست چند جانبه، پیچیده، درهم تنیده و در حال تغییرات اجتناب ناپذیر، همه جانبه، سریع و مداوم وگاهی شگفت انگیز،جهش وار،قابل تحسین، تاسف بار، ویران کننده ، شوکه کننده، بیدار کننده باورنکردنی، غیر قابل انتظار و پیش بینی و... می باشد.اگر تنها نظری افکنیم حظور و ظهور و وقوع و تداوم تغییر و تحولات کوچک و بزرگ را می توان در طول تاریخ و امروز جوامع بشری مشاهده کرد. ما ایرانیان وجامعه ما با وجود سد و بختک دیکتاتوری مذهبی حاکم بر کشورمان اما در حد و نوبت خود در مسیر گذر زمان قرار گرفته ایم.در محدده زمانی کوتاه 30 سال بسی تغییرات در جهات مختلف رخ داده است. اگر تنها نگهمان را روی تاکتیکها و تکنیکهای مبارزاتی ذوم کنیم خواهیم دید که به مدد علم و تجربه و آگاهی و روشنگری وتغییر زاویه دید و اندیشه و جهان بینی و فرهنگ و.. تا چه اندازه میدان مبارزه وسیع و رنگین شده است و هر روز چشم انداز تازه تر و گسترده تری پیدا میکند و این از جمله آن چیزیهای است که بخصوص نسل من باید به آن توجه کند، از آن هراسی نداشته باشد، آن را درک و فهم کند، از آن بیاموزد. چرا که تحولی قابل تحسین و امید بخش است. میدان مبارزه هر چه وسیع تر حاصل نبرد سهل تر و گسترده تر، روشهای مبارزه هر چه متنوع تر رسیدن به اهداف مبارزه کوتاه تر و وسودمنتر برای کل جامعه، در مقابل فرهنگ تنگ کردن میدان مبارزه، حذف کردن دیگران، محدود کردن شیوه ها، انحصارطلبی، تنگ نظری، دفع کردن، بخل ورزی،و.. باید فرهنگ همگانی کردن مبارزه، راه باز کردن، میدان دادن، پذیرش، همکاری، تشویق کردن ،همبستگی دوستی و.. را در میان خود و دیگران و همه آنانی که به هر نسبتی و با هر عقیده و از هر پایگاه اجتماعی در جهت تغییرات انسانی تر( یعنی حداقل در حال حاضر بر چیدن بساط حکومت مذهبی ودینی و برقراری دمکراسی و اجرای اصول شناخته شده حقوق بشر) حرکت می کنند البته با حفظ هوشیاری و استقلال حقوقی و حقیقی اصل قرار داد. ازمرزهای ساختگی، دیوارهای بنام تقدس،انیشه های فرمولی،روشهای کهنه و فضای بسته بگذریم تا بتوانیم سهل تر و شادتر و با نیروی بیشتر از این وادی عبور کنیم .
منوچهر مرعشی
29-11-2009

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

چکیده ها3


برخورداری مادی بیش از حد نیاز ضروری در هر زمینه ای مضرو فاسد کننده است.
در برخورداری از معنویات نیاز انسان اما بی انتهاست و بیشترش احیا کننده است.


دیگران را نه رقیب که رفیق خود بدان.
دیگران را ازخود و خود را از دیگران جدا مکن.


منوچهر مرعشی

25-11-2009

رنگ دانایی



من آبی را دوست دارم
آب را
عشق را
وتنهاییم را

من سبز را دوست دارم
جوانه ها را
زندگی را
و اخلاق تو را

من بنفش را دوست دارم
بنفشه ها را
سکوت را
و اسرار آسمانها را

من سرخ را دوست دارم
انار را
کلمه را
و سینه سرخها را

من نارنجی را دوست دارم
چشمه ها را
شادی را
وشور جوانی را

من زرد را دوست دارم
پاییز را
دانایی را
و حقیقت عریان را

من سپید را دوست دارم
سپیده را
سالخوردگی را
و شگفتی هستی را

منوچهر مرعشی
25-11-2009

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

اهل آذر


برای نسلهای دیروز، امروز، فردا، آنان که بخاک گلگون خفته اند، آنان که سپیدی عمر را می گذرانند، برای جوانه های روییده در میدان، برای نطفه های بسته، دانه های خفته ، همه و همه که برای ایجاد دنیای انسانیتر هم درد و هم نبرد و همراهند. برای من و تو،برای آذر

اهل آذر


هر دو،
انسان
هر دو،
زخمی
هر دو،
خسته
هر دو،
بی تاب
هر دو،
عاصی
هر دو،
خونی
هر دو،
در میدان
هر دو،
در راه
هر دو،
خواستار
هر دو،
وارث

هر دو،
از یک اهل و تبار
هر دو،

اهل زندگی
اهل عشق
اهل شادی
اهل جشن
اهل پایکوبی

هر دو،
اهل پذیرش
اهل گفتگو
اهل دانش
اهل چراغ
اهل خرد
اهل بصر
اهل تمیز
اهل رای
اهل روزگار

هر دو،
اهل معرفت
اهل نور
اهل دل
اهل ایمان
اهل باطن
اهل بیان
اهل اشراق
اهل شرق
اهل وقوف
اهل حضور

هر دو،
اهل نیکی
اهل صفا
اهل کرم
اهل وفا
اهل دوستی
اهل رفاقت
اهل درد
اهل مهر
اهل آذر

منوچهر مرعشی
آذر 1388

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

آذر

برای آذر و آذرخشهای میهنم جوانان بپا خاسته دلیر در ماه آذر

سبز وسپید وسرخ وآبی
زنده و پاینده باد آزادی

آذر و نور وشادی
زنده باد آزادی

خورشید وشیر وشمشیر
نبرد با مذهب جهل وزنجیر

سایه


این سایه،
دگر،
صبوری نمی کند
مرا هم با خود
هی
این سو و آن سو میکشد

این سایه،
عاصی گشته است
سر برده سوی آسمان
هی
بی تابی میکند

من،
نفس، نفس زنان
هی
پابپایش می دوم
او،
چون باد
یک نفس می رود

این سایه،
در سر،
هوای سفر دارد
دل به ره داده،
دگر،
تن به ماندن نمی دهد

منوچهر مرعشی
22-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

آفتاب پاییز


چه آفتابیست! امروز

در حیاط
خاطراتم را
روی بند رختها
پهن کرده ام

پردهای غم را
ز خانه دل
جعع کرده ام

پنجره های بسته ذهن را
رو به رخ رنگهای زرد گشوده ام

گوش به آواز
برگهای خشکیده
سپرده ام

و از سینه
سخن تازه را
در هوای آسمان پاییز
پرواز می دهم

منوچهر مرعشی
20-11-2009



۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

دریا



دریا،
دلبرمن
آرام باش
دریا،
به دستهای من اعتماد کن
دریا،
سر بر شانه های من بگذار
دریا،
به چشمهای من بنگر
دریا،
مراغرق در رویاهای آبی کن
دریا،
مرا بخوابی شیرین ببر

دریا،
زیبای آرمیده
بال امواجت را بگشای
دریا،
بخروش
دریا،
آرامش این مردگان خفته را
پریشان کن

منوچهر مرعشی
19-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

چکیده ها2


چکیده ها، حاصل تجربیات شخصی و بهرمند شدن از دیگران است. چکیده
ها، فشرده ترین کلام ممکن برای من است.

تفکر، نوعی عمل است
نطفه عمل، در فکر بسته می شود
تخیل، تدارک برای عمل در ذهن است
احساسات، انفجار اندیشه ها ست

منوچهر مرعشی
17-11-2009

چکیده ها



چکیده ها، حاصل تجربیات شخصی و بهرمند شدن از دیگران است. چکیده ها، فشرده ترین کلام ممکن است.


موضوعاتی را مدام باید در زندگی مد نظر قرار دهیم از جمله:

اندیشه های روشن
احساسات انسانی
رویاهایی پاک
تخیلات زیبا
آرزوهای بزرگ
اعمال درست


منوچهر مرعشی
17-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

غزاله های رمیده



برای مجاهد خلق نادر رفیعی نژاد که عمری ققنوس وار درآتش زیست و جوان دلیرانقلابی کرد، احسان فتاحیان که پروانه وار سوخت و همه انسانهای مبارزی که به هستی می پیوندند و با مرگشان تولدی تازه می یابند

قلبم را،
قطره ای
بر دست هستی چکیدم

گلخندم را،
رشته ای
بپای نیولوفر آبی بستم

نگاهم را،
امیدی
به چشمهای آهوان خیابان دوختم

غزالی،
نشسته بر لب شاعرم

غزاله ای رمیده ام،
ز جنگل تباهی

سواره ا ی سرکشم،
سر مست، دشتهای عشق

بر جاده ای از،
آه و آهن وآتش
گذشته ام
لختی،
در خانه ای ز،
مهر و عشق و امید
زیستم

اینک در انتهای این مسیر،
پوستین پوسیده ام را
به دست خاک می سپارم
و
خویشتن خویش را
در میان شما بیادگار می گذارم
پرنده ای در گذرم
من راهی سفری دگرم



منوچهر مرعشی
13-11-2009



۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

شمع زار






بیا، یک شب که شاعران پیر
دشت شب را
با جان خسته خویش
شمع زار میکنند
ما هم،
خیمه شب رابه آتش کشیم

بیا، یک شب که
لیلی اسیر زنجیر ماتم است
دوان، دوان سوی صحرا،
ما هم ، مجنون شویم

بیا، یک شب که ستاره ها
یکی، یکی،
ازسینه سیاه آسمان،
سر برون می کشند
ما هم، سبد، سبد، سپیده بکاریم
دردل تیره غمناک خاک

بیا، یک شب که جوانه ها،
در تکاپوی قد کشیدنند،
ما هم، دانه های خفته دراعماق را
ز آفتاب و آب خبر دهیم

بیا، یک شب که ماه
در رقصی مهتابی با باغ است
ما هم، سازی کوک کنیم

بیا، یک شب که
سکوت لبریز است
ما هم، ترانه ای آواز کنیم

بیا، یک شب که
رویا بیدار است
ما هم، خواب پرندگان را
بر هم زنیم

بیا، یک شب که
یلدا قصه های طولانی می گوبد
ماهم ،جشن آذر بپا کنیم

بیا، یک شب که محبوبه شب
گیسوانشان را،
به دست باد می دهد
ما هم، دست بدست هم دهیم

بیا، یک شب که
شکوفه ای مژده می دهد
ما هم، کبوتران سپید را
رها کنیم

بیا، یک شب که
خانه دل
روشن به روی عشق میشود
ما هم ، دیو تیرگی،
ز شهر بدر کنیم

بیا، یک شب که شبنم
پاکیش را
به چشم گل عیان میکند،
ما هم، حقیقت را بیان کنیم

بیا یک شب که،
غم پشت پنجره منتظراست
ما، دربه روی شادی بگشایم

بیا با هم ،
به سر، سقف سیاه آسمان بشکنیم
در دل، خانه ای ز نور بنا کنیم

منوچهر مرعشی
12-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

سبز و سپید و سرخ و آبی / زنده و پاینده باد آزادی

سبز و سپید و سرخ و آبی/زنده و پاینده باد آزادی

آزادی برای انسان، ذاتی، ضرورت، نیاز،ارزش،عزیز،محترم، پروبال، نیرو، زمینه رشد،علت وجودی ،قابل عشق ورزیدن، بالاتر از
جان، ستایش انگیز، قابل تقدیر و.. است. هر اندازه از این کلمه پنج حرفی با معنای عمیق و گسترده و تاریخی طولانی، بگویم،بنویسیم و بسرایم، بازهم جا دارد. مادر بزرگ و پدر بزرگ، بزرگوار و کنجکاو و حرف گوش نکن ما، باغ بهشت رابا همه نعمات فراوان، آسودگی و لذت به دردسر، دسترسی به دامن آزادی فروختند. در زمانی دگر همین بشر برای آزادی خویش از بردگی ویا بخشی از زمین کشاورزی بودن با هم نوع خود به نبرد برخاست ودر طول زمانی به مدت هزار و اندی سال دو نظام برده داری و فئودالی را دور ریخت . در ادامه مسیر کسب آزادی بیشتر با برخوردی حساس و پیچیده، صبورانه با عقاید، انیشه ها، رسوم، سنتها، ادیان، مذاهب،مکاتب وفرهنگهای ضد آزادی و برده ساز و بنده ساز فکری، عاطفی و روحی به مقابله و جدل پرداخت وبا عبور از مراحل مختلف و گذر از عصر روشنگری و خردگرایی و حقوق بشر و دمکراسی و پذیرش و تحمل گرایی و.. به آزادی و رهایی بیشتری رسید.با وجود بحران های گوناگون جهانی در سالهای 1920-1950 و شکست تجربه، امکان ایجاد دنیای دیگر وبهتری غیر از سرمایداری، که مکاتب مختلف مطرح آن روز و بویژه مارکسسیت با پیروزی انقلاب سوسیالستی اکتبر 1917 در روسیه، برهبری بلشویکها و در راس آن لنین وعده می دادند و به ایجاد آن همت گماشتند،خلاء جانشین بهتری برای سوسیالیست شکست خورده موجود در برابر سرمایداری آن زمان و.. زمینه ظهور و بروز و قدرت گیری جریانات نژاد پرست و شوینیستی با شعاهای پوپولیستی همچون نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا و ژاپن و گسترش آن در اروپا و تا حدی جاهای دیگر جهان شد. مشکلی، که جامعه بشری بهایی به قیمت جنگ دوم جهانی را برای حل آن پرداخت، تا این مانع ضد انسانی را کنار بزند. در قرن گذشته با وجود انقلابات و دگرگونیها، پییشرفتهای نسبی اقتصادی و اجتماعی، تخفیف تضادهای طبقاتی و رفاه نسبی، آموزش و بهداشت و مسکن رایگان، امنیت کاری و.. در کشورهای بنام سوسیالیستی اما به دلیل محدود شدن و نبود آزادی در این کشورها تحت نام طبقه، حزب، ایدئولوژی، رهبری و.. فرزندان آدم، باز سر به شورش در پی آزادی نهادند و با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و متحدانش دیکتاتوری شکست خورد و عوارض آن رو شدن صد مشکل و حیرانی و ویرانی بود . در طرف مقابل سرمایه و سود دهان گشوده و آماده بلعیدن در دورانی جدید عرض اندام می کند. اما در این میان در عصر ما با حیرت و ناباوری، به دلایل مختلف که شاید تا حدودی بی شباهت به زمینه های ظهور هیتلر و موسولینی ونژادپرستی نباشد، خمینی و ارتجاع مذهبی با شعارهای فریبنده بنام دین و مذهب و خدا و معنویت و الاهیات و.. ظهور کرد وبنای دیکتاتوری ضد انسانی را بر پایه تز ولایت فقیه گذاشت، که با وجود داشتن سنگر جمهوری اسلامی در ایران، سعی در گسترش خویش داشته و دارد.این رژیم بی تردید مانع جدی، مهم و اساسی بخصوص برای ما ایرانیان و مردم منطقه و در صورت ماندن و گسترش خطری فوری برای جهان ماست. این سخن مبالغه و بی پایه نیست کافیست به کارنامه عملی و اندیشه های ضد بشری آین رژیم در 30 سال گذشته در مقابله با مردم ایران و جهان نظر افکنیم. با این همه آزادی، آزادی، آزادی با همه سختیش راه برون رفت و رهائیست. آن آزادی که جامعه مترقی بشری امروز در سیاست، در اجتماع، در اقتصاد، در فرهنگ و عقییده و اندیشه می شناسد و می پذیرد و به عنوان قرار داد تنظیم رابطه بین هم نوع خود به اجرا می گذار نه کمتر از آن . هر چه زمان می گذرد، و بر تجربه و دانش و بینش بنی بشر افزوده می شود، اهمیت حضور مستمر و پایدار آزادی در همه زمینه های زندگی آدمی بیشتر حس و درک و فهم و پذیرفتنی می شود.اگر تقدس در روابط و مناسبات ما انسانها مصادیقی داشته باشد بی تردید،آزادی یکی از مصادیق تقدس است. پس از طی مسیر طولانی بنی بشر تا امروز و تجربه تلخ و پر بهاء ما ایرانیان از حاکمیت دیکتاتوری مذهبی و در مبارزه و تلاش جاری ما با دیو استبداد، آزادی می تواند و باید مقدم، معیار و خواست همگانی باشد.

منوچهر مرعشی
10-11-2009


-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

ما جهت زندگی به این جهان آمده ایم



هر بشری که پا به عرصه حیات می گذارد شایسته برخورداری از رفاه نسبی، آسایش، امنیت، احترام دوستی و سعادت است. تا آنجا که به نظم و قوانین حاکم برهستی برمی گردد گوی زمین برای زندگی قرار داده شده است. وجود سیاره خاکی ما در کهکشان را ه شیری، فاصله دقیقش با ستاره سوزان خورشید، چتر آبی آسمان جو و فضای اطرف کره ما، آبها، خشکیها، کوها و انواع موجودات زنده زمینی و..انگار با مهارت و دقت و برنامه ریزی حساب شده و کامل از قبل همه چیز مرحله به مرحله برای ظهور وزندگی انسان مهیاه شده است، تا این موجود آگاه، آزاد، مسئول و صاحب اراده با بکار انداختن نیروی ابتکار، خلاقیت، اکتشاف و توانایی خود در میدان دوستی و عشق به شکوفایی و اثر بخشی خویش در طول و عرض زندگی محدود درهمین دنیایی ملموس و مادی و زمینی برسد. فریب شقاوت پشگان شیادی که زندگی انسانها را در وحشت جهنم می سوازنند و وعده دروغین بهشت در دنیای دگر را می دهند تا منافع و موقعیت این جهانی خود را حفظ کنند نخوریم . به هر دلیلی که به جهان آمده ایم بهره زندگی کردن آمده ایم نه که کشته شویم، بکشیم ،کینه بورزیم، بجنگیم، امتحان شویم، محرومیت بکشیم،یامحرومیت بدهیم متزوی وافسرده و تنها باشیم، استثمار بکنیم یا بشویم، ظلم کنیم یا ظلم بپذیریم و...ما به عنوان انسان خلق شده ایم تا با و درجمع زندگی کنیم،دوست بداریم و دوستمان بدارند، بهرمند و برخوردار باشیم. در و با رفاه، آسایش دوستی ،مهر، عشق، یاری، همکاری، همبستگی و. زندگی کنیم. همه ما انسانها فارغ از هر مرزبندی حق و شایستگی برخورداری از چنیین محیط و فضا و روابط و مناسبتی را که سرشار از این ارزشهای عالی باشد را داریم. طبعا در جامعه ای که با ذات و ماهیت اصلی انسان سازگار و هم آهنگ است،انسانها به یگانگی با خویش و با محیط و با طبیعت و با هستی و سر انجام به سعادت و خوشبختی می رسند. رسیدن به چنین جامعه ای ارزش هر کار وتلاش و جانفشانی را دارد
ا
اصالت عشق و کارایی رفاقت
ما به صفت انسانی هیچ راهی جز کنار زدن موانع بر سر راه ایجاد روابط انسانی بین خود را نداریم. مثل آش خاله است که به پای ما نوشته شده است. هیچ فرد، گروه، طبقه ،جامعه وحتی ملتی هم به تنهایی نمی توان به سعادت برسد بلکه این کل جامعه بشری است که باید در نهایت در یک پرسه و روند جمعی به رهایی و سعادت برسند زندگی ما در این کره خاکی بهم ارتباط و گره خورده است" بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند" چه بخواهیم یا نه، چه بدانیم یا نه، چه بپذیریم یا نه، آنان که بهر شکل و تحت هر عنوان تفرقه تضاد و جنگ(مبارزه و نبرد و جنگ برای آزدی، برابری، رهایی و زندگی انسانی گرچه اجتناب ناپذیر و گاهی ضروری است اما اصالت ندارد بلکه اصل اهداف زندگی ساز و انسانی مبارزه است ) را ایجاد کرده، باعث می شوند، دامن می زنند و اصل می کنند ضد زندگی انسانی هستند. اینان جهانی را ایجاد می کنند پر از ننگ و دروغ و رذالت و پستی و ستم و اختناق و تبعیض و تضاد و نا هنجاری و.. . هر روز بارها باید بیاد بیاورم که ما جهت زندگی شایسته انسانی به این جهان آمده ایم و باید موانع گوناگون را با شجاعت صداقت راستی عقل درایت کاردانی علم آگاهی شناخت و با پایداری وصبوری و فداکاری کنار بزنیم و در میان خود آشتی، دوستی و رفاقت و صلح و عشق را رایج و جاری واصل قرار دهیم. البته این کلمات معنی عمیق و وسیعی دارد که هر چه زمان بگذارد به نسبت شناخت و آگاهی ما معانی تازه تر و خالصتری پیدا می کنند و در ضمن همواره در معرض آلوده شدن، تهی شدن و مورد سئو استفاده کردن قرار دارند. مثل عشق که گاه" چهره آبیش پیدا نیست "و تبدیل به کالای در بازار پول می شود و گاه در سطح رنگی تنزل می کند و گاه بر آن هزار رنگ دروغ می زنند .در جامعه غیر انسانی کلمات جایگاه ،مفهوم و معنی خود را از دست میدهند. اما کدام انسانی می تواند از یک طرف بطور حقیقی عاشق زیبای و توانمندی وجوهره انسای انسان باشد و از طرف دگرشاهد پرپر شدن و سوختن و تلف شدن وتباهی و بیگانگی و عذاب او باشد و بر علیه شرایط ضد زندگی انسانی در همه ابعادش نشورد، فغان بر ندارد، تلاش نکند اندیشه نکند، چاره نجوید، در نزند، نبرد نکند برنخیزد و.؟!".که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها". اگر البته زیبایی ظاهری وصورت انسانی انسان و هم مهمتر ذات و جواهر وجودش دل انگیز و در حد عشق دوستداشتنی است و هم کرامت و ارزش و حقوق طبیعیش خدشه ناپذیر است پس باید برای این حرمت و عشق و ارزش تلاش جانانه کرد. عشق رهاییبخش است نه اسارت بار،عشق انسان ساز و احیاءکننده است نه خوارکننده و میرنده، عشق دوست داشتن خود ودیگریست نه نفی خود وخود خواهی، عشق رابطه ایست دوجاببه و کامل کننده و بالا برنده نه بندگی و اطاعت و فرو برنده حتی در رابطه با خالق هستی ،عشق رابطه ایست آزادانه ،آگاهانه، نشاط برانگیز، شادیبخش، نه تحمیلی، جاهلانه وحشت برانگیزو.. بدین ترتیب است که زندگی در همه ابعادش با عشق زیبا و شکوفا و لذتبخش است .دنیای باعشق با صفاست. درنهایت همه تفاوتها و تضادهای طبقاتی ،عقیدتی فکری، فرهنگی، ملیتی، زبانی، نژادی جنسی و..سر انجام در برابر عشق به انسان و زندگی انسانی در این خانه خاکی رنگ می بازند.بی ترس باید گفت آنچه درجهت بهترشدن زندگی انسان نباشد بی ارزش، بیراه ،بیهوده و فریب است. هر چه می خواهد باشد حتی اگر بنام خدا باشد. اما برای رسیدن به دنیای که عشق و عقل و علم وانسان در تفاهم و هم آهنگی وهمبستگی وخدمتگذاری و صلح و صفا زندگی کنند باید حداقل از بسیاری از چیزهای دنیای موجود گذشت واین پروسه ایست دردناک، طولانی، مشکل، همه جانبه ولی پر شور، افتخار آمیز واجتناب ناپذیر. از کلیات و چشم اندازهای دور از دست ولی مهم واساسی برای تنظیم و جهت یابی،بگذریم و به زمان حال و کشور خودمان ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری مذهبی برگردیم. عقاید و عملکرد آخوندها و رژیم جمهوری اسلامیشان یکی از نمونه های کامل و زنده ضد زندگی انسانیست .همت کنیم واین مانع مقدم را جمعی کنار بزنیم .

منوچهر مرعشی
07-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

نبرد هوشمندانه



مردم ایران بخصوص نسل جوان ودر قلب آن شیرگل فرشته ها این دختران آب و خاک و تاریخ و فرهنگ ایران در این روزها با شیوه های هوشیارانه ای رژیم را کلافه کرده اند واین داستان نبرد هوشمندانه همچنان ادمه دارد.
آنان با استفاده درست از تکنولوژی روز و بهر گیری از مناسباتهای گوناگون در زمین بازی رژیم با توپ رژیم و با قوانین رژیم و حتی پشت افراد رژیم نظام ولایت فقیه را به چالش و مبارزه طلبیده اند.آخوند گرچه حرفه اش شیادی و دغلکاری است و خودش ختم روزگار است و ماریست هفت خط و بسی فتنه در آستین دارد و آنگاه که حکومت را هم در دست داشته باشد برای حفظ آن از هیچ جنایت و رذالتی فروگذارنمی کند با همه این وجود در برابر این نبرد هوشمندانه مات و گیج و فلج مانده. از این بابت باید به نسل امروز و بخصوص زنان دلیر و خردمند درود گفت و با احترام و افتخار از آنان بسی آموخت .بله رژیم حتی اگر به قوانین خودش هم با وجود یک داور بی طرف تن بدهد بی تردید بازنده است البته که بنیان گذار این سیستم خمینی تجربه آن را در سالهای 1357 تا 1360 دارد. حالا در دورانی دیگر با نسلی دیگر در شرایطی دیگر اما با همان هدف رسیدن به آزادی و دمکراسی و حکومت مردم بر مردم، بازمانده رژیم خمینی را مردم ایران به نبرد می طلبند . 30 سال البته نسبت به عمر یک فرد مدت زیادیست و 30 ثانیه حکومت جنایتکاران پذیرفتنی نیست، اما عمر تا کنونی این رژیم نسبت به طول تاریخ یک پلک به هم زدن بیش نیست، ولی با این وجود این رژیم براستی در تمام طول عمر ش در وحشت از مردم ایران بسر برده و هر چه زمان گذشته بر ترسش افزوده شده است و با همه شیادی و شقاوت خود خوب می داند که از دست این مردم و تاریخ و فرهنگ و آب و خاک آن خلاصی ندارد. حتی کوه ها و دشتها و جنگل ها و قصه ها و ترانه ها و شهر ها و سازها و رقصها و رنگها و سنتها و نیکان و شهدای این مرز و بوم به کمک مردم ایران در نبرد با دیوان سیاه دل آمده اند و خواهند آمد. این رژیم راه گریزی ندارد دیر یا زود از این طریق یا آن طریق باید شرش را از سر ما کم کند. امروز ما در یک دوران حساس ، سخت، پیچیده و مهمی به سر می بریم که همه به یکد یگر نیازمندیم دستهای هم دیگر را در نبرد با دیکتاتوری مذهبی بفشاریم .


منوچهر مرعشی
04-11-2009

قطره ای قانون و آزادی کافیست

آزادی بیان تنها جزء ناچیزی از مجموعه آزادیهاست اما اگر رژیم تنها تحمل همین یک قطره آزادی و قانون پس از آن را داشته باشد بسرعت یخ در برابر آفتاب تابستانی ذوب خواهد شد
. آنان که 30 سال پیش را بیاد دارند شاهد بودند و می دانند که خمینی هم زمان رهبری یک انقلاب پیروزمند، پشتوانه توده ای وسیع ،مشروعیت و مرجعیت مذهبی چند صد ساله رادر ایران یکجا در جیب خود داشت و در ضمن شرایط جهانی آن زمان شرایط مطلوبی برای جنبشهای مترقی نبود.از طرفی شکست سوسیالیست موجود بخصوص درکشورشوراها( اتحاد جماهیر شوروی سابق)وشکست جنبشهای ناسونالیستی و سکولاریستی و..باعث افول جنبشها و سرخوردگی مردم و سر بلند کردن جریانات ارتجاعی مذهبی در منطقه وبه نسبتی گسترش آن در جهان پس از ظهور خمینیسم و اعلام حکومت جمهوری اسلامی شده بود و بعد با عربده ها و عملیات وحشیانه به اصطلاح ضد امپریالستی حکومت جمهوری اسلامی همه فضایی را ایجاد کرده بود که در افتادن با سمبل هیولای ارتجاع و ایدئولوژی او و طرح برابری و دفاع از آزادیها دل شیر و گرده کوه و هوشیاری بسیار می طلبید. در چنیین دوران پر فتنه و ابهام و فریب و غریبی اما جوانی زیر 30 سال که تازه از زندان دیکتاتوری سلطنتی با همت قیام مردم آزاد شده بود در دانشگاه تهران در یک سخنرانی علنی از ضروت،اهمیت ، فوریت وحتمیت آزادی سخن گفت و در برابر همه پیرافعی های دنیای سیاسی راست و چپ نمای آن روز(امثال حزب توده و...) برقراری آزادی و دمکراسی و حاکمیت مردم در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه را در دستور روز قرار داد و و با هوشیاری و بردباری کامل بر آن پای فشرد و فریب شعارهای شیادانه ضد لیبرالی و ضد امپرپالیستی و پوپولیستی آن روز چپ و راست را نخورد و تا همین امروز پس ازگذر از وادیه های گوناگون همچنان بر آن حرف و عهد باقیست. آن جوان شیر دل آن روز و آن مرد میان سال امروز مسعود رجوی است کسی که حدود نیم قرن زیر باران گلوله و تیغ و تهمت ودروغ و دشنه قرار دارد اما همچنان می خروشد و پیش می رود .می توان از بالا تا پایین با او و ایده ها و سازمان و... مخالف بود حرفی نیست، اما این حقایق تاریخی را هیچ انسان منصفی نمی تواند و نباید نادیده بگیرد مجاهدین و البته همه نیروهای دمکرات و مترقی دیگر در 30 سال گذشته سرمایه ها و تجارب و حاصل تلاش و مبارزه مردم ماهستند که عده ای آگاهانه و حساب شده و برنامه ریزی شده و مهندسی شده قصد مخدوش کردن، بی اثر کردن و نهایت جدا کردن و ریشه کن کردن آنهارا از مبارزات گذشته و امروزما دارند و این آن نکته ای ست که نسبت به آن باید هوشیار بود 30 سال گذشته با همه نیروها یش و همه کم و کاستی هایش و قدرتمندی و دست آودهایش بخشی از تاریخ امروزماست ما می توانیم و باید این گذشته را در پرتو تجارب و دانش امروز قرار دهیم و آن را تصحیح و یا تکمیل کنیم و یا بخش نا کار آمد را کنار بگذاریم این جای خود وهر کدام ازما چه به صفت فرد و یا جمع می توانیم استقلال فکری و یا نظری خود را در هر موردی داشته باشیم اما تلاشهای گذشته ما را نگذاریم پایمال کنند و یا به هدر داده ملا خور کنند باید آن را به مثابه چراغی فرا راه آینده بکار گرفت هر کس اطلاع ندارد برود و مواضع آن روزو امروز همه جریانات و شخصیتها را مرور کند خوشبختانه در عصر ارتباطات این امکان برای بسیاری هست. البته آزادی خواهی محدود به مجاهدین نبوده ونیست حرفی نیست قصد هم تعریف و تمجید و مطلق کردن و بی عیب نشان دادن یا جنگ زرگری و هفتاد و دو ملت را انداختن هم نیست من هم از موظع خودم حرف می زنم نه بیشتر بلکه هدف توجه دادن به واقعیات و حقایق است جهت شناخت بهتر با هدف نزدیکی بیشتر به منظور رسیدن به آزادی و عبور از این مرحله و در عین حال بالا بردن هوشیاری خودمان نسبت به عوامل و موانع سر راه .قصدی در کار است تا تاریخ امروز را بخصوص برای نسل جوان آن طور که خود می خواهند بنویسند و بخوانند. گویی همه دعوای 30 ساله مردم ایران با رژیم تنها در درون همین رژیم خلاصه شده و میشود.جنبش آزادی خواهانه، خرد گرایانه، صلح طلبانه، مسالمت آمیز و..از روز نخست بیرون از این رژیم و در برابر این رژیم بوده و قویتر از پیش همچنان در متن جامعه هست. البته جهان و جامعه ما در 30 سال گذشته بسی تغییر کرده است و با توجه به این تغیرات باید از همه امکانات و شیوه ها برای ایجاد دمکراسی و کنار زدن دیکتاتوری مذهبی سود برد این درست و حق، اما حتی به این بهانه هم نمی توان و نباید به دروغ و جعل و جهل لباس حقیقت و واقعیت و دانش پوشاند . باز هم بعنوان یک نمونه عالی، مجاهدین برغم رد قانون اساسی رژیم اما تا سال 1360 هجری در تمام انتخابات باهمه محدودیتها و سرکوبها و تقلبات به امید ادامه مبارزه مسالمت آمیز شرکت کرده اند شهید و زندانی و خسارت فراوان هم دادند ولی بردباری و صبر و تحمل پیشه کردند و در طی 3( از 1357 تا 1360) سال با وجود جو فشار و اختناق هیبت خمینی شکست وچهره ضد انسانی اوتا حدود زیادی با عملکردش افشاء شد و در برابرش رشد سریع نیروهای آزادی خواه و مترقی وآگاهی روز افزون مردم که می رفت تا رژیم را از سر راه بردارد اگر رژیم و در راس خمینی براستی تحمل مبارزه سیاسی مسالمت آمیز را می داشت بی تردید بساطش جمع می شد و مسیر تاریخ مردم ایران عوض می شد و کار به نبرد مسلحانه کشیده نمی شد. اما آزادی و بردباری و مسالمت و نقد و عقل و خرد و جدال و برخورد اندیشها و فضای دمکراتیک وقوانین انسانی و حقوق بشر و..کجا و خمینی و رژیم مذهبی که مبنایش بر تبعیض بین انسانها مثل دین دار وبی دین، مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و غیر آن، حاکمیت فقیه و غیر آن ،خودی نوع خمینی وغیر آن، زن و مرد و...دیکتاتوریست کجا. این اشارات را از این جهت میکنم تا بیاد آورم جنبش امروز ایران بی ریشه نبوده و نیست علی رغم اینکه دروغ گویان دغلکار در روز روشن می خواهند پاسداران سابق و عوامل و مسئولین همین رژیم را که هنوز در اندیشه و ماهیت بند نافشان بسته به امام خمینی است را بعنوان اهل خرد و دمکراسی و دانش و بینش و مسالمت و ..ازرهبران ما قرار دهند(نه کمتر!!) و در عوض ما را بر صندلی اتهام به خشونت و دیکتاتوری و دگماتیسم و ..بنشانند. تا ما بر سر عقل آمده خود به عمل ناکرده اعتراف کنیم درآن صورت ما را حلوا حلوا کنند اگر نه باران دروغ و ناسزا و تهمت و... در برابر این یاوه های رنگ و وارنگ باید باز هم گفت اگر چه با رژیم دیکتاتوری مذهبی در 30 سال گذشته اثبات شده است که فرض محالی است اما اگر راست می گویید از رژیم گرفته تا همه جهان به مردم ایران تنها یک قطره آزادی بدهید در حدی که بتوانند بی ترس از زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام و.. فقط حرفشان را بزنند تا بسرعت همه چیز در انظار جهان روشن شود که این مردم چه می گویند و چه می خواهند.

منوچهر مرعشی
03-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

درخت غمطلایی



تا طلوع آفتاب را
با چشم سر نظاره کرد
درخت غمطلایی،
از شوق بر خویش لرزید
و
اشکباران
برگهای بی طاقتش را
بردستان نوازشگر نسیم
بارید
و
در ره سفری سرد
سوی سرزمین سخت زمستان،
درخت غمطلایی،
استوار و خموش
سرسوی آسمان عبوس
تن پوش کهنه خویش را
به پاکی خاک سپرد
و
عریان و بی باک و پر یقین
با خورجینی از خاطره بهاران
با طره ای ازترانه های باران
درخت کبود زخمی ،
دل به مهر ریشه بست و
نقبی به عمق غوغای
شهرسکوت انتظار
جامی تلخ نوش کرد و
پیشه صبر
تا
آغاز سبزی دگر

منوچهر مرعشی
29-10-2009





۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

از این پهلو به آن پهلو

عواملی در تاریخ مبارزاتی ما باعث آن شده اند که ما مکرر اشتباهاتی را مرتکب شویم و در دایره بسته فقر، دیکتاتوری، خرافه، جهل و عقب ماندگی باقی بمانیم . هر گاه هم که حرکتی کرده ایم حداکثر از این پهلو به آن پهلو شده ایم. با وجود انقلاب مشروطه اما نتیجه غلتیدن از ستم و فساد قاجار به دیکتاتوری غارتگر پهلوی شد، با وجود جنبش ملی شدن نفت برهبری مصدق نتیجه غلتیدن به دیکتاتوری پلیسی- نظامی مدرن محمدرضا شاه و وابستگی تمام عیار به سرمایداری جهانی آن زمان که در راسش آمریکا بود، با وجود انقلاب 22 بهمن 1357 به نیت استقلال آزادی و جمهوری نتیجه غلتیدن به دیکتاتوری مذهبی ضد انسانی و بی نظیر در تاریخ ایران شد، با وجود 30 سال نبرد مرگ و زندگی و بودن یا نبودن با هیولای آسمانی ارتجاع مذهبی و دینی گوی باز هم در شرایطی زمانی دیگری از حیات تاریخی ما بستر خوش رنگ بظاهر سبز نرم و لطیفی را گسترده اند تا آرام و با صلوات بسوی جمهوری اسلامی دیگری غلت بزنیم . البته در یک قرن گذشته بر اساس اصل دیالکتیکی تغیر حاکم بر دنیای مادی ما ،جهان و جامعه ما تفیرات همه جانبه شگرف و باور نکردنی کرده است که جای خود دارد قابل انکار نیست .ولی در نظر دارید که من به عمد تکرار مشکل و ضعف را در شرایط تاریخی متفاوت برجسته کرده ام تا به حل آن اندیشه کنیم .

راه چاره غلتیدن از این پهلو به آن پهلو در بستر عقب ماندگی و جهل و دیکتاتوری نیست بلکه بیدار شدان بر خاستن عبور کردن و پشت سر گذاشتن عوامل موانع ارزشها سنتها و ریشه های مادی وفکری این نقیصه اساسی و زخم کهنه تاریخی جمعی ماست و البته هم زمان راه یابی، رسیدن و بر قراری آزادی و پیشرفت در گستره جامعه می باشد .این مهم در حال حاضر نه در ادامه نظام جمهوری اسلامی کنونی و نه درهیچ نوع حکمتی دینی و مذهنی و حتی ایدئوژیکی بدست نمی آید

سراب جمهوری ایرانی
آگاهی، شناخت، غور، نقد،بازخوانی و درس گیری و توشه برداشتن از گذشته و نیاکان برای ادامه راه در همه زمینه ها یک ضرورت است. اما لاف زدن و پنهان شدن پشت افتخارات گذشته و برطرف نکردن اشکالات و ناتوانی های امروز نوعی گزافه گوی و ییهودی گوی فریبکارانه آغشته به شوییسم و نژاد پرستی امیریست که باید از آن به شدت دوری جست.
ما پیشتر و فراتر از هر چیز موجودات انسانی هستیم که در این کره خاکی همسفر زندگی جمعی با هم و در کنار هم هستیم .دین، مذهب ملیت، زبان، سنت، ایدئولوژی، طبقه و...همه پس از ما و ساخته دست و اندیشه ها، آرزوها، خواسته ها و تمایلات ماست. هر چه زمان می گذرد و هر چه امکان نزدیک شدن انسانها به یک دیگر بیشتر می شود، اصل هم نوعی و همبستگی انسانی برجسته تر می شود و نسلهای آینده از این محدده ها و مرزهای کاذب عبور خواهند کرد. رهایی، سعادت، آرامش، خوشبختی، شکوفیی، خلاقیت وظهور پتانسیل درونی فردی و جمعی ما در گرو دوست داشتن و عشق بی شائبه به یکدیگر و نوع بشر است . بنابراین هر دست آورد بشری متعلق به تمام انسانهاست که آن را باید با دست باز و سربلندی و افتخار پذیرا بود. در رابطه با کسب آزادی و شیوه حکومت و برقراری دمکراسی جامعه انسانی راه درازی را طی کرده و دست آوردهای مدون و آماده ای را در اخییار ما می گذارد. راه حل مسائل امروز جامعه ما بهره برداری و بکار گیری مترقی ترین قوانین موجود است

اتوپیای مدینه فاضله

روشنگری، حقوق بشر، دمکراسی، سکولاریزم ، پلورالیزم، حقوق شهروندی، جمهوری، پارلمان ،جدایی 3 قوه ،ایجاد نهادهای مدنی سیاسی، فرهنگی، صنفی و... دستاوردهایست که ریشه در فرهنگ و تمدن غرب دارد و برای گذر از دیکتاتوری مذهبی حاکم بر مردممان و پیشرفت جامعه ما در حال حاضر بهتیرن گزینه های موجود هستند طرح ریشه کن کردن سرمایداری و جامعه بی طبقه از هر نوعش برای ایران امروز هم همان مثال سنگ بزرگ علامت نزدن است و باید بی تعارف گفت قاپ زین را بچسب اسب سواری پیش کش، فعلا مانع جمهوری اسلامی را کنار بزنیم و به یک جامعه ای حداقل در سطح روابط و مناسبات دمکراتیک برسم بقیه کار و تحقق آرمانهای بزرگتر به عهده نسلهای آینده بشر ما سعی کنم کار خود را درست انجام دهیم
بدون تعارف باید گفت نمی شود با الگو قرار دادن گذشته تاریخی و فرهنگی یا مذهبی و دینی جامعه امروزرا ساخت نه با حکومت عدل علی نه با افسانه های شاهنامه فردوسی و نه شیوه حکومتی پادشاهی کورش و نه با اتوپیای مدینه فاضله آرمانی بلکه با ارزشها و معیار ها و شیوه ها و قوانین و امکانات موجود امروز باید دست بکار شد.باید شجاعانه و با تواضع و احترام پذیرفت دیگران از ما بسی پیشترند و باید از جهاتی آنان را سرمشق و الگو قرار داده و دست از خودفریبی و لاف زنی برداریم بخوصوص ما که در غرب زندگی می کنیم و تفاوت را می بینیم و بر سر سفره آماده ای نشسته ایم که دیگران آن را مهیا کرده اند از جمله آنانی که رنج و خون دوران روشنگری و احقاق حقوق انسانی را در همین اروپا طی چند قرن پرداخته اند
دلیر وصادق باشیم حقیقت را در مورد خود و دیگران بپذیریم تا از این مهلکه موجود سلامت بگذریم .

منوچهر مرعشی
28-10-2009