۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

آنچه نمی توان از انسان گرفت





بشری که به هر دلیل و از هر طریق به ویژگی ها و توانایی های انسانی خویش رسیده است و در نتیجه آگاهانه و آزادانه انتخاب کرده است که مسولیت انسان بودن را بپذیرد و اراده کرده است از طریقی نیک جوهر ه وجودی خود را محقق کند و اثری بر صفحه هستی از خویش بجا بگذار پیروز است .

می توان دارایی و سرمایه او را گرفت می توان او را محدود و در بند کرد می توان جسمش را تکه تکه کرد می توان جان او را گرفت اما نمی توان ذات و زیبای و قدرت و شگفتی ولطافت و طروات و عظمت انسانی او را از او گرفت ومحو و نابود کرد هیچ کس و هیچ چیز قادر به چنین کاری نبوده و نیست .

نمی توان خواسته ها آرزوها عواطف آرمانها شادیها دوستی ها صمیمیتها سادگیها  صفا مهربانی ها و صفای  و اثرات وجود مادی و محقق شده او را گرفت . شگفت انگیز است اما حقیقت دارد هیچ نیروی در جهان ما قادر نیست این ارزشها ی باقی ماند از چنین انسانی را از میان بردارد.داستان دیروز و امروز و فردا و یا این ملت و آن ملت و یا مکتب و دین و عقیده و جریان .. خاصی هم نیست داستان فراتر از همه این حدود است .حکایتیست ساری و جاری در طول تاریخ انسانی با نمونه های فراوان و گوناگون و بنظر می رسد تا انسان در پهنه هستی موجود است پایداری و قدرت بی نظیر انسانیت وایجاد ارزشهای انسانی در زمینه های متفاوت همچنان ادامه دارد.

دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران با کشتار مبارزانی که آزادی عدالت و انسانیت را برای همه خواستارند نمی توند مانع تغییر و تحول در جامعه ایران شوند بلکه با شتابی بیشتربا اعمال ضد انسانی گور خود را می کنند و سر انجام این رزم و رنج و تلاشها به گل می نشیند.



منوچهر مرعشی

30-12-2010

چکیده ها





نیکی نجات بخش است

حقیقت روشنی بخش است

راستی رهایی بخش است

خوبی حیات بخش است



محبت آرامش بخش است

مهر گرما بخش است

دوستی اعتماد بخش است

عشق شادی بخش است





منوچهر مرعشی
30-12-2010

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

(پیام روشن خانم مریم رجوی در کنفرانس پاریس) همراهی با مقاومت نه تعیین راه برای ما


 


یک استراتژی درست و اصولی حتما باید بر پایه واقعیات و شرایط مشخص بنا شده باشد تا بتوان علی رغم مشکلات پیش رو و طول زمان بر آن پا سفت کرد و مسیر را ادامه داد.در بیش از 3 دهه قبل با قدرت یابی خورده بورژوای سنتی تحت نام مذهب و برهبری خمینی طبقه حاکم واوضاع سیاسی و اجتماععی جامعه ما تغییر کرد .

در همان ابتدا عده ای که خود صاحب فکر نبوده و نیستند با فرمولهای از پیش تعیین شده معتقد بودند این یک جابجای ساده است و وضعیت ادامه همان حاکمیت سرمه داری وابسته است وعده ای هم زیر پرچم ضد امپریالیستی امام خمینی رفتند و در نظر و عمل بار کش و همکار هیولا شدند.



اما از همان روزها استراتژی دیگر هم طرح و بنا شد که اساسش بر شناخت واقعی ماهیت و عملکرد ارتجاع مذهبی حاکم بود یعنی نیروی عقب افتاده ای که با توجه به سابقه و عمل کرد تاریخیش معلوم بود که سرانجام به نیروی ضد انسانی تبدیل می شد .پس بدرستی بلافاصله نیروهای مترقی در برابر این نیروی ضد تکاملی بی تردید از آزادی و حاکمیت مردم بر مردم و حقوق بشر و ..به.دفاع بر خاستند.ارزشهای که در تضاد ماهوی با ارتجاع مذهبی در هر شکل آن بوده و هست و خواهد بود به همین دلیل معلوم بوده و هست که تن دادن به این خواسته های اولیه و امروزی انسانی یعنی نفی و کنار رفتن دیکتاتوری مذهبی از حاکمیت وا لبته عکس العمل رژیم در برابر خواسته های مردم همواره فریب و سرکوب و کشتار بود و هست.



تاریخ زنده اخیر مردم ایران براستی با وجود دردناک بودنش سرشار از تجربه و عبرت است بسیاری از زشتی ها و زیبایها پلیدیهای و خوبی های جامعه ما را عیان کرد از افراد تا نیروهای سیاسی و مبارزاتی و..این فصل براستی می تواند کتاب مرجع ای باشد برای درس گرفتن نمی توان و نباید با هیچ ترفندی آن راتحریف کرد.زیرا براستی آینه ای است در برابر ما اما جای خوشحالی اینکه از دل همین تاریخ و شرایط :



مقاومتی صاحب فکر و نظر و استراتژی وعلم و سازمان و توان و استقلال و مردمی پر جنب و جوش و پی گیراز درون جامعه ایران و در ارتباط با جهان بیش از 3 دهه است که هوشیارانه و جانانه در مسیر ی درست برای رسیدن به حق آزادی علی رغم شرایط ناهموار پایداری می کنند و جهان را همواره به همراهی فرا میخوانند چرا که در واقع جهان برای آسوده شدن از شر ارتجاع مذهبی راهی جز همراهی با مقاومت همه جانبه مردم ایران برای برخورداری از زندگی انسانی ندارد این یک حرف روی هوا یا شعاری فریبنده نیست واقعیتی است که بارها در عمل اثبات شده است.



از اینکه ما چنین سرمایه ای را به هر میزان که هست داریم باید مایه سربلندی و دلگرمی و تلاش بیشترمان شود.

کودکانه خواهد بود اگر برای رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر اختلافات فکری اعتقادی و سیاسی و سازمانی و..را عمده کنیم .باید دارایی خویش را قدر شناخت و خواسته های مشترک را پیش کشید اگر به تاریخ جوامع دمکراتیک مراجعه کنیم خواهیم دیده آنها نیز سرانجام با بکار گیری خرد و بردباری با همبستگی و اشتراک عمل به اهداف عمومی خویش دست یافته اند

تجربه نشان داده است که تعیین تکلیف از بیرون فساد و دیکتاتوری و تباهی را همراه دارد به 2 نمونه عراق و افقانستان دقت کنید. ما اگر همت کنیم و همه توان خود را بکار گیرم و شعور و شور و تجربه جمعی را بکار گیریم می توانیم خود را رهاه کنیم و این کار شدنی است زیرا دیگران این راه را رفته اند پس ما اگر بخواهیم می توانیم.



تا آنجا که به جامعه جهانی بر می گردد جهان باید به خواسته های تغییر رژیم و حقوق انسانی مردم ایران تن دهد

و نه مردم ایران و مقاومت و تلاش آنها را قربانی منافع خود کند این آن چیزی است که هیچ ایرانی نباید بپذیرد. پس از تجربه هولناک حاکمیت چند دهه دیکتاتوری مذهبی و از آن طرف مقاومت بی وقفه و همه جابنه مردم و سرمایه های نقدی که در دست داریم

ما توان و صلاحیت رسیدن و برقراری حکومتی دمکراتیک بر اساس دمکراسی و حقوق بش را دارا هستیم.



حرف روشن است بر علیه ما نباشید استقلال و حقوق انسانی و مبارزاتی ما را برسمیت بشناسید و اگر می خواهید کاری برای مردم ایران و جهان بکنید که نسلهای آینده از شما به نیکی یاد کنند با ما همراه باشید.



منوچهر مرعشی

26-12-2010









۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

خواهم زیست





با

آب

و علف

وترانه

خواهم زیست

با

بوی ریحان و

طعم عسل و

تلخی خنجر

با

خاک

و ستاره

وصداقت شب

با

پرسش

وپیگری

وپیوند سه حرف(فکر و عشق و مهر و فدا و ...)

با

حرف دل

و دلیل عقل

و چراغ اندیشه

با

درس عمل

و کتاب تجربه

و پای همت

با

اشک شمع

و عشق پروانه

و زیبایی گل

با

رقص سیب

وشعر شکوفه

و سخن سینه سرخ

با

نوازش نگاه

و شعله لبخند

و شوق وصل

با

جهد جوانه

و رویای دانه

وترانه باران



با

خویشتن و

تو و

هستی

خواهم زیست



17-12-2010







۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

تجاوز سیاسی یا نقطه عطفی در اطلاع رسانی؟





افشای پرونده های سری وزارت امورخارجه امریکا توسط سایت ویکی لیکس باعث عکس العمل شدید دولت آمریکا و کشورهای دیگر شد. مقامات آمریکای این افشاگری را تجاوز سیاسی نامیدند و از پلیس اینترپل خواستار دستگیری و محاکمه مسولین سایت مربوطه شدند.

اما در واقع این حرکت شجاعانه و هوشیارانه سایت ویکی لیکس آغاز مرحله جدیدی از خبر رسانی محسوب می شود. با اینترنت و ماهواره وتلفن همراه و سایر تکنولوژیهای ارتباطاتی اطلاعات با سرعت و حجمی عظیم به اطلاع بخش وسیعی از مردم بخصوص در کشورهای دمکراتیک و پیشرفته می رسد و بنظر می رسد گذر زمان بر شتاب و کیفیت و کمیت این آگاهی رسانی می افزاید . بدین ترتیب مطبوعات به عنوان رکن چهارم دمکراسی که البته در زمان ما معنی گسترده تری یافته است در گذر زمان نقش مهمتری در آگاهی بخشی و زندگی فکری سیاسی و اجتماعی جامعه بشری یافته است .واین بشارت بزرگیست که حاصل تلاش بشری در جهت رهایی و زندگی انسانیتر است.

قرار بر این نبوده و نیست که تا ابد قدرت و ثروت و ظلمت حاکم بر سرنوشت بشر باشد و همیشه عده ای تحت عنوان برگزیده ,خبره, طبقه, دولت , و..هستی جامعه را در اختیار داشته باشند و در همواره بر همین پاشنه بچرخد. .با کنار زدن پردهای جهل و ناتوانی و زشتی و با رسیدن به دانش و اطلاع و آگاهی انسان توان آنرا دارد که  وضع  ظالملنه موجود را برهم زند و در جهت برقراری روابط و مناسبات انسانی پیش رود. اطلاع رسانی در هر سطح به بیداری جمعی ما کمک می کند و بیداری آغاز جنبش و پشرفت و تغییر است . کار ویکی لیکس در کلیت درهمین مسیربود. رو کردن این تعداد پرونده های سری ابر قدرت جهان وتا حدی کنار زدن پرده های حرم سراهای سیاسی در سطوح بالای دولتی و رساندن این اطلاعات با سرعت برق در این وسعت و به این شکل البته که نقطه عطفی در اطلاع رسانی محسوب می شود و از حال به بعد باید منتظر چنین اقداماتی بود.باید دید دمکراسی موجود در برابر این گونه افشاگری ها تا کجا ظرفیت و برباری خواهد داشت.



منوچهر مرعشی

15-12-2010







۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

خیس عشق






دوباره

رسید سفیر مهر

دوباره

تازه شدم

دوباره

خیس عشق

دوباره

نگاه دوید

دوباره

دل پرید

دوباره

خیال خیمه زد

دوباره

رویا پرکشید

دوباره

سینه سحر شد

دوباره

اندیشه قد کشید

دوباره

فکر برافروخت

دوباره

واژه نشست

دوباره

کلاام سلام کرد

دوباره

ابر گریست

دوباره

باران ترانه خواند

دوباره

آسمان سینه گشود

دوباره

ستاره سر رسید

دوباره

ماه رخ نمود

دوباره

نی نواخت

دوباره

صحرا سکوت شکست

دوباره

دشت جشن گرف

دوباره

کوه قصه گفت

دوباره



خشم فرو نشت

دوباره

شب شکوفه داد

دوباره

کینه مرد

دوباره

دوستی دست گرفت

دوباره

دلداده به دلبر رسید

دوباره

شیشه غم شکست

دوباره



باد بشارت داد

دوباره

توفان خفت

دوباره

قناری غزال سرود

دوباره

قلم برقص آمد

دوباره

پیری جوانی ز سر گرفت

دوباره

دستها بکار رفت

دوباره

پاها پیشی گرفت

دوباره

شوق جوانه زد

دوباره

شادی شراره شد

دوباره

حقیقت طلوع کرد

دوباره

جهان جان گرفت





منوچهر مرعشی

15-12-2010





















۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

بی پایان






در این کویرشورزار

از دستهای تو ترانه می روید



در این صحرای تفته

لبخند تو بهاریست



در این طوفان نا امنی

دل تو آشیانه آرامش است



در این دشت سکوت

گامهای تو آهنگ رهایست



در این تیرگی زمین

اندیشه تو آفتابیست



در این بن بست شبه

نگاه تو ره گشاست



در این خروش کینه

کلام تو آبیست



در این خشکی ستم

غم توبارانیست



در این جولانگاه جهل

حرکت تو دانایست



در این طلسم ترس

اشاره توجنبش است



در این زرد ی یاءس

چشمهای تو چشمه شوق است



در این سردی آرزوها

رویاهای تو رنگ خداست



در این مرگ زار رنگها

خیال تو خانه نقش هاست



در این بی دادی تنهای

قلب تو بی انتهاست



شادم که تو هستی

می دانم که بی پایانی



منوچهر مرعشی

20-10-2010



ا



ا





۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

مرضیه همیشه در اوج


مرضیه بدون تردید برای همیشه در فرهنگ و تاریخ ایران و از آن طریق در خاطر جهان حضور خواهد داشت. او با زندگیش چیزی بر جهان افزود که جاودان خواهد ماند. اوبا تلاش و آگاهی و مسولیت پذیری دلیرانه اش جهان ما را لطیف تر و انسانی تر و زیباتر کرد. به همین دلیل چنین انسانهای با مرگشان زنده تر جلوه میکنند و در جمع زندگان بیشر از زمان حیاتشان حضور پیدا می کنند. این هم یکی از شگفتیهای قوانین حاکم بر زندگی انسانیست."هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق".
مرضیه در طول حیات ارزشمندش کوشید تا در حد امکان و توان استعداد خود را شکوفا کند .در کار خوانندگی موسیقیدانان می گویند او در اوج بود در زمینه شکستن سنتها ی اسیر کننده اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و .. او بسیار بی باک بوداو با زنانگی و زیبایی و شعر و ترانه و موسیقی و صدا به قلب ارتجاع تاخت .در زمینه اخلاق او یکی از پاکیزه ترین ها بود و در زمینه نبرد و مبارزه او از شجاع ترین ها بود و در زمینه صداقت او از کم نظیرترین ها بود چنان که صادقانه و سر فرازانه در زمانه ای بسیار ناجور بر صداقت و راستی مبارزان میهنش در بدترین شرایط بی ترس و حسابگری با صدای رسا و حرفی روشن گواهی داد و هرگز مغلوب شرایط نشد و آنچه را به چشم دیده بود و قلبش گواهی می داد خروشید و شورید و بیان کرد تا خود گواهی باشد در این زمانه. مرضیه با انتخاب آگاهانه و دلیرانه در پیوستن به رزمندگان صدیق مردمش و هجرت از تنهایی و نفی تمام عیار دیو سیاه ارتجاع مذهبی حاکم بر کشورش حتی هنگام در گذشتن و سفر به دیاری دگر هم در اوج و پاکیزگی بود. جان سپردن در جمع یاران و حلقه عاشقان صادق سعادت کمی نیست که نصیب مرضیه شده است.
برای ایجاد مناسباتی انسانی تر جهت زندگی شرافت مندانه تر از زندگی و سفر مرضیه می توان بسیا آموخت.
منوچهر مرعشی
14-10-2010

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

چکیده ها



در روابط و مناسبات استثماری هم انسان استثمارشده و هم انسان استثمارگر هر کدام به طروق مختلف گام به گام به کام نابودی انسانی کشیده می شوند.


نتیجه نزدیک شدن به نظام استثماری مضمحل شدن در آن است.


سیستم سرمایه داری ظاهری زیبا و درونی زشت زبانی فریبنده و دلی سنگ لبخندی رضایتبخش و اشتهای سیری ناپذیر جهان بینی محدود و زیاده خواهی نامحدود کلامی معتقد به معنویت و عملی آلوده به رذالت آزادی اسیر که مدام بر زبان نام خدا را تکرار میکند ولی در عمل بنده سود است .

منوچهر مرعشی

10-10-2010

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

پرسش؟




پرسش؟

آغاز از کی؟

پایانش کجا؟

اینجا چرا؟

این جهان بهر چیست؟

گردش ایام تا کی؟


آدمی چیست؟

انسان کیست؟

حرکت چه سوست؟

مقصد کجاست؟


خواب چیست؟

رویا کیست ؟

آروزها از کجاست ؟


پرسش چیست؟

پرسشگرکیست؟

پاسخ کجاست؟


عمر کوتاه چرا؟

معنی بودن چیست؟

زیبای کجاست ؟


بفض ابر از درد کیست؟

اشک باران از چه روست؟

باد در رفتن چراست؟

حرف آب چیست؟

شادی خورشید از چه روست؟

رقص ماه با کیست؟


چشمه شادی کجاست؟

دشت آرامش چه سوست؟

انتهای این هستی کجاست؟


دانایی آیا بی انتهاست؟

عشق پایان می پزیرد؟

اختیار از چه روست؟

ذات بشر از چیست؟


مرگ کیست؟

راز حیات چیست؟

رمز بقاء کجاست ؟


گوناگونی بهر چیست ؟

تغیرآیا تا غیرالنهایست؟

بعد از انسان کیست؟


بی تابی ها بهر چیست؟

کنجکاوی از چه روست؟

پرسش تا به کی؟

در پی پاسخ تا کجا؟


منوچهر مرعشی

08-10-2010

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

علی خامنه ای خود را به کوچه علی چپ می زند


دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران در طول بیش از 3 دهه همه نوع جرم و جنایت را مرتکب شده بدون آنکه خود را موظف به پاسخ گو ی بداند و در این خیال باطل بوده وهست که گویا می توان این روش را تا بی نهایت ادامه داد. اما بنظر می رسد تحمل مردم ایران و جهان بپایان رسیده باشد و جامعه به بلوغ و هوشیاری و بر انگیختگی لازم رسیده است. دوران کهنه سپری شده است و مرحله تازه ای در حیات اجتماعی ایران آغاز شده است . مفت خوری و فریب و کشتار وسیع و جنگ افروزی به بهانه های واهی و..برای ادامه حکومت به هر قیمت ...بپایان رسده است . دوران بیداری و هوشیاری و آگاهی و مسولت پذیری و جنبش و پایداری اجتماعی فرا رسیده است. زمان طلب حقوق و خواسته ها و حرمتهای انسانی از طرف جامعه و پاسخ گوی از طرف مقابل است جنبشی که بنظر می رسد اراده کرده است تا رسیدن به خواسته های کاملش ادامه دهد.

کوچه علی چپ

رژیم اما خود را به خواب و خیال گذشته می زند و فکر می کند می تواند خمینی گونه با شیادی و نفرت و جنگ و کشتار از دست مردم در برود و باز هم به حیات پلید خود ادمه دهد. به همین دلیل با وجود اینک رساتر از همیشه فریاد بر حق مردم را در طلب خواسته هایشان می شنود. اما به عمد و حساب شده خود را به نفهمی و کوچه علی چپ می زند. و علی خامنه ای در تهران اشک تمساح برای مردم فلسطین و لبنان و پاکستان و ... می ریزد و مهره اش احمدی نژاد را می فرستد نیویورک در سازمان ملل از نبود آزادی ونقض حقوق بشر و دخالت دولت آمریکا در واقعه تروریستی 11 سپتامر و... بنالد. اما هیچ کدام حاظر به پاسخگوی به جرم وجنایت روزانه خود بر علیه مردم ایران نمی باشند و در این توهم هستند که گویا می توان همه چیز را نادیده گرفت و می توان همیشه مردم را فریب داد و تا ابد با سرکوب و جنایت حکومت کرد زهی خیال باطل.

دوران خمینی تمام شد

خمینی اگر چه در به دلیل وجود دیکتاتوری وابسته سلطنتی و در معامله با قدرتهای آن زمان آمریکا و اروپا به قدرت رسید اما پایه های اندیشه های او به مثابه سمبلی از یک پدده ارتجاعی بدون تردید ریشه در تاریخ و فرهنگ و مذهب و رسوم و اخلاق و..جامعه ما داشته و دارد. پدیده ای که پس از در دست گرفتن قدرت سیاسی و اجتماعی تحت عنوان حکومت دین و مذهب و تقدس و.. ما پلیدی و پلشتی و کراهت و ضد انسانی بودن آن را روزمره و در همه جنبه های زندگی فردی و اجتماعی لمس و تجربه عینی کردیم و در عمل دیدیم پس نقاب مقدس و روحانی چه هیولای شریر وخونخواری پنهان بود . این تکان و شوک بزرگ با همه هزینه ای که تا کنون برای ما داشته است این خوبی را داشته است که مارا تا اعماق تاریخ وباورها وارزشهای جمعی و حتی فردی خود فرو برد وما را واداشت که در یک پرسه جمعی با بردباری و همکاری و صداقت و دوستی و دل سوزانه درجهت حل ریشه ای معضل ودرمان بنادین درد به همه چیز خود دوباره نظر افکنیم و به بازبینی و نقد و ارزیابی و خانه تکانی و جراحی و..همه جانبه خویش بپردازیم.

شادمانه بنظر می رسد جامعه ما پس از قرنها رنج وارد این مرحله از رشد خود شده است به همین دلیل هم هست که کسانی که می خواهند ادای خمینی را در بیاورند تبدیل به کاریکتاتور مضحکی از اومی شوند و دوام وبقایی نخواهند داشت. خمینی و خامنه ای واحمدی نژاد و امثال آنها همه از محصولات و میوه های زهر آگین ارتجاع مذهبی هستند که باید ریشه های آنرا شناسای کرد و خشکاند.

همه چیز از حقوق اساسی مردم ایران می گذرد

بدرستی باید یقه رژیم را بر سر حقوق اولیه و مبنای مردم ایران که در گام نخست همان حقوق بشر و حاکمیت مردم بر مردم است را ول نکرد مانورهای شیادانه را از طرف رژیم و هر کس دیگری که قصد طرح و عمده کردن موضوعات دیگری تحت هر عنوان حتی نام خدا و دین و مذهب و فلسطین و ضد امپریاستی خمینی گونه و چپ مرتجع و.. دارد باید افشا کرد و درهم ریخت و بر سر بانیان آن خراب کرد مردم ایران و جهان امروز بسار آگاهتر و هوشیارتر از دیروزند که از این دغل بازی های خامنه ای و احمدی نژادی فریب بخورند. موضع درست پافشاری در طرح و رسیدن به حقوق مردم ایران در گام نخست است که با کنار زدن این رزیم به هر شکل و قیمتی امکان پذیر است.

منوچهر مرعشی

04-10-2010

۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

ګرم شادی


برای مادر کوشالی زنی سرشار از عواطف انسانی، مبارزی پایدار ،سمندری که تمام عمر در آتش عشق مردمش زیست و با یاد و دور از آنها در خاکی غریب تن به خاک سپرد.

ګرم شادی

ماه،

تنهاهیش را با من قسمت کرد

آسمان سایه اش را

صحرا سکوتش را

ابر بغضش را

باران ترانه هایش را

خاک تمنایش را

رود رویاهایش را

دریا دلش را

و

برنده ای در ګذر طوفان

آرزوهایش را به من سپرد

من،

بر پاهای خود ایستادم

دستهایم را رها کردم

تنهایی را جمع کردم

سکوت را صدا کردم

رویاها را سر کشیدم

آرزوها را پرواز دادم

خرد را بر افروختم

و

بر بال خیال

تا بام جهان پر کشیدم


اینجا،

سکوت و سایه و رویا و تنهاهی

خیال و آرزو و تمنا و ترانه

برګرد سفره ستاره ها

در ضیافت خدا

ګرم شادی اند


منوچهر مرعشی

۳۰-۰۹-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

همه راهها به بن بست می رسد


واقعیت وجودی پدیده متناقض و ضد تاریخی یکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی در ۳۰ سال ګذشته عملا نشان داده است که همه راههای مسالمت با رژیمی با این ماهیت و عملکرد سرانجام به بن بست می رسد. واقعیتی که بهای بس ګزاف برای مردم ایران و جهان تا کنون داشته است. هیولای ارتجاع مذهبی برای تحقق رویاهای خود با ظهور خمینی تا همین امروز بی وقفه وبا همه قوا و در همه زمینه ها در کار بافتن زنجیر زور و ستم و استثمار بر دست و پا و ذهن و جان و اندیشه و عواطف انسانهاست و با بی شرمی بی پایان برطبل خواسته های ضد بشری خود می کبود و در روز روشن در برابر چشم جهان دروغ و دروغ می ګوید توطعه می کند و دست به هر جنایتی و می زند.

خمینی شیادانه زیر درخت سیب در پاریس خود را به زهد و سادګی و طلبګی و موش مردګی جا زد وبا هزار وعد دروغ به مردم ایران و جهان با هوشیاری آخوندی در تشخیص منافع و جهت وزش باد جهانی، مفت و باد آورده قدرت را در معامله با قدرتمندان جهان آن روز و فریب مردم ایران کسب کرد.

بلافاصله پس از کسب قدرت نقض وعده ها آغاز شد مجلس خبرګان آخوندی بجای مجلس موسسان منتخب مردم، محدود کردن همه آزدیها، سرکوب و محروم کردن اقلیتهای قومی و مذهبی و زنان و مطېوعات و تشکلها و روشنفکران و دګر اندیشان و.. به موازات سرکوب تصویب قانون اساسی دیکتاتوری ولا یت فقیه و قبولاندن معجون مبهم و زهرآګین جمهوری اسلامی و تشیکل ارګانهای سرکوبګر و وحشی از جنس و ماهیت ارتجاع مذهبی مثل سپاه پاسداران، بسیج، اطلاعات ، بنیادهای ګوناکون چماقدار و فاشیستی و....

در چنین فضای از جهل و فریب و خشونت و بی حقوقی و بی حرمتی از طرف رهبر و نظام بر آمده از لجنزار تاریخ تلخ هزار ان ساله ما نیروهای دمکرات و دلسوز صبورانه و با تحملی طاقت فرسا حتی با کشته و زخمی دادن و ګذشتن از حق خود همه تلاش خود را بکار ګرفتند تا مګر حتی در چهارجوب قوانین طرف مقابل امکانی برای تحول و تغییر و زندګی سیاسی مسالمت آمیز ایجاد کنند، زیرا در یک فضای آزاد و صلح آمیز غده جهل و خشونت می ترکد و از ریشه خشکانده می شود اما ارتجاع مذهبی که هرګز توان وظرفیت مبارزه دمکراتیک را نداشته و ندارد تن به پذیرش قوانین خود ساخته اش را هم نداد.

لذا همه کسانی و از جمله شرکای مغلوب همین نظام که امروز با پز مسالمت و به جهت کاستن از بار سنګین ګذشته سیاه خویش و عدم پاسخ ګوی به مسولیت خود و یا برای در بردن کل رژیم از جنایاتش شیادانه چون رهبر فکری و بنیان ګذار این نظام خمینی بی شرمانه ، بیهوده تلاش دارند تاریخ هنوز زنده ۳۰ سال ګذشته را تحریف کنند و می خواهند این کذب محض را رواج دهند که ګویا خشونت درما و جامعه ماست و از این حرف این نتیجه را بګیرند که اپوزیسیون خمینی هم مثل او و چه بسا بدتر است . ګوی هیچ حساب و کتابی در جهان نیست و آنچه در برابر چشم ما اتفاق افتاده فسانه بوده است. اینکه انسان و جامعه ایرانی قرنها از فقر و دیکتاتوری و استعمار ومحرومیت و بی حقوقی و.. رنج برده و صدها کمبود و مشکل تاریخی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنګی و فردی و روانی و.. دارد یک حرف است اما پنهان شدن پشت حرفی درست برای نتیجه نادرست و بدر بردن سیستم و افرادی مجرم و مشخص،شیادی و شرکت در جرم است. از خمینی تا خامنه ای و همه دست اندرکاران ریز و درشتی همه آمرین و عاملین واقعی خشونت، مجرم و جنایتکار بوده و هستند افراد باید جواب ګوی اعمال خود باشند وبا هیچ منطقی نمی توان آنان را در برد.

حقیقت اما در نهایت قدرمندتر از هر چیز دیګریست واقعیات مستند تاکنونی نشان می دهد که خشونت طلب و مانع اصلی صلح، دمکراسی و پیشرفت فعلی جامعه ایرانی رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی و بنیادهای فکری است که این رژیم روی آنها بنا شده است.

اشکالات ما هر چه باشد در مسیر ګذر از این مانع است. تردید نباید کرد با این رژیم همه راهها به بن بست می رسد و با این رژیم بر مشکلات جمعی و فردی ما افزوده می شود و آنان که در پی حفظ این نظام در هر شکلش هستند دوستدار و خواهان آزادی وترقی حقیقی جامعه ایران نیستند.

اما شاید جامعه جهانی تا کنون در برابرهیچ رژیمی تا این حد کوتاه نیامده ، باج نداده ، دست دوستی دراز نکرده ، تن به سازش و خفت نداده است ولی هر بار سرش به سنګ سخت واقعیت خورده است، هنوز هم قدرتمندان جهان حاظر به سازش هستند اما بی مهری از طرف مقابل است .

اګر پس از این همه تجربه خونین و سنګین در داخل و خارخ از کشور کسی فکر می کند می توان با ناز و نوازش و آرایش دل دیو سیاه را بدست آورد و در کنار و یا زیر سایه او در صلح و مسالمت زندګی کرد می تواند باز هم سر خود را به دیوار بکوبد.آخرین محصول نظام احمدی نژاد نمونه قابل تاملی است برای شناخت بیشتر از ماهیت پدیده ارتجاع مذهبی به ګفتار کردار و پندار او توجه بفرماید.

منوچهرمرعشی

۲۶-۰۹-۲۰۱۰

۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

حقیقت (حقیقت را اینجا حساب شدګی،قانونمند بودن،جهت دار بودن،معنی ومقصد داربودن جهان هستی در نظر بګیرید)


ادیان موجود، فلسفه، هنر،علم، و.. هر کدام از زاویه و در حد توان خود به دریافتی از حقیقت وجود می پردازند. انسان که خود مبنای همه این دانسه هاست با همه توان، آګاهی،پتانسیل وعظمت بالقوه ای که دارد حتی درزمانی که به نهایت شکوفایی همه جانبه اش در جامعه ای انسانی هم که برسد باز موجودیست محدود در دایرهای بزرګتر هستی ذره ای در بیکران. این بمعنی نفی توان و ارزش انسان نیست بلکه منظور درک بهتر جهت و جایګاه انسان در جهان هستی است.


Stephen Hawkingپا سخی با زبان و از نګاه شعربه نظریات اخیر فیزیکدان بزرګ استیفن هاوکینک

دیر ګاهیست

وجود حقیقت را

پرنده ای کوچک

در ګوش باد زمزمه کرده است


دیر ګاهیست

لطف حقیقت را

ابری بغض کرده

در اشکهای زلال خویش

بر سفره زمین باریده است


دیر ګاهیست

زیبایی حقیقت را

درختان ګیلاس

با شکوفه هایشان

جشن می ګیرند


دیر ګاهیست

نوازش حقیقت را

جویباری نازک

در مسیر پونه ها

پرواز داده است


دیر ګاهیست

بی پرایی حقیقت را

سحر به آخرین ستاره صبح

بیادګار داده است


دیر ګاهیست

پختګی حقیقت را

تاکستانها

با شیره جان خود

می پرورند


دیر ګاهیست

بشارت حقیقت را

نسیمی در سفر

برای دور دستها

سوغات برده است


دیر ګاهیست

طپش حقیقت را

قلب تو

در هر شکفتنش

ګواهی می دهد


دیر ګاهیست

روشنایی حقیت را

چراغ اندیشه بشری

درحد شعاع دید ش

پرتومی افکند


دیر ګاهیست

شور حقیقت را

شعر

در آهنګ ګامهای خویش

آواز می دهد


دیر ګاهیست

رنګ حقیت را

نقش در نګاه خویش

نمایش می دهد


دیر ګاهیست

اثر حقیقت را

دستهای ابتکار

محصول می دهند


دیر ګاهیست

جاودانګی حقیقت را

تنوع حیات

در تدام خویش

تکرار می کند


دیر ګاهیست

ګستردګی حقیقت را

جهان

در پهنه خویش

عیان می کند


دیر ګاهیست

عمق حقیقت را

هستی

در بی نهایت خود

بیان میکند


دیر ګاهیست

عظمت حقیقت را

حیرت نګاه آسمان

عریان می کند


پیدا و پنهان

اینجا و آنجا

دور یا نزدیک

با ما یا بی ما

در هر نفس

حقیقت هست


منوچهر مرعشی

۲۲-۰۹-۲۰۱۰

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

آینه دوست



نګاهت را دزدید ه اند

راهزنان اندیشه

قلبت را غارت کرده اند

دزدان عاطفه

احساست را سد کرده اند

آلوده کنند ګان زیبایی

دستهایت رایخ کرده اند

کور کننده ګان دلها

پاهایت را سنګ کرده اند

برباد دهندګان امید

در آینه دوست بنګر

از تو

سایه ای سرګردان

بجا مانده

جامی خالی

نامی تهی

چشمهایت را دوخته اند

کور کننده ګان رابطه ها

کوشهایت را پر کرده اند

کر کنندګان صدا ها

وجودت را سر بریده اند

کشندګان عشق

در آینه دوست بنګر

از تو

جانوری عجیب

بجا مانده است

پلیدی پست

هیولای مکار

مرده ای متعفن

کلامت خیس خون است

چشمهایت سیلاب کینه

سینه ات دشتزار خار

ذهنت کشتزار زور

اندیشه ات پرورش خشم

فکرت جولانګاه جهل

بوسه ات زهر آلود

هستی ات پر ز مار

در آیین دوست بنګر


۱۳-۰۹-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

خنجر نور



بی باکتر از ستاره

بر سینه شب نشته است

با خنجری زنور

در کلامش


۰۷-۰۹-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی