۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

پایان پیروز


پیشاپیش سال 2010 میلادی را تبریک می گوییم و امید وارم پایان پیرزمندی برای مردم جهان و آغاز زندگی تازه ای برای مردم ایران بدون حاکمیت هیولای ارتجاع باشد.


سالت سرشار

چشمت بارانی عشق

دستت پر پرواز

رویت رنگی رویا

قلبت پنجره مهر

دلت آشیانه دوست

نفست عطر یاس

شب تنهایت آفتابی

روزهمراهیت شادی

آسمان سینه ات آبی

ابر نگاهت باران محبت

ذهنت زمین رویش

سخنت سبز

زبانت زنده

کفشهایت جفت

دمت گرم زندگی

پایت در ره خانه یار

خدای خیالت رفیقی عالی

اندیشه ات راه گشا

گامهایت سوی آرامش

سوغاتت رنگین کمان

مرگت امتداد حیات

تا آغازی دگر،

پایانمان پیروز

منوچهر مرعشی

28-12-2009

شتاب و جوش و خروش بیشتر


بنظر می رسد جامعه جوان ایران در جهت بدست آوردان خواسته های بحق و انسانیش سر باز ایستادن ندارد، بلکه این جنبش هر روز عمق وشتاب بیشتری بخود میگیرد.چرا که علت اصلی وجود بحرانهای گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی،اخلاقی،روانی و... در جامعه ما واقعی و پابرجاست که در گام نخست ناشی از موجودیت نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی است.

شدت وحدت تضاد بین مردم و رژیم حاکم ناشی از فشار، ستم، حق کشی ، استثمارو...سالیان وگسترده اجتماعی است. زنان، جوانان، روشنفکران، دگر اندیشان، هنرمندان، کارگران، ا قشار متوسط مدرن، اقلیتهای قومی و دینی و... همه به نحوی مورد یورش و ظلم سیستم ولایت فقیه طی بیش از 30 سال قرار گرفته اند. بنابر این طبیعی است که جامعه ایران حالتی انفجاری داشته باشد والبته این واقعیت را بیش و پیش از همه دست اندر کاران دیروز و امروز رژیم بهتر از هر کس دیگری می دانند زیرا ناشی از عملکرد خودشان بوده و هست.به دلایل مختلف که جای بحث و بررسی خاص خودش را دارد خوشبختانه جامعه در این شرایط فرصت و بهانه بیان خویش را پیدا کرده است که باید آنرا گرامی داشت و بهره حداکثر از ان جهت کسب آزادی و برقراری حکومتی مردم برد.

اما هوشیاری وجسارت جوانان زن و مرد امروز این است که هر گونه مراسم و مناسبتی را بدرستی بعنوان امکانی برای مبارزه و تداوم نبرد با هیولای ارتجاع مورد حسن استفاده قرار می دهند.این جوانه های شکفته در خون ورزم و رنج، که بی تردید از خاک و در زمین مبارزاتی نسلهای گذشته روییده اند اما بدرستی امروز به نقش و ارزش و اهمیت تاریخی خود نیز پی برده اند و با قرار دادن تجارب گذشته پیش روی خود متناسب با شرایط موجود رو به پیش درحال حرکتند.آنان در نبرد خویش بسیار جدی و مصمم هستند زیرا بدرستی و در عمل دریافته اند که مبنای تغییر وضع موجود خودشان هستند و اگر براستی نمی خواهند زیر ذلت حاکمیت دیکتاتوری مذهبی باشند باید آستینهای خود را بالا زده و وارد میدان سخت و سنگین مبارزه شوند و راه را یافته به هر قیمت ادامه دهند. همین کاری که نسل امروز دارد انجام می دهد.

درود بی کران به آنان و آرزوهای ما همراهشان باد.

منوچهر مرعشی

27-12-2009

چکیده ها 5

عمل نیک، منشاء احساسات خوب در ماست.

احساسات خوب، دماسنج سلامتی انسانی درماست.

هر عمل خوب، ما را به عمل بهتری راهنما می شود.

نتیجه عمل درست انسانی ما هر چه باشد، در هر حال پیروزیست.

در هر شرایطی، از انجام عمل شایسته انسانی نترسیم و تردید نکنیم

منوچهر مرعشی

26-12-2009

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

بدرقه پاییز


تا پنجره
پاییز را بدرقه کردم
برگشتم و
در را
رو به یلدا گشودم
با روی گشاده
عروس سرما را

به شب دراز
کرسی و انار و قصه
دعوت کردم

منوچهر مرعشی
25-12-2009

من و سازم



من و سازم
این جهان را می نوازیم
تیره یا روشن
تلخ یا شیرین
شاد یا غمگین

من و سازم
این جهان را می نوازیم

در انتهای کوچه ای بن بست
یا در مسیر خورشید
یا در خیابانی خونی
یا بر لب زخمی باز
یا زیر آوار خرابه ای تازه
یا در اوج عزمی
یا در طپش عشقی
یا در برق امیدی

من و سازم
این جهان را می نوازیم

در خلوت خانه تنهایی خویش
قلبم را کوک می کنم
و سازم بسوی من
پرواز می کند

من و سازم
این جهان را می نوازیم

عزیز،
سازت را بنواز
پیش از طبل رفتن

منوچهر مرعشی
25-12-2009

قلم



چراغی از قلم
بر افراشته ام
در میدان شهر
در محاصره
گرازان جهل
گرگان ستم
وکژدمهای معمم
به امید
عصمت زیبای چشمهای
آهوان جنگلهای ناشناس و دور

منوچهر مرعشی

24-12-2009

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

خدا با من سخن گفت



از میان شاخساران
کلمه ای
پرید
آسمان،
نفسی عمیق کشید
شب،
بیدار شد
شب بوها،
شادی کردند
ماه،
رقصید
شهابی،
شعله ور شد
سکوت،
گریست
ترانه ای،
از چشمه جوشید
زمین،
بر طبل زایش کوبید
و خدا،
با من سخن گفت

منوچهر مرعشی
23-12-2009

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

سبدی سخن سپید

سال نو میلادی و کریسمس مبارک باد.


امروز،
سپیده دم
سینه ام را صاف کردم
دلم را روز کردم
قلبم را برداشتم
و
به برف زدم
و
از شاخه سخاوت برف
سبدی سخن سپید چیدم
تا سال را سر کنم

منوچهر مرعشی
22-12-2009

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

کیستی؟


ساده تر از صبحی
روشنتر از آبی
شادتر از بارانی
بی باکتر از بادی
مهربانتر از نسیمی
آرامتر از برفی
ساکتر از سنگی
پابرجاتر از کوهی
پخته تر از پولادی
کیستی؟
عاشق تر از عشقی
روشنتر از روزی
شفافتر از شبنمی
صافتر از کودکی
پیچیده تر از حیاتی
پرشورتر از سپیده ای
از نور گریز پا تری
دل خونتر از دلی
غمگین تر از غروبی
پر رازتر از شبی
دلواپستر از پسینی
کیستی تو؟
بی تو
من چیستم؟

منوچهر مرعشی
20-12-2009
پسین به زبان بختیاری حد فاصل بین پایان غروب آفتاب و آغاز شب است

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

طلب



در دل
طلب شعری کردم
گونه هایم
خیس شد
از آسمان
برف بارید
پرده پنجره ای در افق
جمع شد
پرنده ای
زبام خیال پر زد
دستم از باغ رویا
شعری بر چید

منوچهر مرعشی
15-12-2009

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

زندگی


بی هوا
زندگی
سر راهم سبزشد
فرصت
کوتاه بود
باید
در جا
تصمیم می گرفتم
بر سر
سخن
زندگی

منوچهر مرعشی
14-12-2009

بمیدان آوردن روح پلید

موسوی،کروبی،خاتمی وهمه عناصرریزودرشت سیاسی ،ایدئولوژیک، فرهنگی، هنری،فکری و.. داخلی و یا خارج کشوری ایرانی ویا غیر ایرانی جناح مغلوب رژیم درست می گویند که در رابطه با آتش زدن عکس روح و رهبر اصلی جهل و جنایت ودیکتاتوری خمینی هیچ نقشی و دستی نداشته اند. بلکه بر عکس اینان همگی همه تلا ششان هم از قضا حفظ و تداوم جمهوری اسلامی خمینی ساخته بوده و هست زیرا النهایه محصولات فکری و اخلاقی وعقیدتی و عملی همین نظام بوده و هستند و همواره در، با ،و همراه این رژیم بوده اند.
مهمتر اما اینکه خواست و اراده جنبش مردم ایران بسی فراتر عمیق تر و گسترده تر از درخواست و توان بخشی از افراد حقیقی یا اورگانها و اسناد وقوانین حقوقی همین رژیم است.بارها گفته شده است و باید باز هم تکرار کرد که تضاد مردم ایران با تمامیت رژیم ریشه ای، تاریخی،انباشته،فشرده و انفجاری است. این را بنظر من هر دو جناح رژیم نه تنها خوب می دانند و از آن مطلع هستند بلکه آنرا حس ولمس می کنند چون خود در آفریدن این همه بحران و طوفانی که در راه است نقش اساسی را داشته اند.اختلاف اما بر سر کسب قدرت جهت شیوه مقابله با مردم برای تداوم رژیم و مقابله با چالشهای جهانی و داخلی می باشد.
رسیدن به حداقل خواسته ها یعنی دمکراسی و عدالت اجتمایی برای جامعه ایران امروز بدست نمی آید مگر با کنار زدن سد دیکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی در همه شئونات زندگی فردی و سیاسی و اجتمایی واین مهم در گام نخست با جدایی جدی کامل دین از حکومت بدست می آید. این خواست طبیعی و پایه ای با یا در اندیشه و عملکرد رژیمی که خمینی بنا گذاشت بدست آمدنی نیست این حقیقت را 30 سال به اشکال مختلف آزموده ایم و امروز تجربه ایست بروشنی آفتاب، بنابراین روند طبیعی جنبش حرکت بسوی رسیدن به خواستهایش می باشد وتا بدست آوردنشان در هر حال و شرایطی با گرفتن اشکال متناسب با موقعیتی که در آن قرار می گیرد، ادامه پیدا خواهد کرد و محدود به کسی یا چیزی نخواهد شد.
بمیدان آوردن روح پلید خمینی اما در این شرایط از طرف خامنه ای البته بقصد بسیج هر چه بیشتر وحوش جهت سرکوب و ایجاد وحشت و مانع در برابر جنبش آزادی خواهانه مردم ایران است .خامنه ای و رژیم درمانده اش از دست مردم به روح پلید و شرور خمینی پناه آورده است. این در نگاه اول بیانگر ضعف و ته کشیدن ولی فقیه حاکم است او می خواهد با توسل به میراث پلید خمینی جناح مغضوب را با این بهانه و پرداخت کمتر هزینه به سازش کامل یا سکوت یا حذف وادارد، آنگاه و هم زمان به سرکوب وکشتار مردم بپاخاسته بپردازد.
در این رابطه البته باید هوشیار بود و در مقابل اخلاق ضد انسانی خمینی و بازماندگانش اخلاق انسانسی را معیار قرار داد و از تمام حقوق انسانی همه کسانی که (علارغم هر سابقه و عقیده ای) مورد خشم حیوانی ژریم قرار می گیرند با همه توان و امکان حمایت کرد و از طرف دیگر بر مقاومت و مبارزه و نبرد با کل رژیم دمید و افزود.
خامنه ای می خواهد نقش خمینی را در رهبری جرم و جنایت و قتل عام و نسل کشی و سرکوب در سالهای 1360 به بعد را امروز بازی کند. اما نه خامنه ای خمینی است( خامنه ای آخوند متوسط دست بوس خمینی بیش نیست).نه جامعه امروز جامعه 30سال پیش است(3 دهه تجربه مستقیم حاکمیت جمهوری اسلامی 3 دهه تجربه مبارزه با رژیم، سطح دانش و آگاهی و..) نه جامعه جهانی امروز جامعه جهانی آن روز است.
در برابر تاکتیک و اقدام رذیلانه اخیر رژیم ولایت فقیه ما اما باید:
از حقوق انسانی مخالفان و حتی دشمنانمان در هر حال و شرایط با تمام توان دفاع کنیم، بهم نزدیکتر وهمبسته تر شویم و شعله های نبرد را فروزانتر کنیم.

منوچهر مرعشی
14-12-2009

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

هرچه توانستند کردند، اما نمیتوانند

هیولای ارتجاع مذهبی در شرایط داخلی و منطقه ای و بین المللی خاص آن روز و با سازش وهمیاری آمریکا و متحدین اروپایش در توهم و ترسشان از چپ، پنهان در چهر ه ای روحانی، مقدس ،اخلاقی، دینی، مذهبی سیا و... با رهبری خمینی بطرز باورنکردنی و غافلگیر کننده ای و با استقبال وسیع مردمی که در دل چیزی غیر از انچه در 30 سال گذشته بر سرشان آمد می خواستند ازآسمان بر زمین ایران افتاد و بر مهمترین کشور خاورمیانه امروز ویکی از باستانی ترین تمدنهای جهان مفت و سهل تسلط یافت. که پرداختن به آن خود حدیث مفصلی است که بماند.
بلافاصله، از روز اول با خمینی تا همین امروز با خامنه ای بعنوان 2 سمبل از پدیده ارتجاع مذهبی هرچه می توانستند خلاف و جرم و تباهی به اشکال و انواع مختلف مرتکب شدند: فریب، ریا، دروغ،تقلب، توطئه، سوء استفاده از همه چیزو همه کس، سرکوب، زندان، شکنجه، اعدام، قتل عام رواج وتبلیق جهل،تعطیل کردن علم، تغییر و تحریف متون علمی و تاریخی، بکارگیری همه ظرفیت و امکانات فراوان کشوری در جهت تروج و تثیبت خود، انکارو نفی و حذف تاریخ و فرهنگ ارزشهای غیر از خود و...خلاصه خودتان می توانید این لیست را طولانی تر کنید ولی بدون مبالغه و تبلیغ حساب کنید و هر کس در تنهایی و با وجدان خود خلوت کند آیا خلافی و زشتی و پلیدی و جنایتی و نامردمی هست که این جماعت بر علیه ما و حتی تا جای که دستشان رسیده و می توانستد بر علیه جامعه جهانی و بشریت نکرده اند اگر پیدا کردید لطف مرا باخبر کنید.

نقطه روشن و نور امید اما آنجاست که با همه این وجود نه توانستد، نه می توانند و نه خواهند توانست به اهداف خود برسند. این گفته شعار تبلیغی یا دلخوشی بی پایه نیست،حرفیست که ریشه در قوانین و واقعیات جدی و دقیق و محکم و اساسی جامعه انسانی دارد.دیر یا زود، از ین راه یا آن را، با این شیوه یا آن شیوه، با نسل ما یا نسلی دگر و..بساط شیادان شادی کش ستمگر باید جمع شود.چرا؟از کجا؟چطور؟

در درجه اول بدلیل ماهیت وعملکرد خودشان. ستم تحت هرعنوان و به هر دلیلی پایدار و ماندگار نبوده و نیست.
نگاهی سطحی به تاریخ جامعه بشری این را روشن می سازد واینان از ستمکارترین موجودات تاریخ ما هستند.

دوم، مردم هیچ کجا برای همیشه تن به ظلم و ذلت نداده و نمی دهند، به دلیل ذات و ماهیت و وجود انسانیشان. تمایل و حق طبیعی و ذاتی بشر زیستن درمحیط و فضای، با وجود آزادی،عدالت، عزت،عشق، محبت، آرامش ، آسایش ،دوستی و..است. به همین دلیل برای رسیدن به وضع مطلوب و تغییر و دگرگونی وضع موجود انسانها دست به مبارزه ،فداکاری، تفکر، تفحص، تحقیق، پرسش، تصور، تخیل،رویا، اختراع، ابتکار، ارتباط، تجمع، تشکل،همبستگی،همکاری، و..می زنند.

سوم، ما همه ما در 30 سال گذشته پیاپی، پیوسته، مداوم وهمه جانبه، با هیولای مذهبی چنگ در چنگ بوده وهستیم و البته بهای سنگینی تا کنون پراخته ایم. چه می شود کرد این هم از همان قوانین سر سخت و سنگین است که، تغییر جامعه به سمت روابط و مناسبات انسانی امری خودبخودی نیست، بلکه تا جایی که به عنصر انسانی بر می گردد، آگاهانه و ارادیست. باید اندیشید، انتخاب کرد، تصمیم گرفت، متشکل شد، برخاست ودست بکار شد. غیر از این جهت تحولات بسمت دلخواه نمی رود.انسان موجودیست آگاه ، صاحب اختیار،مسول، دخالتگر، جستجوگر، زیباپسند ،مطلق گراو....اینها بیانگر، تفاوت و توانی وارزش و برتریش نسبت به سایر موجودات روی زمین می باشد.پس به هر حال و در هر شرایطی می خواهد و تلاش می کند و می تواند این پتانسل موجود و طبیعی ودرونی خویش را، به منصه ظهور برساند و تا کنون این ویژگیها و توانایها را از جهاتی و جاهایی عملی و مادی کرده و به قدرت آن پی برده و از حاصل آن بهرمند شده است.

چهارم،با همه نارسایها، کبودها، مشکلات،مسائل و تناقضاتی که به عنوان جامعه ایرانی داشته و داریم، ما از پیشینه غنی تاریخی، فرهنگی، فکری، و مبارزاتی چند هزار ساله برخورداریم. علاوه بر این همه، ما در عصر انفجار آگاهی و اطلات وارتباط با سرعت برق،و عصرنزدیکی و پیوستگی و همبستگی هر چه بیشتر و همه جانبه تر جهان و جامعه جهانی و بنی بشر با یکدیگر هستیم .و سر انجام بحران های گونگون خود آفریده جمهوری ضد انسانی ولایت فقیه، این رژیم را در تمامیتش غرق خواهد کرد.
جنبش 16 آذر امسال درادامه وامتداد مسیر دگرگونی نویدی از پیام رهایی است.

منوچهر مرعشی
12-12-2009

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

انتظار سرخ آذر


مپندار که باد خسته است
مپندارکه زمان نشسته است
مپندارکه زمستان خموش است
مپندار که ترانه زبان بسته است
مپندار که رنگ چهره پنهان کرده است
مپندار که درخت خفته است
نه،
زیر حکم سرد این زمستان
بنگر این آذر سرخ را
تماشا کن،
در خانه گرم خیال هر باغ این فصل
هزار شکوفه رنگی رقصان است
در خواب خیس خونی این خاک
بیشمار دانه بیدارند
از اندیشه عریان هر شاخسار
صد پرنده پر می گیرند
بنگر،
در پس تحمل تلخ تنهایی سرد زمستان
ریشه اما،
دلگرم شور و شادی و شهد
حاصل صبر است
اکنون،
از زمین انتظار سرخ این آذر
شعله های رزم می کشند سر
آهنگهای زندگی می زنند طبل

منوچهر مرعشی
07012-2009

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

جستجوی جواب


دستم را
که بسویش دراز کردم
در هوا یخ زد

نگاهم
وسط راه خشکید

دهانم
باز ماند

سئوال
هی دور سرم می پیچید
در پی پاسخ می گشتم
جواب
جایی همان دور و بر
پرسه می زد

و من نمی دانستم


منوچهر مرعشی
02-12-2009

چکیده ها 4



زندگی گرنبهاترین هدیه ایست که به موجود زنده اعطا می شود.

زندگی با ارزشترین فرصت کوتاهیست که انسان از آن برخوردار می شود.

زندگی وادی: حیرت، نیاز، کشف، معرفت، شادی، لذت، درد، سر انجام جدایی و هجرت است.

عمری کامل است که بتوان تمام لحظات آن را زندگی کرد

منوچهر مرعشی
04-12-2009

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

کلمات



آسمان، پر شد
از کلمات روشن
کلمه، بارید
کلمات رنگا رنگ،
از زمین روئیدند
من، کلمه را نوازش کردم
کلمه، در آتش خشم سوخت
کلمه، از چشمهای من چکید
کلمات، در خانه دل آشیانه کردند
کلمه، قلب مرا گشود
کلمه، زبان باز کرد
کلمه، بربام لب نشست
کلمه، شعر سرود
کلمات، مردگان را بر انگیختند
کلمات، سقف جهان را برداشتند
کلمه، خشت تخیل را ساخت
کلمه، رویا را بیدار کرد
کلمه، فکر را پرواز داد
کلمات، زمین ذهن را پروردند
کلمه، دست مرا گرفت
کلمه، مرا به سفر برد
من، از کلمه متولد شدم

منوچهر مرعشی
02-12-2009


۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

ماه پاییز



شبی ماه
بیخبر آمد
و
پنجره تنهاییم را
با خود برد

منوچهر مرعشی
30-11-2009

غم زرد


درسینه،
غم زرد پاییز
قلب سپید زمستان
می تپد

آشیانه های خالی،
پر،
زخاطرات
آواز و پروآزند

سکوت عریان نمناک
شاخساران
سرشارهلهله،
شادی خروش خموش
جوانه های پنهانند

برگهای فتاده به خاک
قوت قامت کشیده
درختان فردایند

29-11-2009
منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

میدان وسیع مبارزه

میدان وسیع مبارزه در جهت تغییر و تکامل روابط و مناسبات انسانی محدود به هیچ کس و هیچ چیز نیست بلکه کاروان نیروهای تغییر هر سدی راه هم در مسیر پیش رفت خود کنار خواهند زد.درمسیر راه تغییرجوامع انسانی به پیش هیچ چیز فیکس، از پیش تعیین شده ومطلق نیست. همه عوامل با هم مرتبط و در هم موثرند.به این ترتیب تا جای که به عنصر آگاه و مسول بر می گردد (عامل انسانی)آن که قدرت کشف و انطباق بالاتری دارد می تواند در جهت بقاء خویش و پیشرفت جامعه موثرتر واقع شود.جامعه به عنوان مکانی برای زندگی جمعی و میدان نبرد برای هر چه انسانیتر کردن زندگی فردی و اجتماعی پدیده ایست چند جانبه، پیچیده، درهم تنیده و در حال تغییرات اجتناب ناپذیر، همه جانبه، سریع و مداوم وگاهی شگفت انگیز،جهش وار،قابل تحسین، تاسف بار، ویران کننده ، شوکه کننده، بیدار کننده باورنکردنی، غیر قابل انتظار و پیش بینی و... می باشد.اگر تنها نظری افکنیم حظور و ظهور و وقوع و تداوم تغییر و تحولات کوچک و بزرگ را می توان در طول تاریخ و امروز جوامع بشری مشاهده کرد. ما ایرانیان وجامعه ما با وجود سد و بختک دیکتاتوری مذهبی حاکم بر کشورمان اما در حد و نوبت خود در مسیر گذر زمان قرار گرفته ایم.در محدده زمانی کوتاه 30 سال بسی تغییرات در جهات مختلف رخ داده است. اگر تنها نگهمان را روی تاکتیکها و تکنیکهای مبارزاتی ذوم کنیم خواهیم دید که به مدد علم و تجربه و آگاهی و روشنگری وتغییر زاویه دید و اندیشه و جهان بینی و فرهنگ و.. تا چه اندازه میدان مبارزه وسیع و رنگین شده است و هر روز چشم انداز تازه تر و گسترده تری پیدا میکند و این از جمله آن چیزیهای است که بخصوص نسل من باید به آن توجه کند، از آن هراسی نداشته باشد، آن را درک و فهم کند، از آن بیاموزد. چرا که تحولی قابل تحسین و امید بخش است. میدان مبارزه هر چه وسیع تر حاصل نبرد سهل تر و گسترده تر، روشهای مبارزه هر چه متنوع تر رسیدن به اهداف مبارزه کوتاه تر و وسودمنتر برای کل جامعه، در مقابل فرهنگ تنگ کردن میدان مبارزه، حذف کردن دیگران، محدود کردن شیوه ها، انحصارطلبی، تنگ نظری، دفع کردن، بخل ورزی،و.. باید فرهنگ همگانی کردن مبارزه، راه باز کردن، میدان دادن، پذیرش، همکاری، تشویق کردن ،همبستگی دوستی و.. را در میان خود و دیگران و همه آنانی که به هر نسبتی و با هر عقیده و از هر پایگاه اجتماعی در جهت تغییرات انسانی تر( یعنی حداقل در حال حاضر بر چیدن بساط حکومت مذهبی ودینی و برقراری دمکراسی و اجرای اصول شناخته شده حقوق بشر) حرکت می کنند البته با حفظ هوشیاری و استقلال حقوقی و حقیقی اصل قرار داد. ازمرزهای ساختگی، دیوارهای بنام تقدس،انیشه های فرمولی،روشهای کهنه و فضای بسته بگذریم تا بتوانیم سهل تر و شادتر و با نیروی بیشتر از این وادی عبور کنیم .
منوچهر مرعشی
29-11-2009

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

چکیده ها3


برخورداری مادی بیش از حد نیاز ضروری در هر زمینه ای مضرو فاسد کننده است.
در برخورداری از معنویات نیاز انسان اما بی انتهاست و بیشترش احیا کننده است.


دیگران را نه رقیب که رفیق خود بدان.
دیگران را ازخود و خود را از دیگران جدا مکن.


منوچهر مرعشی

25-11-2009

رنگ دانایی



من آبی را دوست دارم
آب را
عشق را
وتنهاییم را

من سبز را دوست دارم
جوانه ها را
زندگی را
و اخلاق تو را

من بنفش را دوست دارم
بنفشه ها را
سکوت را
و اسرار آسمانها را

من سرخ را دوست دارم
انار را
کلمه را
و سینه سرخها را

من نارنجی را دوست دارم
چشمه ها را
شادی را
وشور جوانی را

من زرد را دوست دارم
پاییز را
دانایی را
و حقیقت عریان را

من سپید را دوست دارم
سپیده را
سالخوردگی را
و شگفتی هستی را

منوچهر مرعشی
25-11-2009

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

اهل آذر


برای نسلهای دیروز، امروز، فردا، آنان که بخاک گلگون خفته اند، آنان که سپیدی عمر را می گذرانند، برای جوانه های روییده در میدان، برای نطفه های بسته، دانه های خفته ، همه و همه که برای ایجاد دنیای انسانیتر هم درد و هم نبرد و همراهند. برای من و تو،برای آذر

اهل آذر


هر دو،
انسان
هر دو،
زخمی
هر دو،
خسته
هر دو،
بی تاب
هر دو،
عاصی
هر دو،
خونی
هر دو،
در میدان
هر دو،
در راه
هر دو،
خواستار
هر دو،
وارث

هر دو،
از یک اهل و تبار
هر دو،

اهل زندگی
اهل عشق
اهل شادی
اهل جشن
اهل پایکوبی

هر دو،
اهل پذیرش
اهل گفتگو
اهل دانش
اهل چراغ
اهل خرد
اهل بصر
اهل تمیز
اهل رای
اهل روزگار

هر دو،
اهل معرفت
اهل نور
اهل دل
اهل ایمان
اهل باطن
اهل بیان
اهل اشراق
اهل شرق
اهل وقوف
اهل حضور

هر دو،
اهل نیکی
اهل صفا
اهل کرم
اهل وفا
اهل دوستی
اهل رفاقت
اهل درد
اهل مهر
اهل آذر

منوچهر مرعشی
آذر 1388

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

آذر

برای آذر و آذرخشهای میهنم جوانان بپا خاسته دلیر در ماه آذر

سبز وسپید وسرخ وآبی
زنده و پاینده باد آزادی

آذر و نور وشادی
زنده باد آزادی

خورشید وشیر وشمشیر
نبرد با مذهب جهل وزنجیر

سایه


این سایه،
دگر،
صبوری نمی کند
مرا هم با خود
هی
این سو و آن سو میکشد

این سایه،
عاصی گشته است
سر برده سوی آسمان
هی
بی تابی میکند

من،
نفس، نفس زنان
هی
پابپایش می دوم
او،
چون باد
یک نفس می رود

این سایه،
در سر،
هوای سفر دارد
دل به ره داده،
دگر،
تن به ماندن نمی دهد

منوچهر مرعشی
22-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

آفتاب پاییز


چه آفتابیست! امروز

در حیاط
خاطراتم را
روی بند رختها
پهن کرده ام

پردهای غم را
ز خانه دل
جعع کرده ام

پنجره های بسته ذهن را
رو به رخ رنگهای زرد گشوده ام

گوش به آواز
برگهای خشکیده
سپرده ام

و از سینه
سخن تازه را
در هوای آسمان پاییز
پرواز می دهم

منوچهر مرعشی
20-11-2009



۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

دریا



دریا،
دلبرمن
آرام باش
دریا،
به دستهای من اعتماد کن
دریا،
سر بر شانه های من بگذار
دریا،
به چشمهای من بنگر
دریا،
مراغرق در رویاهای آبی کن
دریا،
مرا بخوابی شیرین ببر

دریا،
زیبای آرمیده
بال امواجت را بگشای
دریا،
بخروش
دریا،
آرامش این مردگان خفته را
پریشان کن

منوچهر مرعشی
19-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

چکیده ها2


چکیده ها، حاصل تجربیات شخصی و بهرمند شدن از دیگران است. چکیده
ها، فشرده ترین کلام ممکن برای من است.

تفکر، نوعی عمل است
نطفه عمل، در فکر بسته می شود
تخیل، تدارک برای عمل در ذهن است
احساسات، انفجار اندیشه ها ست

منوچهر مرعشی
17-11-2009

چکیده ها



چکیده ها، حاصل تجربیات شخصی و بهرمند شدن از دیگران است. چکیده ها، فشرده ترین کلام ممکن است.


موضوعاتی را مدام باید در زندگی مد نظر قرار دهیم از جمله:

اندیشه های روشن
احساسات انسانی
رویاهایی پاک
تخیلات زیبا
آرزوهای بزرگ
اعمال درست


منوچهر مرعشی
17-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

غزاله های رمیده



برای مجاهد خلق نادر رفیعی نژاد که عمری ققنوس وار درآتش زیست و جوان دلیرانقلابی کرد، احسان فتاحیان که پروانه وار سوخت و همه انسانهای مبارزی که به هستی می پیوندند و با مرگشان تولدی تازه می یابند

قلبم را،
قطره ای
بر دست هستی چکیدم

گلخندم را،
رشته ای
بپای نیولوفر آبی بستم

نگاهم را،
امیدی
به چشمهای آهوان خیابان دوختم

غزالی،
نشسته بر لب شاعرم

غزاله ای رمیده ام،
ز جنگل تباهی

سواره ا ی سرکشم،
سر مست، دشتهای عشق

بر جاده ای از،
آه و آهن وآتش
گذشته ام
لختی،
در خانه ای ز،
مهر و عشق و امید
زیستم

اینک در انتهای این مسیر،
پوستین پوسیده ام را
به دست خاک می سپارم
و
خویشتن خویش را
در میان شما بیادگار می گذارم
پرنده ای در گذرم
من راهی سفری دگرم



منوچهر مرعشی
13-11-2009



۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

شمع زار






بیا، یک شب که شاعران پیر
دشت شب را
با جان خسته خویش
شمع زار میکنند
ما هم،
خیمه شب رابه آتش کشیم

بیا، یک شب که
لیلی اسیر زنجیر ماتم است
دوان، دوان سوی صحرا،
ما هم ، مجنون شویم

بیا، یک شب که ستاره ها
یکی، یکی،
ازسینه سیاه آسمان،
سر برون می کشند
ما هم، سبد، سبد، سپیده بکاریم
دردل تیره غمناک خاک

بیا، یک شب که جوانه ها،
در تکاپوی قد کشیدنند،
ما هم، دانه های خفته دراعماق را
ز آفتاب و آب خبر دهیم

بیا، یک شب که ماه
در رقصی مهتابی با باغ است
ما هم، سازی کوک کنیم

بیا، یک شب که
سکوت لبریز است
ما هم، ترانه ای آواز کنیم

بیا، یک شب که
رویا بیدار است
ما هم، خواب پرندگان را
بر هم زنیم

بیا، یک شب که
یلدا قصه های طولانی می گوبد
ماهم ،جشن آذر بپا کنیم

بیا، یک شب که محبوبه شب
گیسوانشان را،
به دست باد می دهد
ما هم، دست بدست هم دهیم

بیا، یک شب که
شکوفه ای مژده می دهد
ما هم، کبوتران سپید را
رها کنیم

بیا، یک شب که
خانه دل
روشن به روی عشق میشود
ما هم ، دیو تیرگی،
ز شهر بدر کنیم

بیا، یک شب که شبنم
پاکیش را
به چشم گل عیان میکند،
ما هم، حقیقت را بیان کنیم

بیا یک شب که،
غم پشت پنجره منتظراست
ما، دربه روی شادی بگشایم

بیا با هم ،
به سر، سقف سیاه آسمان بشکنیم
در دل، خانه ای ز نور بنا کنیم

منوچهر مرعشی
12-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

سبز و سپید و سرخ و آبی / زنده و پاینده باد آزادی

سبز و سپید و سرخ و آبی/زنده و پاینده باد آزادی

آزادی برای انسان، ذاتی، ضرورت، نیاز،ارزش،عزیز،محترم، پروبال، نیرو، زمینه رشد،علت وجودی ،قابل عشق ورزیدن، بالاتر از
جان، ستایش انگیز، قابل تقدیر و.. است. هر اندازه از این کلمه پنج حرفی با معنای عمیق و گسترده و تاریخی طولانی، بگویم،بنویسیم و بسرایم، بازهم جا دارد. مادر بزرگ و پدر بزرگ، بزرگوار و کنجکاو و حرف گوش نکن ما، باغ بهشت رابا همه نعمات فراوان، آسودگی و لذت به دردسر، دسترسی به دامن آزادی فروختند. در زمانی دگر همین بشر برای آزادی خویش از بردگی ویا بخشی از زمین کشاورزی بودن با هم نوع خود به نبرد برخاست ودر طول زمانی به مدت هزار و اندی سال دو نظام برده داری و فئودالی را دور ریخت . در ادامه مسیر کسب آزادی بیشتر با برخوردی حساس و پیچیده، صبورانه با عقاید، انیشه ها، رسوم، سنتها، ادیان، مذاهب،مکاتب وفرهنگهای ضد آزادی و برده ساز و بنده ساز فکری، عاطفی و روحی به مقابله و جدل پرداخت وبا عبور از مراحل مختلف و گذر از عصر روشنگری و خردگرایی و حقوق بشر و دمکراسی و پذیرش و تحمل گرایی و.. به آزادی و رهایی بیشتری رسید.با وجود بحران های گوناگون جهانی در سالهای 1920-1950 و شکست تجربه، امکان ایجاد دنیای دیگر وبهتری غیر از سرمایداری، که مکاتب مختلف مطرح آن روز و بویژه مارکسسیت با پیروزی انقلاب سوسیالستی اکتبر 1917 در روسیه، برهبری بلشویکها و در راس آن لنین وعده می دادند و به ایجاد آن همت گماشتند،خلاء جانشین بهتری برای سوسیالیست شکست خورده موجود در برابر سرمایداری آن زمان و.. زمینه ظهور و بروز و قدرت گیری جریانات نژاد پرست و شوینیستی با شعاهای پوپولیستی همچون نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا و ژاپن و گسترش آن در اروپا و تا حدی جاهای دیگر جهان شد. مشکلی، که جامعه بشری بهایی به قیمت جنگ دوم جهانی را برای حل آن پرداخت، تا این مانع ضد انسانی را کنار بزند. در قرن گذشته با وجود انقلابات و دگرگونیها، پییشرفتهای نسبی اقتصادی و اجتماعی، تخفیف تضادهای طبقاتی و رفاه نسبی، آموزش و بهداشت و مسکن رایگان، امنیت کاری و.. در کشورهای بنام سوسیالیستی اما به دلیل محدود شدن و نبود آزادی در این کشورها تحت نام طبقه، حزب، ایدئولوژی، رهبری و.. فرزندان آدم، باز سر به شورش در پی آزادی نهادند و با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و متحدانش دیکتاتوری شکست خورد و عوارض آن رو شدن صد مشکل و حیرانی و ویرانی بود . در طرف مقابل سرمایه و سود دهان گشوده و آماده بلعیدن در دورانی جدید عرض اندام می کند. اما در این میان در عصر ما با حیرت و ناباوری، به دلایل مختلف که شاید تا حدودی بی شباهت به زمینه های ظهور هیتلر و موسولینی ونژادپرستی نباشد، خمینی و ارتجاع مذهبی با شعارهای فریبنده بنام دین و مذهب و خدا و معنویت و الاهیات و.. ظهور کرد وبنای دیکتاتوری ضد انسانی را بر پایه تز ولایت فقیه گذاشت، که با وجود داشتن سنگر جمهوری اسلامی در ایران، سعی در گسترش خویش داشته و دارد.این رژیم بی تردید مانع جدی، مهم و اساسی بخصوص برای ما ایرانیان و مردم منطقه و در صورت ماندن و گسترش خطری فوری برای جهان ماست. این سخن مبالغه و بی پایه نیست کافیست به کارنامه عملی و اندیشه های ضد بشری آین رژیم در 30 سال گذشته در مقابله با مردم ایران و جهان نظر افکنیم. با این همه آزادی، آزادی، آزادی با همه سختیش راه برون رفت و رهائیست. آن آزادی که جامعه مترقی بشری امروز در سیاست، در اجتماع، در اقتصاد، در فرهنگ و عقییده و اندیشه می شناسد و می پذیرد و به عنوان قرار داد تنظیم رابطه بین هم نوع خود به اجرا می گذار نه کمتر از آن . هر چه زمان می گذرد، و بر تجربه و دانش و بینش بنی بشر افزوده می شود، اهمیت حضور مستمر و پایدار آزادی در همه زمینه های زندگی آدمی بیشتر حس و درک و فهم و پذیرفتنی می شود.اگر تقدس در روابط و مناسبات ما انسانها مصادیقی داشته باشد بی تردید،آزادی یکی از مصادیق تقدس است. پس از طی مسیر طولانی بنی بشر تا امروز و تجربه تلخ و پر بهاء ما ایرانیان از حاکمیت دیکتاتوری مذهبی و در مبارزه و تلاش جاری ما با دیو استبداد، آزادی می تواند و باید مقدم، معیار و خواست همگانی باشد.

منوچهر مرعشی
10-11-2009


-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

ما جهت زندگی به این جهان آمده ایم



هر بشری که پا به عرصه حیات می گذارد شایسته برخورداری از رفاه نسبی، آسایش، امنیت، احترام دوستی و سعادت است. تا آنجا که به نظم و قوانین حاکم برهستی برمی گردد گوی زمین برای زندگی قرار داده شده است. وجود سیاره خاکی ما در کهکشان را ه شیری، فاصله دقیقش با ستاره سوزان خورشید، چتر آبی آسمان جو و فضای اطرف کره ما، آبها، خشکیها، کوها و انواع موجودات زنده زمینی و..انگار با مهارت و دقت و برنامه ریزی حساب شده و کامل از قبل همه چیز مرحله به مرحله برای ظهور وزندگی انسان مهیاه شده است، تا این موجود آگاه، آزاد، مسئول و صاحب اراده با بکار انداختن نیروی ابتکار، خلاقیت، اکتشاف و توانایی خود در میدان دوستی و عشق به شکوفایی و اثر بخشی خویش در طول و عرض زندگی محدود درهمین دنیایی ملموس و مادی و زمینی برسد. فریب شقاوت پشگان شیادی که زندگی انسانها را در وحشت جهنم می سوازنند و وعده دروغین بهشت در دنیای دگر را می دهند تا منافع و موقعیت این جهانی خود را حفظ کنند نخوریم . به هر دلیلی که به جهان آمده ایم بهره زندگی کردن آمده ایم نه که کشته شویم، بکشیم ،کینه بورزیم، بجنگیم، امتحان شویم، محرومیت بکشیم،یامحرومیت بدهیم متزوی وافسرده و تنها باشیم، استثمار بکنیم یا بشویم، ظلم کنیم یا ظلم بپذیریم و...ما به عنوان انسان خلق شده ایم تا با و درجمع زندگی کنیم،دوست بداریم و دوستمان بدارند، بهرمند و برخوردار باشیم. در و با رفاه، آسایش دوستی ،مهر، عشق، یاری، همکاری، همبستگی و. زندگی کنیم. همه ما انسانها فارغ از هر مرزبندی حق و شایستگی برخورداری از چنیین محیط و فضا و روابط و مناسبتی را که سرشار از این ارزشهای عالی باشد را داریم. طبعا در جامعه ای که با ذات و ماهیت اصلی انسان سازگار و هم آهنگ است،انسانها به یگانگی با خویش و با محیط و با طبیعت و با هستی و سر انجام به سعادت و خوشبختی می رسند. رسیدن به چنین جامعه ای ارزش هر کار وتلاش و جانفشانی را دارد
ا
اصالت عشق و کارایی رفاقت
ما به صفت انسانی هیچ راهی جز کنار زدن موانع بر سر راه ایجاد روابط انسانی بین خود را نداریم. مثل آش خاله است که به پای ما نوشته شده است. هیچ فرد، گروه، طبقه ،جامعه وحتی ملتی هم به تنهایی نمی توان به سعادت برسد بلکه این کل جامعه بشری است که باید در نهایت در یک پرسه و روند جمعی به رهایی و سعادت برسند زندگی ما در این کره خاکی بهم ارتباط و گره خورده است" بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند" چه بخواهیم یا نه، چه بدانیم یا نه، چه بپذیریم یا نه، آنان که بهر شکل و تحت هر عنوان تفرقه تضاد و جنگ(مبارزه و نبرد و جنگ برای آزدی، برابری، رهایی و زندگی انسانی گرچه اجتناب ناپذیر و گاهی ضروری است اما اصالت ندارد بلکه اصل اهداف زندگی ساز و انسانی مبارزه است ) را ایجاد کرده، باعث می شوند، دامن می زنند و اصل می کنند ضد زندگی انسانی هستند. اینان جهانی را ایجاد می کنند پر از ننگ و دروغ و رذالت و پستی و ستم و اختناق و تبعیض و تضاد و نا هنجاری و.. . هر روز بارها باید بیاد بیاورم که ما جهت زندگی شایسته انسانی به این جهان آمده ایم و باید موانع گوناگون را با شجاعت صداقت راستی عقل درایت کاردانی علم آگاهی شناخت و با پایداری وصبوری و فداکاری کنار بزنیم و در میان خود آشتی، دوستی و رفاقت و صلح و عشق را رایج و جاری واصل قرار دهیم. البته این کلمات معنی عمیق و وسیعی دارد که هر چه زمان بگذارد به نسبت شناخت و آگاهی ما معانی تازه تر و خالصتری پیدا می کنند و در ضمن همواره در معرض آلوده شدن، تهی شدن و مورد سئو استفاده کردن قرار دارند. مثل عشق که گاه" چهره آبیش پیدا نیست "و تبدیل به کالای در بازار پول می شود و گاه در سطح رنگی تنزل می کند و گاه بر آن هزار رنگ دروغ می زنند .در جامعه غیر انسانی کلمات جایگاه ،مفهوم و معنی خود را از دست میدهند. اما کدام انسانی می تواند از یک طرف بطور حقیقی عاشق زیبای و توانمندی وجوهره انسای انسان باشد و از طرف دگرشاهد پرپر شدن و سوختن و تلف شدن وتباهی و بیگانگی و عذاب او باشد و بر علیه شرایط ضد زندگی انسانی در همه ابعادش نشورد، فغان بر ندارد، تلاش نکند اندیشه نکند، چاره نجوید، در نزند، نبرد نکند برنخیزد و.؟!".که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها". اگر البته زیبایی ظاهری وصورت انسانی انسان و هم مهمتر ذات و جواهر وجودش دل انگیز و در حد عشق دوستداشتنی است و هم کرامت و ارزش و حقوق طبیعیش خدشه ناپذیر است پس باید برای این حرمت و عشق و ارزش تلاش جانانه کرد. عشق رهاییبخش است نه اسارت بار،عشق انسان ساز و احیاءکننده است نه خوارکننده و میرنده، عشق دوست داشتن خود ودیگریست نه نفی خود وخود خواهی، عشق رابطه ایست دوجاببه و کامل کننده و بالا برنده نه بندگی و اطاعت و فرو برنده حتی در رابطه با خالق هستی ،عشق رابطه ایست آزادانه ،آگاهانه، نشاط برانگیز، شادیبخش، نه تحمیلی، جاهلانه وحشت برانگیزو.. بدین ترتیب است که زندگی در همه ابعادش با عشق زیبا و شکوفا و لذتبخش است .دنیای باعشق با صفاست. درنهایت همه تفاوتها و تضادهای طبقاتی ،عقیدتی فکری، فرهنگی، ملیتی، زبانی، نژادی جنسی و..سر انجام در برابر عشق به انسان و زندگی انسانی در این خانه خاکی رنگ می بازند.بی ترس باید گفت آنچه درجهت بهترشدن زندگی انسان نباشد بی ارزش، بیراه ،بیهوده و فریب است. هر چه می خواهد باشد حتی اگر بنام خدا باشد. اما برای رسیدن به دنیای که عشق و عقل و علم وانسان در تفاهم و هم آهنگی وهمبستگی وخدمتگذاری و صلح و صفا زندگی کنند باید حداقل از بسیاری از چیزهای دنیای موجود گذشت واین پروسه ایست دردناک، طولانی، مشکل، همه جانبه ولی پر شور، افتخار آمیز واجتناب ناپذیر. از کلیات و چشم اندازهای دور از دست ولی مهم واساسی برای تنظیم و جهت یابی،بگذریم و به زمان حال و کشور خودمان ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری مذهبی برگردیم. عقاید و عملکرد آخوندها و رژیم جمهوری اسلامیشان یکی از نمونه های کامل و زنده ضد زندگی انسانیست .همت کنیم واین مانع مقدم را جمعی کنار بزنیم .

منوچهر مرعشی
07-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

نبرد هوشمندانه



مردم ایران بخصوص نسل جوان ودر قلب آن شیرگل فرشته ها این دختران آب و خاک و تاریخ و فرهنگ ایران در این روزها با شیوه های هوشیارانه ای رژیم را کلافه کرده اند واین داستان نبرد هوشمندانه همچنان ادمه دارد.
آنان با استفاده درست از تکنولوژی روز و بهر گیری از مناسباتهای گوناگون در زمین بازی رژیم با توپ رژیم و با قوانین رژیم و حتی پشت افراد رژیم نظام ولایت فقیه را به چالش و مبارزه طلبیده اند.آخوند گرچه حرفه اش شیادی و دغلکاری است و خودش ختم روزگار است و ماریست هفت خط و بسی فتنه در آستین دارد و آنگاه که حکومت را هم در دست داشته باشد برای حفظ آن از هیچ جنایت و رذالتی فروگذارنمی کند با همه این وجود در برابر این نبرد هوشمندانه مات و گیج و فلج مانده. از این بابت باید به نسل امروز و بخصوص زنان دلیر و خردمند درود گفت و با احترام و افتخار از آنان بسی آموخت .بله رژیم حتی اگر به قوانین خودش هم با وجود یک داور بی طرف تن بدهد بی تردید بازنده است البته که بنیان گذار این سیستم خمینی تجربه آن را در سالهای 1357 تا 1360 دارد. حالا در دورانی دیگر با نسلی دیگر در شرایطی دیگر اما با همان هدف رسیدن به آزادی و دمکراسی و حکومت مردم بر مردم، بازمانده رژیم خمینی را مردم ایران به نبرد می طلبند . 30 سال البته نسبت به عمر یک فرد مدت زیادیست و 30 ثانیه حکومت جنایتکاران پذیرفتنی نیست، اما عمر تا کنونی این رژیم نسبت به طول تاریخ یک پلک به هم زدن بیش نیست، ولی با این وجود این رژیم براستی در تمام طول عمر ش در وحشت از مردم ایران بسر برده و هر چه زمان گذشته بر ترسش افزوده شده است و با همه شیادی و شقاوت خود خوب می داند که از دست این مردم و تاریخ و فرهنگ و آب و خاک آن خلاصی ندارد. حتی کوه ها و دشتها و جنگل ها و قصه ها و ترانه ها و شهر ها و سازها و رقصها و رنگها و سنتها و نیکان و شهدای این مرز و بوم به کمک مردم ایران در نبرد با دیوان سیاه دل آمده اند و خواهند آمد. این رژیم راه گریزی ندارد دیر یا زود از این طریق یا آن طریق باید شرش را از سر ما کم کند. امروز ما در یک دوران حساس ، سخت، پیچیده و مهمی به سر می بریم که همه به یکد یگر نیازمندیم دستهای هم دیگر را در نبرد با دیکتاتوری مذهبی بفشاریم .


منوچهر مرعشی
04-11-2009

قطره ای قانون و آزادی کافیست

آزادی بیان تنها جزء ناچیزی از مجموعه آزادیهاست اما اگر رژیم تنها تحمل همین یک قطره آزادی و قانون پس از آن را داشته باشد بسرعت یخ در برابر آفتاب تابستانی ذوب خواهد شد
. آنان که 30 سال پیش را بیاد دارند شاهد بودند و می دانند که خمینی هم زمان رهبری یک انقلاب پیروزمند، پشتوانه توده ای وسیع ،مشروعیت و مرجعیت مذهبی چند صد ساله رادر ایران یکجا در جیب خود داشت و در ضمن شرایط جهانی آن زمان شرایط مطلوبی برای جنبشهای مترقی نبود.از طرفی شکست سوسیالیست موجود بخصوص درکشورشوراها( اتحاد جماهیر شوروی سابق)وشکست جنبشهای ناسونالیستی و سکولاریستی و..باعث افول جنبشها و سرخوردگی مردم و سر بلند کردن جریانات ارتجاعی مذهبی در منطقه وبه نسبتی گسترش آن در جهان پس از ظهور خمینیسم و اعلام حکومت جمهوری اسلامی شده بود و بعد با عربده ها و عملیات وحشیانه به اصطلاح ضد امپریالستی حکومت جمهوری اسلامی همه فضایی را ایجاد کرده بود که در افتادن با سمبل هیولای ارتجاع و ایدئولوژی او و طرح برابری و دفاع از آزادیها دل شیر و گرده کوه و هوشیاری بسیار می طلبید. در چنیین دوران پر فتنه و ابهام و فریب و غریبی اما جوانی زیر 30 سال که تازه از زندان دیکتاتوری سلطنتی با همت قیام مردم آزاد شده بود در دانشگاه تهران در یک سخنرانی علنی از ضروت،اهمیت ، فوریت وحتمیت آزادی سخن گفت و در برابر همه پیرافعی های دنیای سیاسی راست و چپ نمای آن روز(امثال حزب توده و...) برقراری آزادی و دمکراسی و حاکمیت مردم در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه را در دستور روز قرار داد و و با هوشیاری و بردباری کامل بر آن پای فشرد و فریب شعارهای شیادانه ضد لیبرالی و ضد امپرپالیستی و پوپولیستی آن روز چپ و راست را نخورد و تا همین امروز پس ازگذر از وادیه های گوناگون همچنان بر آن حرف و عهد باقیست. آن جوان شیر دل آن روز و آن مرد میان سال امروز مسعود رجوی است کسی که حدود نیم قرن زیر باران گلوله و تیغ و تهمت ودروغ و دشنه قرار دارد اما همچنان می خروشد و پیش می رود .می توان از بالا تا پایین با او و ایده ها و سازمان و... مخالف بود حرفی نیست، اما این حقایق تاریخی را هیچ انسان منصفی نمی تواند و نباید نادیده بگیرد مجاهدین و البته همه نیروهای دمکرات و مترقی دیگر در 30 سال گذشته سرمایه ها و تجارب و حاصل تلاش و مبارزه مردم ماهستند که عده ای آگاهانه و حساب شده و برنامه ریزی شده و مهندسی شده قصد مخدوش کردن، بی اثر کردن و نهایت جدا کردن و ریشه کن کردن آنهارا از مبارزات گذشته و امروزما دارند و این آن نکته ای ست که نسبت به آن باید هوشیار بود 30 سال گذشته با همه نیروها یش و همه کم و کاستی هایش و قدرتمندی و دست آودهایش بخشی از تاریخ امروزماست ما می توانیم و باید این گذشته را در پرتو تجارب و دانش امروز قرار دهیم و آن را تصحیح و یا تکمیل کنیم و یا بخش نا کار آمد را کنار بگذاریم این جای خود وهر کدام ازما چه به صفت فرد و یا جمع می توانیم استقلال فکری و یا نظری خود را در هر موردی داشته باشیم اما تلاشهای گذشته ما را نگذاریم پایمال کنند و یا به هدر داده ملا خور کنند باید آن را به مثابه چراغی فرا راه آینده بکار گرفت هر کس اطلاع ندارد برود و مواضع آن روزو امروز همه جریانات و شخصیتها را مرور کند خوشبختانه در عصر ارتباطات این امکان برای بسیاری هست. البته آزادی خواهی محدود به مجاهدین نبوده ونیست حرفی نیست قصد هم تعریف و تمجید و مطلق کردن و بی عیب نشان دادن یا جنگ زرگری و هفتاد و دو ملت را انداختن هم نیست من هم از موظع خودم حرف می زنم نه بیشتر بلکه هدف توجه دادن به واقعیات و حقایق است جهت شناخت بهتر با هدف نزدیکی بیشتر به منظور رسیدن به آزادی و عبور از این مرحله و در عین حال بالا بردن هوشیاری خودمان نسبت به عوامل و موانع سر راه .قصدی در کار است تا تاریخ امروز را بخصوص برای نسل جوان آن طور که خود می خواهند بنویسند و بخوانند. گویی همه دعوای 30 ساله مردم ایران با رژیم تنها در درون همین رژیم خلاصه شده و میشود.جنبش آزادی خواهانه، خرد گرایانه، صلح طلبانه، مسالمت آمیز و..از روز نخست بیرون از این رژیم و در برابر این رژیم بوده و قویتر از پیش همچنان در متن جامعه هست. البته جهان و جامعه ما در 30 سال گذشته بسی تغییر کرده است و با توجه به این تغیرات باید از همه امکانات و شیوه ها برای ایجاد دمکراسی و کنار زدن دیکتاتوری مذهبی سود برد این درست و حق، اما حتی به این بهانه هم نمی توان و نباید به دروغ و جعل و جهل لباس حقیقت و واقعیت و دانش پوشاند . باز هم بعنوان یک نمونه عالی، مجاهدین برغم رد قانون اساسی رژیم اما تا سال 1360 هجری در تمام انتخابات باهمه محدودیتها و سرکوبها و تقلبات به امید ادامه مبارزه مسالمت آمیز شرکت کرده اند شهید و زندانی و خسارت فراوان هم دادند ولی بردباری و صبر و تحمل پیشه کردند و در طی 3( از 1357 تا 1360) سال با وجود جو فشار و اختناق هیبت خمینی شکست وچهره ضد انسانی اوتا حدود زیادی با عملکردش افشاء شد و در برابرش رشد سریع نیروهای آزادی خواه و مترقی وآگاهی روز افزون مردم که می رفت تا رژیم را از سر راه بردارد اگر رژیم و در راس خمینی براستی تحمل مبارزه سیاسی مسالمت آمیز را می داشت بی تردید بساطش جمع می شد و مسیر تاریخ مردم ایران عوض می شد و کار به نبرد مسلحانه کشیده نمی شد. اما آزادی و بردباری و مسالمت و نقد و عقل و خرد و جدال و برخورد اندیشها و فضای دمکراتیک وقوانین انسانی و حقوق بشر و..کجا و خمینی و رژیم مذهبی که مبنایش بر تبعیض بین انسانها مثل دین دار وبی دین، مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و غیر آن، حاکمیت فقیه و غیر آن ،خودی نوع خمینی وغیر آن، زن و مرد و...دیکتاتوریست کجا. این اشارات را از این جهت میکنم تا بیاد آورم جنبش امروز ایران بی ریشه نبوده و نیست علی رغم اینکه دروغ گویان دغلکار در روز روشن می خواهند پاسداران سابق و عوامل و مسئولین همین رژیم را که هنوز در اندیشه و ماهیت بند نافشان بسته به امام خمینی است را بعنوان اهل خرد و دمکراسی و دانش و بینش و مسالمت و ..ازرهبران ما قرار دهند(نه کمتر!!) و در عوض ما را بر صندلی اتهام به خشونت و دیکتاتوری و دگماتیسم و ..بنشانند. تا ما بر سر عقل آمده خود به عمل ناکرده اعتراف کنیم درآن صورت ما را حلوا حلوا کنند اگر نه باران دروغ و ناسزا و تهمت و... در برابر این یاوه های رنگ و وارنگ باید باز هم گفت اگر چه با رژیم دیکتاتوری مذهبی در 30 سال گذشته اثبات شده است که فرض محالی است اما اگر راست می گویید از رژیم گرفته تا همه جهان به مردم ایران تنها یک قطره آزادی بدهید در حدی که بتوانند بی ترس از زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام و.. فقط حرفشان را بزنند تا بسرعت همه چیز در انظار جهان روشن شود که این مردم چه می گویند و چه می خواهند.

منوچهر مرعشی
03-11-2009

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

درخت غمطلایی



تا طلوع آفتاب را
با چشم سر نظاره کرد
درخت غمطلایی،
از شوق بر خویش لرزید
و
اشکباران
برگهای بی طاقتش را
بردستان نوازشگر نسیم
بارید
و
در ره سفری سرد
سوی سرزمین سخت زمستان،
درخت غمطلایی،
استوار و خموش
سرسوی آسمان عبوس
تن پوش کهنه خویش را
به پاکی خاک سپرد
و
عریان و بی باک و پر یقین
با خورجینی از خاطره بهاران
با طره ای ازترانه های باران
درخت کبود زخمی ،
دل به مهر ریشه بست و
نقبی به عمق غوغای
شهرسکوت انتظار
جامی تلخ نوش کرد و
پیشه صبر
تا
آغاز سبزی دگر

منوچهر مرعشی
29-10-2009





۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

از این پهلو به آن پهلو

عواملی در تاریخ مبارزاتی ما باعث آن شده اند که ما مکرر اشتباهاتی را مرتکب شویم و در دایره بسته فقر، دیکتاتوری، خرافه، جهل و عقب ماندگی باقی بمانیم . هر گاه هم که حرکتی کرده ایم حداکثر از این پهلو به آن پهلو شده ایم. با وجود انقلاب مشروطه اما نتیجه غلتیدن از ستم و فساد قاجار به دیکتاتوری غارتگر پهلوی شد، با وجود جنبش ملی شدن نفت برهبری مصدق نتیجه غلتیدن به دیکتاتوری پلیسی- نظامی مدرن محمدرضا شاه و وابستگی تمام عیار به سرمایداری جهانی آن زمان که در راسش آمریکا بود، با وجود انقلاب 22 بهمن 1357 به نیت استقلال آزادی و جمهوری نتیجه غلتیدن به دیکتاتوری مذهبی ضد انسانی و بی نظیر در تاریخ ایران شد، با وجود 30 سال نبرد مرگ و زندگی و بودن یا نبودن با هیولای آسمانی ارتجاع مذهبی و دینی گوی باز هم در شرایطی زمانی دیگری از حیات تاریخی ما بستر خوش رنگ بظاهر سبز نرم و لطیفی را گسترده اند تا آرام و با صلوات بسوی جمهوری اسلامی دیگری غلت بزنیم . البته در یک قرن گذشته بر اساس اصل دیالکتیکی تغیر حاکم بر دنیای مادی ما ،جهان و جامعه ما تفیرات همه جانبه شگرف و باور نکردنی کرده است که جای خود دارد قابل انکار نیست .ولی در نظر دارید که من به عمد تکرار مشکل و ضعف را در شرایط تاریخی متفاوت برجسته کرده ام تا به حل آن اندیشه کنیم .

راه چاره غلتیدن از این پهلو به آن پهلو در بستر عقب ماندگی و جهل و دیکتاتوری نیست بلکه بیدار شدان بر خاستن عبور کردن و پشت سر گذاشتن عوامل موانع ارزشها سنتها و ریشه های مادی وفکری این نقیصه اساسی و زخم کهنه تاریخی جمعی ماست و البته هم زمان راه یابی، رسیدن و بر قراری آزادی و پیشرفت در گستره جامعه می باشد .این مهم در حال حاضر نه در ادامه نظام جمهوری اسلامی کنونی و نه درهیچ نوع حکمتی دینی و مذهنی و حتی ایدئوژیکی بدست نمی آید

سراب جمهوری ایرانی
آگاهی، شناخت، غور، نقد،بازخوانی و درس گیری و توشه برداشتن از گذشته و نیاکان برای ادامه راه در همه زمینه ها یک ضرورت است. اما لاف زدن و پنهان شدن پشت افتخارات گذشته و برطرف نکردن اشکالات و ناتوانی های امروز نوعی گزافه گوی و ییهودی گوی فریبکارانه آغشته به شوییسم و نژاد پرستی امیریست که باید از آن به شدت دوری جست.
ما پیشتر و فراتر از هر چیز موجودات انسانی هستیم که در این کره خاکی همسفر زندگی جمعی با هم و در کنار هم هستیم .دین، مذهب ملیت، زبان، سنت، ایدئولوژی، طبقه و...همه پس از ما و ساخته دست و اندیشه ها، آرزوها، خواسته ها و تمایلات ماست. هر چه زمان می گذرد و هر چه امکان نزدیک شدن انسانها به یک دیگر بیشتر می شود، اصل هم نوعی و همبستگی انسانی برجسته تر می شود و نسلهای آینده از این محدده ها و مرزهای کاذب عبور خواهند کرد. رهایی، سعادت، آرامش، خوشبختی، شکوفیی، خلاقیت وظهور پتانسیل درونی فردی و جمعی ما در گرو دوست داشتن و عشق بی شائبه به یکدیگر و نوع بشر است . بنابراین هر دست آورد بشری متعلق به تمام انسانهاست که آن را باید با دست باز و سربلندی و افتخار پذیرا بود. در رابطه با کسب آزادی و شیوه حکومت و برقراری دمکراسی جامعه انسانی راه درازی را طی کرده و دست آوردهای مدون و آماده ای را در اخییار ما می گذارد. راه حل مسائل امروز جامعه ما بهره برداری و بکار گیری مترقی ترین قوانین موجود است

اتوپیای مدینه فاضله

روشنگری، حقوق بشر، دمکراسی، سکولاریزم ، پلورالیزم، حقوق شهروندی، جمهوری، پارلمان ،جدایی 3 قوه ،ایجاد نهادهای مدنی سیاسی، فرهنگی، صنفی و... دستاوردهایست که ریشه در فرهنگ و تمدن غرب دارد و برای گذر از دیکتاتوری مذهبی حاکم بر مردممان و پیشرفت جامعه ما در حال حاضر بهتیرن گزینه های موجود هستند طرح ریشه کن کردن سرمایداری و جامعه بی طبقه از هر نوعش برای ایران امروز هم همان مثال سنگ بزرگ علامت نزدن است و باید بی تعارف گفت قاپ زین را بچسب اسب سواری پیش کش، فعلا مانع جمهوری اسلامی را کنار بزنیم و به یک جامعه ای حداقل در سطح روابط و مناسبات دمکراتیک برسم بقیه کار و تحقق آرمانهای بزرگتر به عهده نسلهای آینده بشر ما سعی کنم کار خود را درست انجام دهیم
بدون تعارف باید گفت نمی شود با الگو قرار دادن گذشته تاریخی و فرهنگی یا مذهبی و دینی جامعه امروزرا ساخت نه با حکومت عدل علی نه با افسانه های شاهنامه فردوسی و نه شیوه حکومتی پادشاهی کورش و نه با اتوپیای مدینه فاضله آرمانی بلکه با ارزشها و معیار ها و شیوه ها و قوانین و امکانات موجود امروز باید دست بکار شد.باید شجاعانه و با تواضع و احترام پذیرفت دیگران از ما بسی پیشترند و باید از جهاتی آنان را سرمشق و الگو قرار داده و دست از خودفریبی و لاف زنی برداریم بخوصوص ما که در غرب زندگی می کنیم و تفاوت را می بینیم و بر سر سفره آماده ای نشسته ایم که دیگران آن را مهیا کرده اند از جمله آنانی که رنج و خون دوران روشنگری و احقاق حقوق انسانی را در همین اروپا طی چند قرن پرداخته اند
دلیر وصادق باشیم حقیقت را در مورد خود و دیگران بپذیریم تا از این مهلکه موجود سلامت بگذریم .

منوچهر مرعشی
28-10-2009

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

بام عشق




وقتی به خانه باز آمدی
همه کبوتران شعر
بر بام عشق تو نشستند
و در گوش هم
قصه تورا زمزمه می کردند

و شاخه نبات من
بر پیشانی سپیده
طرح نام تو را
رسم می کرد

منوچهر مرعشی
25-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

اصلاحات و تحولات

ابتدا باید دانست که هر گونه اصلاح و یا رفرمی هر اندازه جزیی هم که باشد تا جایی که درجهت منافع جامعه انسانی باشد مفید است و اساسا تضادی با تحول خواهی ندارد بلکه می تواند مقدمه و گامی در جهت دگرگونی بنیادی با شد به همین دلیل همواره در طول تاریخ جنبشها و دگرگونی های تاریخ بشری اصلاح گر اصیل و واقعی با تحول خواه واقعگرا و مسول دربسیاری گذرگاهای حساس موازی با هم حرکت کرده اند به موارد متعددی در همین دوران معاصر می توان اشاره کرد. یک نمونه نزدیک مبارزه و پیروزی مردم افریقای جنوبی در براندازی نظام آپارتاید نژادی می باشد کمی دورتر انفلاب اکتبر 1917در روسیه که منجر به برچیده شدن نظام نیمه فئودالی تزار شد وحتی دورتر در انقلابات بورژوایی و دمکراتیک انگلیس و فرانسه در قرن 19 که منجر به تحولات بزرگی در جامعه بشری شدند می توان اصلاحات و تحولات و نیروها و طبفات و قشرهای نمااینده هر دو جریان را در با هم و گاه در برابر هم دید.پس شاید بتوان گفت همزیستی اصلاحات و تحولات و نیروهای مربوطه قدمتی به طول عمر زندگی جمعی بشر داشته باشد اما آنچه ما امروز از این اصطلاحات درک می کنییم این است که
تحولات
تحول خواه در جهت تغییرات بنیادی و جهش در روابط و مناسبات جمعی به سمت پیشرفت حرکت می کند و حرکتی جهش وار و گامهای بلند بر می دارد و در پی ایجاد دنیای دیگر و بهتر است و خواستار نفی وضع موجودمی باشد. تمامی انفلاباتی که منجر به پرتاب جامعه بشری به سمت روابط انسانی تر شد را می توان تحولات تاریخی نام گذاشت از قیام نا کام اسپارتاکوس در نفی برده داری تا انقلابات پیروز دیروز و امروز. بدون این تحولات و پرشها و جهشها و بن بست شکنی ها و انقلابات که هر کدام حاصل پروسه ای سخت و سنگین و پر بها بوده اند جامعه بشری در دوره وحشیگری و غارنشینی باقی می ماند و ما هرگز به نقطه کنونی نمی رسیدم و این تحولات بی شک با اشکال مناسب با هر دوران باید ادامه پیدا کند تا جامعه انسانی بتواند بقاء وترقی داشته باشد. برج عاج نشینان در نعمات دنیای سرمایداری فکر نکنند پایان دگرگونیهای اساسی فرا رسیده است. کدام انسان امروز حداقل نمی تواند شرمنده نباشد وفتی می بیند و می شنود و می خواند که همین لحظه که لم داده است انسانهای بی شماری در جهان به دلیل نبود آب و نان و مسکن و آزادی ودانش و عشق و... دارند جان می سپارند آیااین وضعیت با ذات انسانی سازگار است ؟ آیا ما به عنوان جامعه جهانی در حات آیده آلی هستیم؟ آیا دیگر نیازی به تغییر بنیادی در روابط و مناسبات حاکم نداریم ؟بنظر من تحولات پایان ناپذیرند تا انسان بر این کره خاکی هست جهت بهبود نیاز به دگرگونی دارد اگر چه شیوه و مضون هر بار می تواند متفاوت باشد
اصلاحات
خواستار تغییرات ملایم به روش قانونی در محدوده وضع موجود است که بخودی خود بد نیست اما همین امر هم زمانی امکان پذیر است که حداقل آزادی وجود داشته باشد. برای اینکه زیاد از امروزدور نشوییم خوب است اشاره ای داشته باشیم به چپ ترین اصلاح طلبان که آنها را رفرمیست می نامند یعنی احزاب سوسیال دمکرات در اروپای غربی امروز. این جریانات که زمانی خود را کمونیست و انقلابی می دانستند در زمینه وجود دمکراسی و حکومت پارلمانی در کشورهای مربوطه بتدریج تغییر نام و روش دادند و خواستار کسب قدرت به شیوه مبارزه سیاسی و مسالمت امیزه شده و پی گیری تغییرات از همین طریق شدند و هر زمان هم که قدرت سیاسی را بدست آورد ه اند البته دست به اصلاحات و رفرمهای هم زده اند ولی هرگز قادر به تغییر سیستم و نظام موجود نبوده و نیستند اما در اصلاحات جدی و پیگیر بوده و هستند در تاریخ خودمان امیرکبیر و مصدق را می توان اصلاح طلبان واقعی دانست . بنابراین می توان دید که حتی برای اصلاحات واقعی حداقل دو شرط لازم است اول اینکه نیروی اصلاح طلب واقعی وجود داشته با شد دوم زمینه اجتماعی و سیاسی آن وبخصوص وجود حداقلی دمکراسی واقعی نه دروغین و فرمایشی و وجود نهاده ها و مجاری قانونی مثل پارلمان و..
ایران امروز
با این مقدمه نگاهی بیندازییم به ایران امروز و 30 سال گذشته تحت حاکمیت دیکتاتوری تبعیض آمیز مذهبی. برای انجام حداقل اصلاحات جامعه نیارمند آزادی و دمکراسی است جدایی دین از حکومت و دولت اولین گام برای رسیدن به دمکراسی و حکوت پارلمانی است آیا کسانی که زیر چتر اندیشه های ضد انسانی خمینی جمع شده اند و افتخار سابقه در نظامی چپاولگر وسرکوب گر را دارند دمکرات و آزادیخواه و اصلاح طلب هستند؟ آیا رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و..رهبران اصلاح طلبی؟ هستند تا جایی که به ایستادگی اینها( البته به همت حضور مردم در مبارزه) از هر موضع در برابر تقلب و افشای بیشتر جناحی از رژیم بر می گردد کارشان مفید و موثر اما مگر تمامی انتخابات رژیم در 30 سال گذشته همراه با تقلب و دروغ و توطئه نبوده ونیست مگر کشتار و زندان و تجاورز و وحشیگری در ماهیت اندیشه مذهبی و دینی امثال رهبر معنوی این جماعت خمینی نبوده و نیست ومگر و مگر....حساب رژیم و همه جناحها و بردیگانش جای خود گله ای نیست اما براستی بعضی خواسته یا ناخوسته بارکش غول بیابان شده اند وبا دست باز عناوین رنگارنگ و دهن پر کن و فریبنده ای با دست باز و بی شرمی نثار بخشی از رژیم جمهوری اسلا می می کنند که شاید طرف مقابل هرگز انتظارش را نداشت کم مانده که همه ما را دعوت و هدایت کنند که در برابر شال سبز سیدی که سید خاتمی بر گردن سید موسوی انداخت و به سرعت مد روز شده سر تعظیم فرود آریم و به بهانه جنبش کلی و همه رنگ سبز توبه کرده درایت و رهبری این جماعت را بپذریم و توبه کنیم که ای وای عمری بیراه رفتیم .. واقعا گاه آدم حیرت می کند از سادگی خود و پیچیدگی آخوندها و دنیای سیاست آنچنانی و باز هم از قول زنده یاد شاملو باید گفت روزگار غریبیست نازنیین ..ای یاوه یاوه خلایق مستید و منگ؟! ..کدام اصلاح طلب ؟کدام رهبری ؟کسانی که خواستار حفظ نظام جمهوری اسلامی خمینی هستند هرگز نه می خواهند و نه می توانند اصلاح طلب باشند چه رسند به آنکه بخواهند جنبشی را راه اندازی و رهبری کنند مگر اینکه در عالم فرض روزی از این نظام در نظر و عمل بگذرند. انفجار خشم فروخورده مردم به بهانه انتخابات و تقلب در آن را نمی توان ونباید به جیب گشاد بخشی از نظام ریخت این همان چیزی است که کل نظام می خواهد .اگر ما خواستار برچیدن نظام جمهوری اسلامی در هر شکلی ازآن هستیم اگر دگرگونی بنیادی را خواستاریم نباید با ذره ببین بدنبال اصلاح طلبان درون رژیم گشت بلکه باید این توهم و دروغ و فریب را در هم شکست و ما که عمری را گذرانده ایم تجربه خود را متواضعانه و صمیمانه در اختیار نسل جدید بگذارم و در همین رابطه اشتباهات خود را در رابطه تنگاتنگ با آنها برطرف کنیم و از آنها بیاموزیم. نقطه همبستگی و همکاری حداقل برای ماباید کنار زدن نظام دیکتاتوری مذهبی باشد نه کمتر


منوچهر مرعشی
22-10-2009

معصومیت سبز




برای فاجعه احتمالی پیش روی محیط زیست که باعث آن بشر استثمارگر، فزونی طلب، خودخواه، کوته بین ویرانگر است


اگر هنوز کسی
به عمق فاجعه
نمی اندیشد
گناه از
معصومیت سبز درختان
نیست
نه از
پیام پرواز پرنگان
نه از
اشکهای آبی بارانها
نه از
چشمهای زلال چشمه ها
نه از
پیراهن پاکیزه برفها
نه از
صداقت بیکران آسمانها
نه از
صبر سنگین صخرها
نه از
افکار عمیق دریا ها

گناه از ماست

منوچهر مرعشی
19-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

ترکیب عالی



آگاهی، علم، خرد، عشق، آرمان، امید، اراده، تشکل، هدایت یافتگی وصل به هستی نه به تنهایی بلکه آنگاه که با هم جمع و درهم ضرب شوند ایجاد ترکیبی می کنند شگفت انگیز،لایزال، راه گشاه، پیش برنده، نیرومند و حیات بخش. این ترکیب عالی تضمین و تکامل دهنده تاریخ بشری بوده وهست. بدون این ترکیب موجود انسانی بدست عوامل طبیعی یا همم نوع خودش از بین میرفت و امکان دوام و بقاء بر این کره خاکی را نمی یافت. کشف این ماده حیات بخش نمی دانم به کی وچه کسی بر می گردد اما می توان همه جا نقش اثربخش آن را در زندگی انسانها دید.مقاومت، نبرد، پایداری، فداکاری و سر انجام پیروزی شگفت انگیز مجاهدین اسیر و زخمی در چنگ دشمن بر هیولای ارتجاع و چند دولت دیگر یک نمونه زنده و حاضر از آثار این ترکیب است که می توان آنرا با چشم دید. درس بزرگ از این تجربه ملموس در شرایط امروز جامعه ایران تا آنجا که به انسان مختار آگاه و مسئوال بر می گردداین است که برای کنار زدن مانع رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر کشور و رهای فردی و پیش رفت جمعی و رسیدن به آزادی وعدالت که ازضروریات ذاتی انسانی هستند باید همین ترکیب رابیشتر و گسترده تر بکار گرفت.به این ترتیب می توان گفت انسان در یک بستر مادی ودر میدانی از تضادهای گوناگون خود توان و ظرفیت حل مسائل و رسیدن به آزادی و رهایی و تکامل فردی وجمعی خویش را دارد. به هر دلیل و در عالم واقع را دگری غیر از این متصور نیست و هر چه جامعه انسانی پیشتر می رود این امر بیشتر اثبات می شود که انسان خود مسئول خویش است

منوچهر مرعشی
19-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

بار تنهایی


گاه شاهد عبور سالخورده انسانی تنها با سگ وعصا از زیر پنجره نگاهم در این سوی جهان هستم که تنهایی تلخ و تامل برانگیزانسان را در پایان راه عریان می نماید



قلبی شکسته
چشمهای بیسو
عصای کهنه،
در دستهایی لرزان

انتهای سفر
تنها ،
سگی همراه

با گامهای سنگین
تنهایی خویش را
بر شانه های خسته

پیش می برد

منوچهر مرعشی
18-10-2009



۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

نوشیدن شعر



گاه شاید
هیج چیز
بهتر از
نوشیدن یک شعر نیست
چشیدن یک ترانه
گردش با یک نت موسیقی
سر زدن به منظره یک نقاشی
ورود به فصول یک داستان
گم شدن در باغ یک قصه
ورود به دروازه یک افسانه
هم صحبتی با یک پیکره
گاه شاید
هیج چیز
بهتر از
غرق گشتن در یک خاطره نیست
جان گرفتن از یک دوستی
پرواز با بال یک عشق
چشیدن شیرینی یک رویا
لمس کردن دست یک تخیل
مزه کردن یک پیروزی

گاه شاید
هیج چیز
بهتر از
تندی طعم تلخ یک تراژدی نیست
حس کردن رسم یک حماسه
غور درغوغای یک سکوت
نشستن در یک کلاس اساطیری
سیر وسیاحت درحوادث یک تاریخ

گاه شاید
هیج چیز
بهتر از
آسودن زیر سایه یک لبخندنباشد
نشستن برشانه یک شادی
شکستن درچشم یک شراب
چیدن ستاره از یک نگاه
همسفر شدن با یک آرزو

هیج چیز
بهتر از
جاری شدن در زندگی نیست


منوچهر مرعشی
10-10-2009

جدای دین از دولت خواسته ای اساسی، عاجل و دیرینه

جامعه امروز ایران جوان است اکثریت جمعیت کشور را جوانان تشکیل می دهند جوانانی که اکثرا زیر حاکمیت رژیم چشم به جهان گشوده و قد کشیده اند این جوانان حاکمیت جمهوری اسلامی را روزمره با تمام وجود خویش تجربه کرده اند.اما جوان امروز ایرانی با همه محدودیتها و مشکلات در عصر ارتباطات سریع و وسیع و انفجارآگاهی و اطلاعات زندگی می کند. ازطریق دنیای مجازی به جهان واقعی امروز دسترسی دارند می بیند، می خوانند، می شنوند، با جامعه، تمدن، فرهنگ قوانین، سیاست وتاریخ بشرجهان امروزآشنا هستند مقایسه، می کند دست به ارزیابی می زنند خود را همراه و عضوی از جامعه انسانی می دانندنسبت به حقوق انسانی
خوییش آگاهند با این همه همه جا با حکومت و قوانیین ضد انسانی، ناعادلانه، تبعیض آمیز، جاهلانه و قرون وسطایش در پوشش دین ومذهب برخورد می کنند.و در همه جهات حکوت مذهبی و دینی و عوامل آن را سد راه آزادی ورهایی و پیشرفت خود می بینند بنابراین طبیعی است که فوری و جدی در ردیف نان ومسکن خواستار جدایی دین از دولت و حکومت وجایگزینی و براقراری دمکراسی و اجرای قوانیین انسانی ودمکراتیک بجای دیکتاتوری مذهبی باشند و این خواسته ای اساسی و تاریخی است این خواسته نسل ما و قبل از ما و قبل از آنها وخیلی قبلترها هم بوده و هست خواسته ای اساسییست چون بدون آن ما هر گز به آزادی همه جانبه و پایدار در روابط ومناسبات فردی واجتماعی نخواهیم رسید. تازه این گام نخست ولی پایه ای است که پس از آن ما وارد دوران حقوق بشر،عصر روشنگری و نقد و برخورد اندیشها و عقل و خردگرایی و..خواهیم شد و اینها امکان پذیر نیست مگر با پذیرش و اجرای اصل جدایی دین از دولت حالا لطفا مقایسه کنید این خواسته حداقل ومبنای را با خواسته ها افکار و پیشینه به اصطلاح رهبران وسردمداران معروف به جنبش سبزکسانی که نتیجه دستگاه فکری خمینیسم بوده و هستند و حد اکثردر همان دستگاه و ایدئولوژی خواستارحکومت اسلامی سبز هستند که همان محتواست با رنگی متفاوت. بی هیچ ملاحظه و تردیدی باید این پارچه سبز را کنار زد و ماهیت ارتجاعی آن بخش دگرازجمهوری اسلامی پنهان و آشکار پشت نقاب سبزراعیان کرد. نباید فریب حرفها و رنگها را خورد تعارف و محافظه کاری بس است پس ازقرنها عقب افتادگی و 3 دهه سیاه حکومت جمهوری اسلامی باید صریح روشن ورسا گفت پایان هر نوع حکومت مذهبی، دینی و حتی ایدئولوژیکی تحت هر رنگ نام و طبفه ای
.همراهی با خیزش و جنبش مردم، بکار گیری شیوهای گوناگون در شرایط متفاوت، استفاده هوشیارانه از تضادهای درون رژیم، بهره برادری از شرایط جهانی و..همه بجای خود درست اما هرگز نباید تن به رهبری و حمالی هیولای ارتجاع ضد انسانی به هر شکلش داد. یکی از معیارها برای تشخیص ارتجاع پنهان شده در میان مردم و در پس نقابهای رنگی طرح خواست حداقل جدایی دین از دولت است

منوچهر مرعشی
13-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

عشق خواهد ماند




خورشید
خواهد خفت
ماه
محو خواهد شد
دریاها
بدرود خواهند گفت
رودها
ز رفتن باز می مانند
بادها
خواهند ایستاد
زمین
منجمد خواهد شد
پولاد
پودر خواهد شد
سایه ها
برچیده خواهند شد
روزگار
پر خواهد زد
زمان
زنگ خواهد زد
ستارها
خاکستر خواهند شد
آسمان
به انتها خواهد رسید

با این همه اما
عشق
باقی خواهد ماند


منوچهر مرعشی
09-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

شعله ها



تقدیم به عشق ها، ارادها، خواسته ها، منطق ها و آرزوهای بزرگ وهمه
انسانهای که تبلور و حامل مادی وملموس این ارزشها هستند از جمله مبارزین اشرفی و حامیانشان سلام و درود برآنان. امیدوارم آزادی 36 گروگان آغاز پیروزیهای بیشتری باشد

شعله ها


شعله ها، شعله ها سخن بگویید
آتشها، آتشها خاکسترم را بر باد دهید
شمشیرها، شمشیرها فرود آیید
سازها، سازها بغظم را بنوازید
کوهها،کوهها دردم را بدوش کشید
طبلها، طبلها تنهاییم را پیوند زنید
سروها، سروها سکوتم را سرودی سازید
شیپورها، شیپورها شورم راشررافکنید
ابرها، ابرها شوقم را بباریید
بادها، بادها عشقم را بپراکنید
دشتها، دشتها دلم را بگسترانید
ترانه ها، ترانه ها طراوتم رابسرایید
گلها، گلها زیباییم را باز گویید
سنگها، سنگها صبوریم را تاب آوریید
پروانه ها، پروانه ها پایداریم را پرواز دهید
شمع ها، شمع ها اراده ام را بر افروزید
ستاره ها، ستاره ها امیدم را بستایید
آسمان ها، آسمان ها ایمانم را در بر گیرید
گهواره ها گهواره ها نوزادانم را در آغوش گیریید

منوچهر مرعشی
07-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

ماه، با ماست



آن شب وقتی نگاهم به قرص ماه افتاد احساس کردم آنقدربه من نزدیک است که می توانم دستم را دراز کنم و صورتش را لمس و گیسوانش را نوازش کنم ، احساس کردم او آشنای صمیمی، دوست و رقیقی قدیمی است و بی آنکه بدانم همه جا همراه و در پی من است و گرم سخن کفتن با من....( چه احساس زیبا، لذت بخش، نیرومند و حیاتبخشی وخوشحالم که آن را با شما تقسیم می کنم)...اما ما گاه چقدر از خویش و با جهان موجود بیگانه ایم

ماه، با ماست


ماه،
امشب،
چقدر نزدیک است!
همه جا هست
پشت در منتظر است
انگشت بر پنجره می کوبد

ماه،
دور از دسترس نیست
پشت بام خانه است
روی دست سیب است
پشت پلک پونه است
لای شبدرها سرگرم بازیست
قاطی شب بوها می پیچد
در خواب خوش شبنم ها، بیدار است
در رویای پرندگان، سحر می بافد
بر دامن شب، گل سپیده می دوزد
با خوابشکستگان قصه ز شب می گوید

ماه،
غرق در آرامش دریاست
همسفر رود است
روی ایوان خانه چای می نوشد
در حوض شکسته گرم آبتنیست
لب جوب رخت می شوید
بین من و تو جا خوش کرده است

ماه،
همه جا هست
پشت در منتظر است
انگشت بر پنجره می کوبد
ماه،
با ماست
و
ما،
چقدر از خویش دوریم؟!


منوچهر مرعشی
06-10-2009

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

عمق تضاد

عمق تضاد
دست اندرکاران رژیم جمهوری اسلامی در طی بیش از 3 دهه گذشته چه غالب و چه مغلوب خود بهتر از هر کسی می دانند که چه در ه عمیقی با عملکرد خود در همه زمینه ها بین خود و مردم ایران ایجاد کرده اند.چپاول کشتار، سرکوب، دروغ ، شیادی با بکار گیری دستگاه عریض و طویل دین و مذهب در قدرت و دولت بلافاصله با ورد خمینی به ایران آغاز شد و بی وقفه تا همین لحظه ادامه دارد. پس مشکل جامعه امروز ایران مسعله ای نیست که بشود با گل و بلبل و سلام وصلوات آن هم بدست بخشی از همین رژیم و در چهار چوب نظامی که خمینی بنیان گذاشت و امثال منتظری تئورسینهایش و امثال گنجی روشنفکرانش و امثال سروش پرفسورها یش بوده اند حل کرد.باور کنیم جامعه ایران آماده و در آستانه تحولات اساسی و بزرگی قرار گرفته است ما با شجاعت وارد عصر روشنگری خاص خودمان شده ایم ما به اهمیت و ضرورت و حضور دائمی و پایدار آزادی در تار و پود روابط فردی و جمعی خود رسیده ایم، ما داریم به حقوق انسانی خود آگاه می شویم، ما داریم به اهمیت و ارزش و نقش و کارآیی فردی خود می رسیم،ما داریم تاریخ و هویت خود را در همه زمینه ها باز نگری می کنییم، ما داریم با جامعه بشری و زمان خود پیوند می خوریم ما زخمهای عمیق دین در حاکمیت را بر تن و جان خود داریم ،ما تجربه مستقیم حکومت جمهوری اسلامی را داریم،ما ضمنا تجارب و دانش جوامع انسانی را داریم ما در عصر انفجار آگاهی و سرعت و ارتباطات و همبستگی و پیوستگی و فرو ریختن مرزهای کاذب قرار داریم و.... من نمی دانم آیا ما باید با حاکمیت مذهب در قدرت مواجهه می شدیم تا به نقطه امرزی می رسیدیم یا راه سهل دیگری هم ممکن بود. اما به هر حال ما این راه سخت و خونین را تا این جا آمده ایم و فعلا در این نقطه در برابر مانع هیولای ارتجاع مذهبی هستیم ولی آماده جهش و پرش و تحول و دگرگونی های که قرنهاست جامعه ما برای ادامه حیات و تکامل خود به آن نیازمند بوده وهست و هر بار با وجود جنبش و قیام و انقلابهای پیا پی باز هم عملی نشده و با مانع بر خورد کرده و به شکست و ناکامی انجامیده. بله جامعه ما با تجربه پر بهاء و دهشتناک جمهوری اسلامی در نوع دیگری از حکومت مذهبی محدود و متو قف نمی شود در تحولات این بار نه از تاک نشانی خواهد ماند نه از تاکنشان. اگر فکر می کنیم خواسته ها و قامت جنبش مردم ایران پس از این همه تجربه و تحمل در حد و قد موسوی و منتظری و کروبی و سروش و ..است در تحلیل اوضاع از رژیم بسیار عقب تر هستیم چون رژیم بدرستی با باز کردن میدان در همه زمینه ها برای نیروی نظامی و امنیتیش دارد خود را هر چه بیشتر آماده مفابله با تحول پیش رو می کند و خوب می داند که چه آتشی زیر خاکستر است خامنه ای و جناح حاکم از روی حماقت و دیوانگی نبود که بهای سنگین حذف بخشی از خود را با تمام مسائل را پذیرفتند تا چنین آرایش جدیدی در سطوح مختلف اجرائی، سیاسی نظامی و... بگیرند.رژیم تمام تلاش و ترفند هایش را با هوشیاری تمام در سالیان گذشته با رفسنجانی، خاتمی و حتی این اواخربا موسوی و کروبی درسیاست و با بکار گیری و مماشات و میدان دادن به افرادی چون سروش، کدیور و.. جرینات دیگر در کار فرهنگ و اند یشه و مذهب برای نمایش و جهت دادن به مثلا دگر انیشیی دینی و.. بکارگرفت تا تحولات را درحد معیین و مشخصی نگهدارد اما در عمل با جامعه ای روبروست که از همه طرف زبانه می کشد و خوب می داند که نمی تواند با چنین نمایش های مسخره ای تضاد موجود در جامعه را دور بزند و نادیده بگیرد پس رژیم سرانجام چاره ای ندارد جز اینکه باز هم بر اساس سنت خمینی زور را بعنوان راه حل برون رفت بکار بگیرد. جامعه ما بی تاب تحول است . اگر چه مردم درمحدده امکانات موجود و زیر حاکمیت دیکتاوری مذهبی با هوشیاری سیاسی و مبارزاتی با شیوه ها و تاکتیکهای گوناگون سعی در باز کردن روزنه و شکافی برای برون رفت دارند که ظاهرا متناقض بنظر میرسد اما البته مردمی که مستقیم و روزمره با هیولا در گیرند بهتر می دانند که چگونه راه باز کنند بی تردید این دوره ایست گذرا . پس ضمن داشتن چشم اندازی وسیع نسبت به تحولات در پیش رو اما اگر بخواهیم همین حالا و بطور مشخص به اصطلاح با تحلیل مشخص از شرایط مشخص موضع عملی بگیریم باید گفت تمام فشار از هر طرف متمرکز روری نقطه ولایت فقیه حتی اگر از جانب ( حتی خمینی برفرض محال) رفسنجانی،خاتمی، موسوی، کروبی و..باشد و از موظع انسانی و اخلاقی و ارزشی و.. باید بی تردید و ترس و با صدای بلند و علنی از حرمت و حقوق انسانی و فردی هر کسی در برابر تجاوزات رژیم حمایت کرد حتی اگر بخشی از خود رژیم بوده یا هست.
باور کنیم و آماده باشیم برای فصلی جدید
منوچهر مرعشی
29-09-2009