۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

میز محاکمه نه میز مذاکره



رزیم حاکم بر ایران ازهمان زمان بنا شدنش توسط خمینی تا همین امروزهمواره سعی کرده است با روش مرسوم خود یعنی فریب و دروغ و زور و جنایت و..خواسته خود را به مردم ایران وجهان تحمیل کند . تاهر جا هم که مقاومتی در برابرش نباشد بی شرمانه می تازد. بدین ترتیب توانسته تاکنون به حیات مضر خود ادامه دهد..تجربه چند دهه وجود نظام ولایت فقیه نشان داده است که کوتاه آمدن و مذاکره و سازش ویا بدتر پذیرش این رژیم راه چاره نیست .این همان چیزی است که هیولای ولایت از ته دل می خواهد و در واقع دامیست که شیادانه و زیرکانه گسترده است تا کار خود را پنهانی و بی دردسر پیش ببرد. زیرا یک گام کوتاه آمدن در برابر ارتجاع مذهبی برابر با صد گام پیش آمدن اوست به عملکرد این رژیم در برابر مردم ایران و در منطقه نگاه کنید.

متاسفانه جهان بینی پرگماتیستی و دنیای سود و سرمایه اغلب تنها پیش پا و منافع روزمره و کوتاه مدت خود را می بیند و به رسیدن به آن دل می بندد و بدین ترتیب با خود خواهی و ترس و زبونی باعث بسیاری از فجایع قابل پیشگیری می شوند. نمونه اش سازش و برخورد زبونانه با نازیسم و فاشیست پیش از جنگ جهانی دوم بود که نتیجه اش سر بر آوردن رژیم های ضد انسانی درآلمان هیتلری و ایتالیایی موسیلینی وآن ویرانی جهانی شد که همه می دانیم.

بنا بر تجربه تاریخ و شناخت عملی از رژیم جمهوری اسلامی راه مقابله جدی و موثر با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران ایستادگی ومقاومت و کشیدن تمامی جنایت کاران حاکم در ایران و هم سنخانشان و شرکایشان در همه جهان از عراق تا لبنان تا اروپا و...به پای میز محاکمه می باشد.

برای پایان بخشیدن به جرم و جنایت دولتی و سازمان یافته با کلاه شرعی برای رسیدن به آزادی و پیش رفت برای برقراری دمکراسی و حقوق بشر در ایران وبرای دفاع و گسترش و غنا بخشیدن به دستاوردهای تا کنونی بشری در زمینه حقوق انسانی برای پیش گیری از فاجع بزرگ جهانی باید به هر قیمت دیکتاتوری ضد بشری جمهوری اسلامی را بزیر کشید و تمامی مسولین و عوامل ریز و درشت ایرانی و غیر ایرانی آن را برای درس آموزی و مانع شدن از تکرار جرم و جنایت به پای میز محاکمه علنی و عادلانه کشید.

منوچهر مرعشی

20-01-2011

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

سکوت





گاه

سکوت

به سنگینی صد سخن است

ز سنگ سختر است

صدا را شکستن است

گاه

سکوت

آبستن حوادث است

سرشار ز جنبش است

زمینه پرورش است

مقدمه شورش است

تدارک بر خاستن است

گاه

سکوت

خاموش پرسیدن و پاسخ است

دردریای اندیشه غرق شدن است

صورتی ز سفر به خویشتن است

صحنه ای از تصحیح بینش است

گاه

سکوت

به حقیقتی رسیدن است

آرام بر دانش افزودن است

هیاهوی هیچ را به چالش کشیدن است

شناخت را بی شلوغی کاویدن است

ارتباطی بی واسطه با هستی است

سرمستی از قانع شدن است

رسیدن به آستانه آرامش است

گاه

سکوت

خلوتی خالصانه است

جستجوی صامت سعادت است

غوغای بی صدای درون است

رقص بی آهنگ جان است

گاه

سکوت

ضرورت است



منوچهر مرعشی

10-01-2011











۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

خطر این باورها





شما هم حتما اظهار نظرات احمدی نژاد را گاه و بیگاه در مورد امام زمان و بقیه امامان و ... خوانده یا شنیده اید

ابته این حرفهای متعلق به احمدی نژاد نیست او این گفته ها را فقط تکرار می کند .این عقاید و باورها ریشه در قرنها تاریخ و خروارها کتاب دارد .نگاه کنید به تصویر فوق بشری و قدرت ماوراطبیعی و تقدس ترسناک امامان در باورهای شیعه دوازده امامی در طی قرون متمادی . تازه این گونه باورها تنها محدود به یک شعبه وفرقه مذهبی خاص هم نیست رد این گونه اعتقادات در بسیاری از ادیان و مذاهب قدیمی تر از اسلام هست .یهود خود را قوم برگزیده خدا می داند .مسیحیت آدمی را موجودی ذاتا گناهکار و آلوده می داند که تنها با پذریش قلبی عیسی که پسر خداست نجات می یابد و همچنین در ادیان و مذاهب دیگر . حتی مکاتبی که خود را علمی می دانند اما در عمل گاه جامتر از شرعتند تا جایی که خود و اندیشه ای خود را تا حد خدا می پرستند و راه خود را شاهراه تکامل و خود را محور عالم می پندارند.

گرچه این گونه افکار و عقاید بر اثر آگاهی و روشنگری و تلاش و تجربه سنگین انسانی ضربات اساسی خورده است و در جاهای به حاشیه رانده شده است اما هنوز اینجا و آنجا و بخصوص در کشور ما ایران و جاهای که فقر و دیکتاتوری و عقب ماندگی هست حضور دارد و عمل می کند و روزانه قربانی می گیرد.



فرد و یا گروهی که خود و اندیشه و باور ش را تحت هر عنوان و بهانه ای (تنها مشکل خرافه و جهل دینی و مذهبی نبوده و نیست نگاه کنید به انبوه جنایات و دروغ و فریب ها در تاریخ صد سال گذشته در کشورهای مختلف از جمله در کشور خودمان زیر نام فلسفه علمی ومبارزه طبقاتی و چپ واندیشه های مارکس و لنین و ..یا از آن طرف فاشیست موسیلینی نازیست هیتلری و یا سود افسار گسیخته تحت عناوین تقدس مالکیت تقدس وطن تقدس نژاد تقدس خون و ..)..حقیقت مطلق و آن را تنها راه نجات بشرمی پندارد و با پنهان شدن پشت این فریب دست زدن به هر جنایت و چپاولی را برای خود وخودی ها مجاز و مشروع بداند هر که می خواهد باشد شیاد بی شرمی بیش نیست. باید این دروغ بزرگ خونین خطر ناک را حتی اگر زیر نام خدا هم پنهان شده باشد شجاعانه بی ترس از تکفیر یا گزافه گوی ها ی دیگر زیر نور خرد و آگاهی و نقد تیز روشنگرانه قرار داد .زیرا فراتر از جامعه ما جامعه بشری تا کنون ضربات سنگینی از این بابت متحمل شده و همچنان دارد صدمه می بیند.

بحث عمده کردن و براه انداختن جنگ اعتقادی نیست چرا که بسیاری از این معذلات خود ریشه در روابط و مناسبات غیر انسانی اقتصادی و اجتماعی حاکم دارد که با تغییر و دگرگون کردن وضع موجود بسیاری از ارزشها و باورهای خرافی و اسارت بار را ریشه کن خواهد شد. در نهایت بنا بر اصل آزادی انسان هر کس می توان هر باوری داشته باشد خطر اما آنجاست که خواسته شود این باور و روش زندگی با زور به دیگران تحمیل شود چنین باوری اگر رنگ تقدس هم داشته باشد و با کسب قدرت سیاسی و اجتماعی به حاکمیت دست یابد بی تردید فاجعه بار بوده و هست و خواهد بود . به همین دلیل نقد مداوم این گونه انیدشه ها در هر شکلش برای پیش گیری از فاجعه ضروی است .



همه حقیقت نزد هیچ کس نیست انسان کامل و مطلق و مقدس و.. وجود نداشته و ندارد ما همه موجوداتی نسبی هستیم که هر کدام در شرایط محدود و واقعی و متغیر زمانی و مکانی و تاریخی معینی زندگی می کنیم اندیشه ها باورها ارزشها سنتها و..ما متا ثر از شرایط و محیط ماست بنابر این برای جلوگیری از تکرا ر خطا و حرکت درست باید همواره خود و باورهایمان مورد بازبینی و نقد و ارزیابی مداوم قرار بگیرند پس دردنیای واقعی هیچ چیز ثابت و مطلق نیست.



شکی نیست انسان با همه تواتایی ها و ارزشها یش در نهایت ذره ای در هستی بی انهاست و شگفتی ها و ناشناخته ها و اسرارعالم هستی گوی بی انتهاست. دریافت های حواس پنج گانه ما محدود است و حتی با رسیدن انسان به نهایت شناخت و فهم و شکوفایی وپدیدار شدن کامل ظرفیت انسانیش باز هم در هر حال ما به مثابه انسان محدود به خود هستیم . بی تردید همانقدر که باید در برابر فریب و جهل و ستم و... سرکش و ناسازگار بود. در برابر زیبایی و شکوه و دانش و عظمت و بیکرانی هستی باید فروتن و همراه با شیم . هستی محدود به جهان ما نیست ما اما می توانیم با انسانی تر کردن دنیای خود با جهان هستی همرا شویم . باید واسطه های دروغینی را که بر پا دارنده گان وحشت و جهل و زنجیر و بندگی و ستمند و مانع وصل و دوستی و شناخت و رابطه ما با عالم هستی و شکوفایی انسانی ما هستند را کنار زد. دیگر بس است پس از چند هزاره دیر یا زود باید هر انسانی چون کودکی که را رفتن را آموخته است راه بیفتد و رابطه خود را با هستی پیدا کند تا با پا سفت کردن بر روی زمین مادی و علمی و با ترکیب شعور و شور و عشق و آگاهی روابطی انسانی با خود و دیگری و هستی بنا کند.



تردیدی نیست که مرگ با زندگی همراه و همزاد است عمر ما محدود است و هنگام سفر هرکس فرا می رسد.

 بنظر من هرگز مرگ پایان همه چیز نیست .اگر چنین باشد جهان جنگل زورمندان است و زندگی پوچ و عذابی تکراری است دراین صورت بهتر آنکه نباشد .زمین اما جای زندگیست زندگی بیهوده نیست و مرگ عبور از پلی است و  انسان پس از جسم  ادامه خواهد داشت.

اینها و هزاران موضوع دیگر البته دغدغه های بشری بوده و هست .این موجود چند بعدی متفکرو ناطق وعاشق وکنجکاو و جستجوگر و آگاه و مختار و..دری پی یافتن پاسخ چه یار باشد چه سوال باشد چه دانش باشد چه آرامش باشد چه سعادت باشد و... هر دری را می زند تا به جواب برسد در هنر در فلسفه در علم در خدا و...از این سوال به سوالی از زمین تا آسمان از خود تا دیگری واین عطش جستجو گری انسان داستانیست بی پایان قصد من تنها اشاره ای بیش به موضوعات نیست و می خواهم بگویم این موضوعات اهمیت و جایگاه خود را دارد اما نباید تبدیل به سلاح و بهانه ای در دست شیادان و جلادان و استثمار گران شود.



در اینخاست که برای جمع کردن بساط شیادان گوناگون می توان به اهمیت روشنگری و حقوق بشرو دمکراسی و پلورایزم و بردباری واحترام به آزادی و عقیده دیگری و..پی برد و این ارزشها باید در یک پرسه در روابط و مناسبات حقوقی سیاسی اجتماعی و فرهنگی فردی و جمعی ما نهادینه شود و قوام و دوام یا بد و ریشه بدواند.



ما باید با پذیرش دیگری و همبستگی با یکدیگر و همتی جمعی به حل معذلات مادی و فکری پیش رو بپردازیم.

آنچه مقدس است زندگی است و مواظبت از زمینی که خانه بزرگ ماست و ایجاد روابط و مناسباتی همه جابنه و هر چه انسانی تر در بین نوع بشر است و یکی از موانع جدی و عاجل ریشه کن کردن فرهنگ و اندیشه ای است خود را شرورانه و شیادانه و بی شرمانه صاحب انسان و هستی می داند یکی از نمونه های زنده آن نظام ضد انسانی ولایت فقیه حاکم بر ایران با سمبل های مثل خمینی خامنه ای احمدی نژاد و ارگانهای مثل سپاه پاسداران بسیج و .....است .

اندیشه خود را از جهل و جبر و خرافه پاک کنیم ذهن خود را از محدود نگری برهانیم موانع ساختگی را درهم ریزیم افکار خود را روشن کنیم جهان بینی خود را گسترش دهیم و پیوند های انسانی خود را افزون کنیم

منوچهر مرعشی

02-01-2011