۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

ګرم شادی


برای مادر کوشالی زنی سرشار از عواطف انسانی، مبارزی پایدار ،سمندری که تمام عمر در آتش عشق مردمش زیست و با یاد و دور از آنها در خاکی غریب تن به خاک سپرد.

ګرم شادی

ماه،

تنهاهیش را با من قسمت کرد

آسمان سایه اش را

صحرا سکوتش را

ابر بغضش را

باران ترانه هایش را

خاک تمنایش را

رود رویاهایش را

دریا دلش را

و

برنده ای در ګذر طوفان

آرزوهایش را به من سپرد

من،

بر پاهای خود ایستادم

دستهایم را رها کردم

تنهایی را جمع کردم

سکوت را صدا کردم

رویاها را سر کشیدم

آرزوها را پرواز دادم

خرد را بر افروختم

و

بر بال خیال

تا بام جهان پر کشیدم


اینجا،

سکوت و سایه و رویا و تنهاهی

خیال و آرزو و تمنا و ترانه

برګرد سفره ستاره ها

در ضیافت خدا

ګرم شادی اند


منوچهر مرعشی

۳۰-۰۹-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

همه راهها به بن بست می رسد


واقعیت وجودی پدیده متناقض و ضد تاریخی یکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی در ۳۰ سال ګذشته عملا نشان داده است که همه راههای مسالمت با رژیمی با این ماهیت و عملکرد سرانجام به بن بست می رسد. واقعیتی که بهای بس ګزاف برای مردم ایران و جهان تا کنون داشته است. هیولای ارتجاع مذهبی برای تحقق رویاهای خود با ظهور خمینی تا همین امروز بی وقفه وبا همه قوا و در همه زمینه ها در کار بافتن زنجیر زور و ستم و استثمار بر دست و پا و ذهن و جان و اندیشه و عواطف انسانهاست و با بی شرمی بی پایان برطبل خواسته های ضد بشری خود می کبود و در روز روشن در برابر چشم جهان دروغ و دروغ می ګوید توطعه می کند و دست به هر جنایتی و می زند.

خمینی شیادانه زیر درخت سیب در پاریس خود را به زهد و سادګی و طلبګی و موش مردګی جا زد وبا هزار وعد دروغ به مردم ایران و جهان با هوشیاری آخوندی در تشخیص منافع و جهت وزش باد جهانی، مفت و باد آورده قدرت را در معامله با قدرتمندان جهان آن روز و فریب مردم ایران کسب کرد.

بلافاصله پس از کسب قدرت نقض وعده ها آغاز شد مجلس خبرګان آخوندی بجای مجلس موسسان منتخب مردم، محدود کردن همه آزدیها، سرکوب و محروم کردن اقلیتهای قومی و مذهبی و زنان و مطېوعات و تشکلها و روشنفکران و دګر اندیشان و.. به موازات سرکوب تصویب قانون اساسی دیکتاتوری ولا یت فقیه و قبولاندن معجون مبهم و زهرآګین جمهوری اسلامی و تشیکل ارګانهای سرکوبګر و وحشی از جنس و ماهیت ارتجاع مذهبی مثل سپاه پاسداران، بسیج، اطلاعات ، بنیادهای ګوناکون چماقدار و فاشیستی و....

در چنین فضای از جهل و فریب و خشونت و بی حقوقی و بی حرمتی از طرف رهبر و نظام بر آمده از لجنزار تاریخ تلخ هزار ان ساله ما نیروهای دمکرات و دلسوز صبورانه و با تحملی طاقت فرسا حتی با کشته و زخمی دادن و ګذشتن از حق خود همه تلاش خود را بکار ګرفتند تا مګر حتی در چهارجوب قوانین طرف مقابل امکانی برای تحول و تغییر و زندګی سیاسی مسالمت آمیز ایجاد کنند، زیرا در یک فضای آزاد و صلح آمیز غده جهل و خشونت می ترکد و از ریشه خشکانده می شود اما ارتجاع مذهبی که هرګز توان وظرفیت مبارزه دمکراتیک را نداشته و ندارد تن به پذیرش قوانین خود ساخته اش را هم نداد.

لذا همه کسانی و از جمله شرکای مغلوب همین نظام که امروز با پز مسالمت و به جهت کاستن از بار سنګین ګذشته سیاه خویش و عدم پاسخ ګوی به مسولیت خود و یا برای در بردن کل رژیم از جنایاتش شیادانه چون رهبر فکری و بنیان ګذار این نظام خمینی بی شرمانه ، بیهوده تلاش دارند تاریخ هنوز زنده ۳۰ سال ګذشته را تحریف کنند و می خواهند این کذب محض را رواج دهند که ګویا خشونت درما و جامعه ماست و از این حرف این نتیجه را بګیرند که اپوزیسیون خمینی هم مثل او و چه بسا بدتر است . ګوی هیچ حساب و کتابی در جهان نیست و آنچه در برابر چشم ما اتفاق افتاده فسانه بوده است. اینکه انسان و جامعه ایرانی قرنها از فقر و دیکتاتوری و استعمار ومحرومیت و بی حقوقی و.. رنج برده و صدها کمبود و مشکل تاریخی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنګی و فردی و روانی و.. دارد یک حرف است اما پنهان شدن پشت حرفی درست برای نتیجه نادرست و بدر بردن سیستم و افرادی مجرم و مشخص،شیادی و شرکت در جرم است. از خمینی تا خامنه ای و همه دست اندرکاران ریز و درشتی همه آمرین و عاملین واقعی خشونت، مجرم و جنایتکار بوده و هستند افراد باید جواب ګوی اعمال خود باشند وبا هیچ منطقی نمی توان آنان را در برد.

حقیقت اما در نهایت قدرمندتر از هر چیز دیګریست واقعیات مستند تاکنونی نشان می دهد که خشونت طلب و مانع اصلی صلح، دمکراسی و پیشرفت فعلی جامعه ایرانی رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی و بنیادهای فکری است که این رژیم روی آنها بنا شده است.

اشکالات ما هر چه باشد در مسیر ګذر از این مانع است. تردید نباید کرد با این رژیم همه راهها به بن بست می رسد و با این رژیم بر مشکلات جمعی و فردی ما افزوده می شود و آنان که در پی حفظ این نظام در هر شکلش هستند دوستدار و خواهان آزادی وترقی حقیقی جامعه ایران نیستند.

اما شاید جامعه جهانی تا کنون در برابرهیچ رژیمی تا این حد کوتاه نیامده ، باج نداده ، دست دوستی دراز نکرده ، تن به سازش و خفت نداده است ولی هر بار سرش به سنګ سخت واقعیت خورده است، هنوز هم قدرتمندان جهان حاظر به سازش هستند اما بی مهری از طرف مقابل است .

اګر پس از این همه تجربه خونین و سنګین در داخل و خارخ از کشور کسی فکر می کند می توان با ناز و نوازش و آرایش دل دیو سیاه را بدست آورد و در کنار و یا زیر سایه او در صلح و مسالمت زندګی کرد می تواند باز هم سر خود را به دیوار بکوبد.آخرین محصول نظام احمدی نژاد نمونه قابل تاملی است برای شناخت بیشتر از ماهیت پدیده ارتجاع مذهبی به ګفتار کردار و پندار او توجه بفرماید.

منوچهرمرعشی

۲۶-۰۹-۲۰۱۰

۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

حقیقت (حقیقت را اینجا حساب شدګی،قانونمند بودن،جهت دار بودن،معنی ومقصد داربودن جهان هستی در نظر بګیرید)


ادیان موجود، فلسفه، هنر،علم، و.. هر کدام از زاویه و در حد توان خود به دریافتی از حقیقت وجود می پردازند. انسان که خود مبنای همه این دانسه هاست با همه توان، آګاهی،پتانسیل وعظمت بالقوه ای که دارد حتی درزمانی که به نهایت شکوفایی همه جانبه اش در جامعه ای انسانی هم که برسد باز موجودیست محدود در دایرهای بزرګتر هستی ذره ای در بیکران. این بمعنی نفی توان و ارزش انسان نیست بلکه منظور درک بهتر جهت و جایګاه انسان در جهان هستی است.


Stephen Hawkingپا سخی با زبان و از نګاه شعربه نظریات اخیر فیزیکدان بزرګ استیفن هاوکینک

دیر ګاهیست

وجود حقیقت را

پرنده ای کوچک

در ګوش باد زمزمه کرده است


دیر ګاهیست

لطف حقیقت را

ابری بغض کرده

در اشکهای زلال خویش

بر سفره زمین باریده است


دیر ګاهیست

زیبایی حقیقت را

درختان ګیلاس

با شکوفه هایشان

جشن می ګیرند


دیر ګاهیست

نوازش حقیقت را

جویباری نازک

در مسیر پونه ها

پرواز داده است


دیر ګاهیست

بی پرایی حقیقت را

سحر به آخرین ستاره صبح

بیادګار داده است


دیر ګاهیست

پختګی حقیقت را

تاکستانها

با شیره جان خود

می پرورند


دیر ګاهیست

بشارت حقیقت را

نسیمی در سفر

برای دور دستها

سوغات برده است


دیر ګاهیست

طپش حقیقت را

قلب تو

در هر شکفتنش

ګواهی می دهد


دیر ګاهیست

روشنایی حقیت را

چراغ اندیشه بشری

درحد شعاع دید ش

پرتومی افکند


دیر ګاهیست

شور حقیقت را

شعر

در آهنګ ګامهای خویش

آواز می دهد


دیر ګاهیست

رنګ حقیت را

نقش در نګاه خویش

نمایش می دهد


دیر ګاهیست

اثر حقیقت را

دستهای ابتکار

محصول می دهند


دیر ګاهیست

جاودانګی حقیقت را

تنوع حیات

در تدام خویش

تکرار می کند


دیر ګاهیست

ګستردګی حقیقت را

جهان

در پهنه خویش

عیان می کند


دیر ګاهیست

عمق حقیقت را

هستی

در بی نهایت خود

بیان میکند


دیر ګاهیست

عظمت حقیقت را

حیرت نګاه آسمان

عریان می کند


پیدا و پنهان

اینجا و آنجا

دور یا نزدیک

با ما یا بی ما

در هر نفس

حقیقت هست


منوچهر مرعشی

۲۲-۰۹-۲۰۱۰

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

آینه دوست



نګاهت را دزدید ه اند

راهزنان اندیشه

قلبت را غارت کرده اند

دزدان عاطفه

احساست را سد کرده اند

آلوده کنند ګان زیبایی

دستهایت رایخ کرده اند

کور کننده ګان دلها

پاهایت را سنګ کرده اند

برباد دهندګان امید

در آینه دوست بنګر

از تو

سایه ای سرګردان

بجا مانده

جامی خالی

نامی تهی

چشمهایت را دوخته اند

کور کننده ګان رابطه ها

کوشهایت را پر کرده اند

کر کنندګان صدا ها

وجودت را سر بریده اند

کشندګان عشق

در آینه دوست بنګر

از تو

جانوری عجیب

بجا مانده است

پلیدی پست

هیولای مکار

مرده ای متعفن

کلامت خیس خون است

چشمهایت سیلاب کینه

سینه ات دشتزار خار

ذهنت کشتزار زور

اندیشه ات پرورش خشم

فکرت جولانګاه جهل

بوسه ات زهر آلود

هستی ات پر ز مار

در آیین دوست بنګر


۱۳-۰۹-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

خنجر نور



بی باکتر از ستاره

بر سینه شب نشته است

با خنجری زنور

در کلامش


۰۷-۰۹-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

غم نهفته



در حنجره نی

چه غمی

مګر نهفته است!؟


که ازسوزش صدای سازش

از هر ګوشه


این چنین

ناله ها بر می خیزد


۰۷-۰۹-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

عطر جاوید


برای همه انسانهای اثر ګذار آنان که از هر طریقی بر زندګی انسانی می افزایند آنان که هیچ نوع ستم بر هیچ انسانی را تاب نمی آورند و برای تغییر در جهت رهایی تلاش می کنند.




ګاه،

دستی

خطی

بر پیشانی شب می کشد

از روز روشنتر

ګاه،

سواری

ګردنه ای را طی می کند

از نور تیز روتر

ګاه،

پرنده ای

ترانه ای سر می دهد

از سحر تازه تر

ګاه،

باغبانی

دانه ای می کارد

از ګندم طلایی تر

ګاه،

قصه ګوی

قصه ای ساز می کند

از شادی قصه سوز تر

ګاه،

شاعری

شعری می سراید

از شعور فشرده تر

ګاه،

عاشقی

عشقی را جاری می سازد

ز چشمه ګواراتر

ګاه،

نګاهی

نسیمی را بر می انګیزد

از صبا دل انګیزتر

ګاه،

معلمی

کلامی را می آموزاند

ز آب روانتر

ګاه،

حنجره ای

آوازی را پرواز می دهد

ز صدای ساحران سرتر

ګاه،

جانی پر می کشد

از آسمان آنسوتر

ګاه،

خاکی

درختی ببار می آود

با دانه های بیشمار

ګاه،

دریای

ز خون دل

صدفی می پرورد

با دلی ز مروارید

ګاه،

ګلی در رنج می شکفد

با عطری جاوید

ګاه،

زمان با جهد

فرزندی به دنیا می آورد

برای همه جهان



۰۶-۰۹-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

خیس عشق





ز اشک محبت

خیس عشق است

این ګل
دراین شب بیمار

فردا،

که بتابد مهر

زیر باران شعور

از دل زخمی این خاک

صد چشمه شور

بجوشد


منوچهر مرعشی

۰۲-۰۹-۲۰۱۰