۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

انتظار هستی



هوا،

ګرفته است

ګوی آسمان،

ز فرزند انسان

دل ګیر است

خورشید،

پوشانده چهره خویش

ز ما

شرمګین است

باران

رفته به قهر

ز ما

غمګین است

ابر،

بغض کرده

زدست ما

خشمګین است

ماه،

پنهان شده در بیشه

رخ نمی نماید

به ما

شب،

ز کار ما

نشته در اندیشه

ستاره ها،

چراغها شان خاموش

بروی ما

سپیده،

مانده در تردید

ز تصمیم ما

سحر،

سربرده در ګریبان

زسرګردانی ما

روز،

این پا و آن پا می کند

در آمدن

به نزد ما

هستی اما،

صبورانه

بی صبرانه

می کشد

انتظار

حرکتی را

ز ما


۳۰-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

خواب باغ



من

باغ را

با خود

به خانه خویش بردم

بی آنکه

خوابش را آشفته کنم



۲۶-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

فرزانه ګان فروتن


برای عشقان صادق، فرزانه ګان فروتن، هوشیاران بیدار دل، کوشندګان صمیمی، یاران پایدار دوستان عزیزم رزمندګان اشرفی و از طریق آنها به همه انسانهای زندګی ساز

فرزانه ګان فروتن

چه ساده،

دست بدست باد دادند

چه راحت،

با رود روان شدند

چه آسان،

در صمیمیت آسمان محو شدند

چه مشتاقانه،

دل بروی عشق ګشودند

چه شادمانه،

تو را پذیرفتند

چه رسا،

صدا را تا کهکشانها رساندند

چه دیوانه وار،

دل به دریا زدند

چه صبور،

همپای کوه شدند

چه فروتنانه،

سر فراز شدند

چه بی صدا،

هم سخن سینه سرخها شدند

چه نم نم،

از چشم ستاره چکیدند

چه بی پرده،

حقیت را عریان کردند

چه سهل،

به آفتاب پیوستند

چه پر شور

با ابر باریدند

چه بی قرار،

همنشین ګل شدند

چه بیدل،

هم دل بلبل شدند

چه نګران،

چشم انتظار نرګس شدند

چه بی ادعا،

از خود پلی ساختند

چه بی ترس،

خویش را بر افروختند



۲۵-۰۴-۱۰۲۰

منوچهر مرعشی

لبخند زمان


ګفتم،

غصه نخور عزیز

عمر سفر کوتاست

زود بر می ګردم

بیخبر ز لبخند زمان

که،

عمر این سفر

ز یک عمر

طولانیتربا شد



منوچهر مرعشی


۲۴-۰۴-۲۰۱۰

پرنده نګاه




پرنده نګاهت

کبوتر سپیدیست

با شاخه ای زیتون در منقار

که در دریای توفانی

بر عرشه کشتی دل

می نشیند

۲۲-۰۴-۱۰

منوچهر مرعشی


۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

چکیده ها


زندګی محدود به نوع و زمان خاص و معینی نیست

زندګی سفری شګفت انګیز، متنوع، پیاپی، دنباله دار، و مستمر است

زندګی کردن جاری شدن در زمان است

حیات حیرت انګیزترین هدیه عرضه شده به جهان ماست

منوچهر مرعشی

۲۳-۰۴-۲۰۱۰

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

ګم شده


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


در دست با د

لای شبدرها

در باغچه خانه

پشت جالیزار همسایه

بر لب پرخند شکوفه

در چشمه بنفشه

در نقش پر پروانه

در زنبیل انګور

در خون انار


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


در عطر نسیم

در بوی بهار

در پرواز پرستوها

در لانه ګنجشکها

در همدلی لک لک ها

در تلاش زنبورها

در تردد مورچه ها

در شرم شبنم


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


در حظور آرزوها

در همراهی خاطرات

در تاریک خانه ذهن

در شیار زخمهای عاطفه ها

در انبار خواسته ها

در جای پای زمان


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


در این سوی جهان

در آن سوی جهان

در اینجا که هستم

در آنجا که نیستم

در هر کجا که می توانم


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


در طپش عشق

در مهر مادر

در دستان پدر

در سوز دل خواهر

دور سفره جمعی

در ګل زنده قالی

در بوی نان تازه


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


در صدای زنګ مدرسه

در دستبرد زدن به باغها

در شیطنت شیرین چشمها

در صفای راستی

در پاکی دلها

در سادګی دوستی

در شادی کودکان

درکیف بازی

در نګاههای دزدکی


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم


اکنون

ګاه رفتن

وقت باز ګشت

دوره پایانی

ایام پاکی

پس حسی پنهان

در صحرای فاصله ها

در جای خالی یار

درشب تنهای

در زلال اشکهایم


من

پی کودکی

ګم شده ا م می ګردم



منوچهر مرعشی


21-04-2010

پیوند



ستاره را

بر سینه شب می دوزند

تا آسمان نترسد

خورشید را

به زمین می بخشند

تا زندګی باشد

باران را

به خاک می رسانند

تا ګل ګل دهد

اندیشه را

پر می دهند

تا پرواز کند

احساس را

می ګشایند

تا رها شود


من خود را

به تو می رسانم

دستت را

به دوستی می فشارم

و

دلم را

به افق روشن نګاهی

پیوند می زنم

تا نمیرم

۲۱-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

در انتظار


در این انتظار

حتی اګر

از عمر من هم طولانیتر باشد

باز هم

آنرا

بر دوش جان خویش

به پیش می کشم

۱۷-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

ایران آبستن دګرګونیهای اساسیست



مردم ما با سرنګونی دیکتاتوری سلطنتی وابسته پهلوی و در پي آن تجربه سنګین، تلخ، دهشتناک ولی روشنګر، عریان و مستقیم دیکتاتوری مذهبی در همه جنبه های زندګی فردی و اجتماعی خود در طول چند نسل پیاپی و از طرفی تاثیر تحولات شتابان و شګفت انګیز جهانی و در نتیجه ارتباط تنګا تنګ بیشتر جامعه بشری بنظر می رسد جامعه جوان امروز ایران آبستن دګرګونیهای ګسترده و اساسیست. بادهای تغییر از همه سمت شروع به وزیدن کرده است و دست وپا زدن های دګرګونی در بطن جامعه قابل دریافت است. هیچ چیز به حالت قبل باقی نخواهد ماند همه چیز کم و بیش در حال نطفه بستن، متولد شدن، رشد و یا بر عکس در حال پیری،پوسیدن و کناررفتن است. تغییرات زنجیروار وپیاپی خواهند آمد، از اقتصادی به سیاسی به اجتماعی به فکری به فرهنګی به اخلاقی و....راه می برند. بنظر می رسد ما نه تنها به خانه تکانی بلکه در بساری زمینه ها به تغییر بنا و پی افکندن بنای دیګر نیازمندیم. انباشت قرنها ستم و استثمار و استعمار وجهل و فریب و بی حقوقی وبی حرمتی و عقب ماندګی و..و بویژه رنج ۳۰ ساله اخیر مشکلی نیست که با سلام و صلوات و یا در چهار چوب وضع موجود و با بودن همین رژیم و یا با سر پوش ګذاشتن و ندیده ګرفتن مسايل قابل حل باشد.به همین دلیل هر جا در برابر این مردم روزنه ای باز شود انفجاری رخ می دهد و هر ګاه فرصتی ایجاد شود قیامی بپا می شود و هر جا بلند ګوی باشد خواسته از پی هم طرح شده بالا و بالاتر می روند. باید در فضای جامعه ایران قرارګرفت آنرا حس کرد، فهمید و شناخت . وباید در جهت این دګرګونیهای اساسی حرکت کرد و آنګاه آماده برای دخالت، تاثیر و تغییر ونقش آفرینی شد . دست و پا زدن در درون رژیم دیکتاتوری مذهبی فرورفتن بیشتر در لجنزار ارتجاع است . راه مقابله و پیروزی نبرد هر چه بیشتر و مستقیم تر و دلیرانه تر با اصل و ذات و ماهیت دیکتاتوری در جهت بر چیدن بساط کل این رژیم ضد انسانی است. از این هیولای زندګی کش نباید ترسید و نه در بازی با آن که بخشی از خود رژیم و حامیان جهانی آن راه انداخته اند شرکت کرد. برداشتن سد دیکتاتوری مذهبی ګام نخست و ضروری رسیدن به آزدی و پیشرفت است.

۱۷-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

زاده شدن از عشق



سر بر شانه شمع می ګذارم


در عشق می سوزم


و

از خاکستر خویش


زاده می شوم



۱۵-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی