۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

انتظار هستی



هوا،

ګرفته است

ګوی آسمان،

ز فرزند انسان

دل ګیر است

خورشید،

پوشانده چهره خویش

ز ما

شرمګین است

باران

رفته به قهر

ز ما

غمګین است

ابر،

بغض کرده

زدست ما

خشمګین است

ماه،

پنهان شده در بیشه

رخ نمی نماید

به ما

شب،

ز کار ما

نشته در اندیشه

ستاره ها،

چراغها شان خاموش

بروی ما

سپیده،

مانده در تردید

ز تصمیم ما

سحر،

سربرده در ګریبان

زسرګردانی ما

روز،

این پا و آن پا می کند

در آمدن

به نزد ما

هستی اما،

صبورانه

بی صبرانه

می کشد

انتظار

حرکتی را

ز ما


۳۰-۰۴-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

هیچ نظری موجود نیست: