۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

دانه های رنج


رویاهای ما

سر می کشند

سرسبزتر از سبزه

وقتی که حتی

جسم ما خاک شده

آرزوهای ما

پر می کشند

سبکبالتر از پرنده

وقتی که حتی

پرو بال ما شکسته

ترانه های ما

خوانده می شوند

دلنشینتر از آواز چشمه

وقتی که حتی

گلوی ما بریده

آرمانهای ما

سرمی گشایند

زیباتر از شکوفه

وقتی که حتی

سرهای ما بریده

خواسته های ما

تکرار می شوند

رساتر از زبان شاعرانه

وقتی که حتی

زبان ما بسته

خنده های ما

می شکفند

شادتر از جوانه

وقتی که حتی

لبهای ما دوخته

اشکهای ما

جاری می شوند

سنگینتر از سیلی کوبنده

وقتی که حتی

چشمهای ما خشکیده

قلبهای ما

شعله می کشند

گرمتر از آتشکده

حتی اگر

استخوانهای ما پوسیده

دانه های رنج ما

ثمر میدهد

بیشتر از هزار خوشه

حتی اگر

ما ثمره ندیده

منوچهر مرعشی

16-04-2009

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام شاعر عزیز

دانه های رنج. شعر جاودانه و زیبایی است و از حماسه های خاموشی که برای تاریکی هایمان آسمان خورشید را می آورند. از انسانهایی سخن است که عشق را به ما آموختند ولی فدا یی شدند
عشق در شعر شما تداعی زیبایی دارد.
عشق به آرمان و هدف و تحمل رنج ها

همیشه موفق در آرمانتان و ارزوهایتان

ناشناس گفت...

دوست گرامی

سلام بر عشق و آواز آبی شعر تان
مهر بانی و سرخی شعر به ما درس از خود گذشتگی و جان گذشتگی می آموزد
دستهای زیای شعرتان گرمی و پاکی عشقی را دارد که مانده گار و پایدارست
کو چک باش و عاشق
که عشق می دانت آیین بزرگ کردنت را
با تقدیم دسته ای از گل ......