۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

باران ترانه



در جنگل دوردستی
بادی لانه کرده درقلب سپپداری
لانه اش پر پروازه پرنده
و پرنده ای با ابری در منقار
می رود شتابان
سوی دشتهای سکوت
تا ببارد باران
ترانه و سرود

منوچهر مرعشی
14-04-2009

۲ نظر:

Gpe. De la Rosa گفت...

Hola que interesante escritura no me imagino siquiera lo que puede decir, yo vivo en Mexico,

SAludos

ناشناس گفت...

سلام شاعر عزیز
احساس زیبایی به شعر شما در وجودم پدیدار است . حس بودن. حس زیستن . حس عشق
اما ساده گی شعر معمایی در احساس من خواننده نمایان گردیده. نمی دانم سکوت این شعر تداعی مرگ است یا رسیدن به نقطه اوج انسانیت ودیدار یار و یا
حرفهای نگفته در باورمان
پرنده همیشه آبی و غیر آدمی می اندیشد
باور پرنده به آدمی
باران پر طروات و پر از زندگی نثار شعرهایتان و پیدایش رنگین کمان در ابرها ی دنیای ما
پایدار باشید