۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

سرخهای زرد


چپ های راست
حرافان بی عمل
گنده گویان حقیر
پهلوانان مجازی
بادهای مسموم
پارازیتهای مزاحم
نظریه پردازان عقیم
جاهلان به تقصیر
کج کنندگان مسیر
گل کننده گان آب
هوچیگران پر ادعاء
حمالان جلادان
بهدر دهنده گان امکانات مردم
دشمنان دوست نما
ابرهای بی باران
زیستن در شکافها
قارچهای بی ریشه
طبلهای تو خالی
تن آسایان بی درد
بوقلموصفتان هفت رنگ
فیلسوف نمایان بی شعور
خشک مغزان کودن
سرگردانان در دایره خود
تنگ نظران خودبین
کوتاه فکران متوهم

بی شرمها،
حقارت خود را بی شرمانه
پنهان کرده اید
زیر نام آن فیلسوف اهل عمل
که گفته :
"شرم احساسی انسانیست"
رذلهای بی شرم
شرمتان باد

منوچهر مرعشی
19-04-2009


۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلامی سرخ به شاعر عزیز
شما از درد گفتید و چه زیبا سرودید.درد حرف نیست. درد رنگ بوی غنچه دل است .شعر شما درد مرا می گوید. درد مردم زمانه است .درد دوستی و بی دوستی. درد آشنایی و بی آشنایی و درد شرم و درد بی پناهی دلهای شکسته و درد انحنای روح و درد بی هویتی و............
رشته حرف بسی . ولی بسنده است
شما با قلم زیباو گل گونه . درد خون آور دوری از خویش و انسان بودن را سرایدید
پایدار باش عزیز