۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

ضیافت خاطره



برای مجاهد خلق ا میر که حضوری چنین سرشار،قوی و زنده دارد و برای اسماعیل که باری سنگین بر دوش دارد و با قدر دانی از هردو که یکی شراب وجودش را( در نبرد با هیولای زندگی کش) در آغاز جوانی در جام زندگی انسانی ما ریخت و خود به هستی پیوست و دیگری که قطره قطره هستیش را در کلمات زنده با ما در سالیان دراز تقسیم کرده و همچنان بی وقفه دوست وفادار و غم خوار ماست

رها کن عطر خاطرات را
در اندیشه آبی اسمان
در شبنم شعرت
در رویای رنگین کمان

پرواز ده پرنده خاطرات را
با آواز چلچله ها
با بوی تند دود کنده ها
با طبل باران

قسمت کن حضورخاطرات را
با سایه در خت توت پیر
با غرور قد کشیده ساقه های جوان
با طپشهای قلب زمین

بگشای قفس ققنوس سینه، شاعر
دشت دل فرش کن
ما را ببر بر بام خاطره
ضیافت خاطره ها بر پا کن
ما را با آرزوهای امیر آشنا کن

منوچهر مرعشی
28-06-2009
با الهام از خاطرات اسماعیل از برادر عزیزش امیر در شعر او برای سالگرد شهادت امیر
و تشکر از اینکه این خاطرات را با ما تقسیم کرد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر ای نازنین ماه سیما
ای ابرو کمان نیک خو و تعظیم در مقابل مهربان من
آه! کی می رسد آن زمان؟
یاد یار مهربان آید همی
کلمات شعرتان تکرار بهار و باغ است و
در جان نشست
اعتماد و صداقت در بارش شعرت نمایان است
انگار در کوچه های آشنا با یارت قدم می زنی و شکو فه های شعرت در روح می نشیندو خاطرات آبی بهترین خاطره بود و هست وخواهد بود
در فضای شعرت می خواهم بیدار بمانم و چشمهایم باز
و ........
در این هوای عطر آلود جای همه یاران گلباران