۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

نترس



نترس

بمناسنت هفته ندا و در پاسخ به مرد دلیری که در آخرین لحظات درگوش ندا فریاد می زد نترس بمان و..وبرای همه نداهای که درهمه جا ودرهمه زمینه ها درنبرد مرگ و زندگی با دیوارتجاع هستند

نترس گلم،
از زوزه های شب
از دستهای یخ زده یاس
از چشمهای خون گرفته جهل
از قلبهای سنگی سرکوب
از هجوم مگسهای پست
از رویش علفهای هرز

نترس عزیز از:

کاخهای کاغذی
گردش دورانی باطل
نعره های کورکینه
وقاحت چشمهای دروغ
کاریکاتور مارهای هزار سر
هزار پای فلج وحشت

نترس دوست از:

عبای پوسیده تقدس
آتش کاذب دوزخ
رونق ماسکهای ریا
کراهت چهره تظاهر
خوره خیال خرافه
تصویر تیره خدا

نترس دلیر
از پارسهای ترس
منوجهر مرعشی
26-06-2009

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر زندگی و شما شاعر آگاه

با این همه فریاد و فغان چه کنم.و با تصویر پر درد ایرانم چه کنم.
سکوتم از ترس جانم نیست.و این چنان از روزگارم و منصب داران بالا نشین در تاریخ سر خورده ایم.
سکوت همه وجود پر فریادم را پر کرده است
و باغرور و تامل به این شعر زیبایتان صد آفرین می گویم.
ای کاش میشد تاریخ ایران را شما به شعر رسم کنید.همچو لا لایی با ریتم شادی
که ما غربت نشینان را به حماسه های وطن وصل کنند.
دلم می خواست کاش من هم آنجا بودم نه در این قفس غربت
و با صدای رسا می گفتم آزادی
................
زنده باد مشعل شعرتان

ناشناس گفت...

عالی بود
مانمی ذاریم خون ندا و تمامجمانان شهید پایمال بشه.
به امید آزادی وطنم ایران.

ناشناس گفت...

آقا شما چرا پرتین از مرحله! اون آقا پدرش نبود، استاد موسیقی اش بود..همه ی دنیا میدونن دیگه!!

ناشناس گفت...

عزیز من .
چه فرقی میکند چه پدرش باشد و چه استاد موسیقی آیا در اصل ماجرا تاثیری دارد . شما بزرگواری کن و ببخش
با یک شعری و به امید در ایران آزاد
ببار ای بارون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
دلم خون شد.خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
شب. سکوت. فریاد. شور. عشق.جان. زندگی.فدا.آزادی.آزادی
برای این روزگار مردم فریب و..............
بارش شعرت همیشه مستدام

منوچهر مرعشی گفت...

دوست عزیز ممنون که مرا تصحیح کردید