۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

دانه های نور



در این سپیده سرخ
بگذار چینهای پیشانیت را بر چینم
با پر ابریشم شعرم

در این سفر سنگین
بگذار سینه صخره ها را بکاوم
با سوز سوزن ترانه هایم

در این روز تاریک
بگذار امواج پریشانی زلفت را بپراکنم
با نسیم کلماتم

در این هوای گرفته
بگذار بگیرم گردغم سالیان سیاهت را
با مژگان واژه هایم
 
در این غروب زندگی
بگذار با تو در میانه میدان
با طبل گامهای دلنشین جوانه ها
برقص رزم بر خیزم

بگذار در دلهای غم زده مردم
این سرزمین سوخته
با تو دانه های نور بکاریم
 
منوچهر مرعشی
22-06-2009
تقدیم به نسل جوان، دلیر، آگاه و آزادیخواه

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
دل داده ام بر باد.بر هر چه بادا باد مجنون تر از لیلی. شیرین تر از فرهاد ازخاک مادر باد.
بوی تو می آید تنها تو می مانی
ما می رویم از یاد
تا زمانی که عشق است ما بیداریم
برای این لحظه لحظه ایرانم سخن ها دارم
این صدا. صدای خس و خاشاک است و برای همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد ماند
نگاه ندا برای ما فریاد ایران خواهد ماند.
مستدام باد رنگین کمان شعرتان در فریاد سرزمینمان
پیروز باشی