۱۳۸۷ دی ۸, یکشنبه

چه پدیدار می آید؟

منوچهر مرعشی
28-12-2008
پشت هر چیزی را،
بی آنکه دیده شود باید دید
هرصدای بی حنجره ای را،
بی آنکه شنیده شود، باید که شنید
پشت هر چیزی را
بی آنکه خوانده شود باید خواند

پشت رقص برگ دست باد است
جای پا یش بعد توفان پیداست
زیر این برف نرم و سفید،
شب تاریک و زمختیست
پشت این بی صدا قد کشیدنها و خم شدن پشتها
صدای پای عبور زمان است

لای آن بوته آرام حرکتیست
پشت آن تپه سنگی آبادیست
بعد این صحرای سوزان آبیست
پس این گونه مردن، زندگیست
پشت پل نامرئ مرگ ،حیات است
پشت این دایره دنیا ی وسعیست
در این پیله تاریک وبسته پروانه ایست
پشت این سایه موجودیستت
درعمق این سکوت سنگین فریادیست
زیر این خاکسترخاموش آتشیست


پشت این برگ ریزان ترس زمستانیست
بعد این درد طاقت فرسا زایشیست
پشت این خیره شدن خیزشیست
پس این غرق شدن در فکرعملیست
پشت این دیدن خود در آیینه صدق تغیریست (خود شکنیست)
در این ذره ناچیز انرژی عظیمیست

پشت این اشک و لبخنده تو چیست؟
پس این گل دادن و دل دادن وخود رابه دست هستی سپردن؟
پشت این طرح و رویا و تخیلها ؟
پشت این بیتابی و پیگیری و عشق ورزی ؟
پس این صبر و کارو تلاش ؟
پشت این جستجو کردن وپرسیدن و پیش رفتن؟

پشت اینها چه پدیدار می آید؟

هیچ نظری موجود نیست: