۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

بارانی امید



سعی می کنم خود را لحظه ای بجای ترانه موسوی در زیر دست و پای بوزینگان پلید قرار دهم آیا می توانم لحظه ای درد او را تحمل کنم!؟ آیا می توانم حد پستی و شقاوت این دیوان سیاه دل را بفهمم.!؟..آیا می توانم سکوت و بی تفاوتی را درک کنم!؟...
 
دراین قحطی عشق
من دراندیشه قلبهای فردایم
در این سال خشک
من دراندیشه دانه های خفته درخاکم
در این جنگل وحشی
من در اندیشه نازکی نهاله هایم
در این بیابان بی رحم
من دراندیشه چشم های غزاله هایم
در این نیزه باران زوزه ها
من دراندیشه پرواز ملودی هایم

با این همه اما
دلم بارانی امید است
 
منوچهر مرعشی
23-07-2009

هیچ نظری موجود نیست: