۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

جرعه قیام


در پاسخ به دوستی که با نگرانی خیرخواهانه می پرسید کجایند...

جرعه قیام
 
کجایند؟کجایید؟کجاییم؟
هستیم، هستند، هستید
همین جا، همین حالا، همه جا
درقامت ستون
بر شانه های پل
در مهربانی سقف
در تحمل تیرک
در مهمانوازی نیمکت
در صبوری سنگفرش
در تواضع خاک
در بغض خانه
در فریاد خیابان
در صمیمیت کوچه
در امتداد جاده


در حنجره بلبل
در رخ رنگی گل
در آواز آبشار
در ترانه جویبار
در زمزمه چشمه
در خیزش موج
در پرش توفان
در دهان آتشفشان

در پیراهن تازه
در پرواز اندیشه
در جستجوی فکر
در میدان اراده
در توان دانایی
درچشم بینش
در بینایی خرد
در تابش آگاهی
در دستهای زمان
در گامهای تاریخ
در مسیرعبور تغییر
در بادهای گره گشا

در زلال آب
در چشم شراب
در اشک شمع
در نم غم غربت
در خاک خانه
در خلوت تنهایی
در حلقه یاران
در نوازش نسیم
در سیلی طوفان
در غرش شیر
در معصومیت آهو
در جمع ستاره ها
در تنهایی آفتاب

در سایه بلوط
در هدیه انگور
در سرخی توت
در خون شقایق
در محصول زنبور
در حضوره سبزه
در سخن سوسن
در چشم نرگس
در دلنازکی یاس
در خواب دانه
در جنبش جوانه
در انبوه درختان
در زردی گنم
در بوی نان

در طعم خیزش
در جرعه قیام
در شیرینی تحول
در لذت حضور
در نوشیدن ارزش
در شکست ذلت
در گسستن از بندآیین
در باز شدن جهان
در آبستن شدن فکر
در تولد فرهنگ
در نیروی جوانی
در فصل تازه
در فروپاشی جهل
در پیله خویش
در گریه نوزاد
......
راستی کجایند؟
باز هم بپرسیم کجا هستند؟
گر نیک بنگری ای دوست
خود بهتر ز من بینی
که کجاها هستند
منوچهر مرعشی
15-07-2009

هیچ نظری موجود نیست: