۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

غزاله های رمیده



برای مجاهد خلق نادر رفیعی نژاد که عمری ققنوس وار درآتش زیست و جوان دلیرانقلابی کرد، احسان فتاحیان که پروانه وار سوخت و همه انسانهای مبارزی که به هستی می پیوندند و با مرگشان تولدی تازه می یابند

قلبم را،
قطره ای
بر دست هستی چکیدم

گلخندم را،
رشته ای
بپای نیولوفر آبی بستم

نگاهم را،
امیدی
به چشمهای آهوان خیابان دوختم

غزالی،
نشسته بر لب شاعرم

غزاله ای رمیده ام،
ز جنگل تباهی

سواره ا ی سرکشم،
سر مست، دشتهای عشق

بر جاده ای از،
آه و آهن وآتش
گذشته ام
لختی،
در خانه ای ز،
مهر و عشق و امید
زیستم

اینک در انتهای این مسیر،
پوستین پوسیده ام را
به دست خاک می سپارم
و
خویشتن خویش را
در میان شما بیادگار می گذارم
پرنده ای در گذرم
من راهی سفری دگرم



منوچهر مرعشی
13-11-2009



هیچ نظری موجود نیست: