۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه

صبحی شب آمد


از ماه

یک صبح

شب آمد

عمامه بسر

با نعلین و عبا

چهره ای بظاهر نورانی

دررکابش

جماعتی زبوزینه ها

قدیسینش

همه مار بر دوش

ایسناده به صف

در چپ و راست

بال زنان

گرد سرش

فرشته های زشت و بد خو

با نغمه های

غم و نکبت و ماتم و اندوه

یک صبح

شب آمد

از ماه

ما،

در خیال و امید

پی فرشته آزادی

اماء،

بی خبر و

ساده دل و

نشه و

حیران

بر سر نشانده

تخت شیطان

بر زبان روان ذکر نام

الله

وخلیفه

و قرآن

.............

ویران کردیم

ایران و

خود و

خانه و

همسایه و

جهان

پر ز آشوب

تا کنون

چند صباحی

بگذشته بر ما زمان

چنین سخت و پریشان

بعد این همه

سیل خون و فقر و

رنج بسیار

گویی گشته ایم

ز خواب غفلت

کنون بیدار

امروز،

ما و این اوضاع:

داده اند به دستمان

حکم جلادان

بر سرمان سایه

حکومت شیطان

در این میدان دوران

در این دایره زمان

چاره ای نیست یاران

جز نبرد جمعی همه جانبه، جانانه

با پیامبران انسان کش آدمخواره

07-05-2009

منوچهر مرعشی

هیچ نظری موجود نیست: