۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

آنسوی دیوار



منوچهر مرعشی

-06-2008

آنسوی، دیوار،

کسی، منتظراست، انگار

شاید آن سایه ،

که آن سوی آب، افتاده،

سایه، او باشد،

شاید، آن قایقران ،

میرود آن سو،

آن سو، خبریست آیا؟

کسی، منتظراست آیا؟

مرغ دل، پریده، زآشیان سینه

بر بام خیال، بنشسته،

میکشد سرک به آن سو، کنجکاوانه،

آن سو، خبریست آیا؟

کسی، منتظراست آیا؟

خون، در، راه رو، رگها، می جوشد

در محوطه دل، همهمه ایست

انگار، در خانه دل، خبریست

دلم انگار، خبر دار، است

آن سو، خبریست آیا؟

کسی، منتظراست آیا؟

حافظه دارد، همه جا، پی خاطره، میگردد

خاطره، انگاردارد، دوباره جان می گیرد

آن سو، خبریست آیا؟

کسی، منتظراست آیا؟

کاسه سر، انگار دارد می ترکد

بر دیوار جمجمه، ترکشهای سوال می بارد

آن سو خبریست آیا؟

کسی، منتظراست آیا؟

هوش و حواس و دلم انگارهم سوشدند

انگارکسی، مرا، بسوی خود می خواند

انگار،روانم آنسو، بی خود

آن سو ،انگارکسی،

بی صبرانه، منتظراست، دیرگاهی

پرسان ،سوی او، گام برمی دارم

آشناست، آیا؟

گمشده ماست ،آیا؟

هیچ نظری موجود نیست: