۱۳۸۷ خرداد ۲۴, جمعه

وقت چاره



منوچهر مرعشی

مردم با هوشیاری، تعطیلات سالمرگ خمینی را تبدیل نه شادی کردند.در فیلمی نشان می داد تعدادی از هموطنان کنار دریا جمع بودند . طبق معمول، نیروهای جنایتکار،مزاحم شادی آنها شدند ویکی از اسلحه بدستان خمینی صفت ،اقدام به کتک زدن خانمی می کند. دراین میان بانوی شجاع دیگری ،از میان جمع، خطاب به جمع، فریاد می زند: چرا نشته ا ید غیرتان کجا رفته!؟..جمع با این خروش، به حرکت در می آید، وپاسداران ظلمت را تنبیه کرده وبا هو کردن، آنهارا فراری می دهند..

چنین صحنه های ،الهام بخش و امیدوار کننده می باشد.گوئ دوران ترس، زبونی، بی حرکتی و بی مسولیتی در سطح اجتماعئ به دلایل مختلف، دارد به پایان می رسدواین بشارتی، از یک دوران جدید است.

جهت ریشه کن کردن، پدیده ارتجاع مذهبی ،در این زمان مناسب، تها جمی همه جانبه ،با همه ابزار و روشها ،لازم وضروری است.

با عشق، شادی، شور، رقص، موزیک، شعر، رنگ ،نقاشی، پوشش، آرایش ، آگاهی، خرد، عقل، تاکتیک، تکنیک، تشکل، همت، غیرت، دلیری، انواع شیوهای مبارزه تا سطح عالی و...که به نظر میرسد، مرد م ما هوشیا رانه،دارند همه روشها ی درست و کار آ مد را، برای مقابکه با هیولای انسان کش بکار می گیرند.

بشنووبنگر، ای روح پلید،

هر کجا هستی،

عشق را، دگر هرگز ،

از ترس ،هیچ خدائ،

حتی، در نهان خانه دل، پنهان، نخواهم کرد

عشق، باید رخ نماید، چهره بگشاید

ما کنون، با عشق در میدان، به میدان آمدیم

دوست داشتن را، شعاری کرده ایم

تصویر عبوست را،عاقبت، زیر آوریم

مطرب و ساقی و شادی را، گرد آوریم

دستشان را، در دست باد می دهیم

بشنووبنگر، ای روح پلید،

هر کجا هستی،

بی گمان زاین خاک،

شحنه و شیاد و ماتم را ،جارومی کنییم

وز خانه دل ، گرد غم، گیریم

بذر،محبت ،بردلها بیفشا نیم

گلخنده، بر لبها، نشانیم

باغ، اندیشه ها را، آبیاری کنییم

قفسها، بشکنیم وبال بگشایم

ناله وزازی را، بس کنیم

درد را، چاره ، سازیم ودرمان کنیم

دل، زبختک ترس، برهانیم

آهنگ رزم را، پی در پی،بنوازیم

قفل سکوت، بشکنیم

حنجره، شیپور کنیم

کاسه صبر، بشکنیم

رود خروشان، شویم

اشکهای ریخته را، سیل کنیم

زخونهای جوشان، همت آفرینیم

بشنووبنگر، ای روح پلید،

هر کجا هستی

جهل و خرافه، دارد میشود فراری

گرچه، خون بهائ تلخی داشت، بیداری

قرنهاست تا کنون، هرچه داشتی رو کردی

چهره پنهان نکن، دگر افشا شدی

ماه رخ نبودی ،عجوزه ای زشتی

افیونی، جادوگری دل سنگی

حالا، وقت آن است، که بروی

بیهوده داری، دست و پا می زنی

ارواح پلید را، احضار می کنی

بوزینگان را ،گرد خود، جمع می کنی

رسیده، وقت، کارو چاره سازی

مایه ننگ ماو هر انسانی

هرکجا پنهان شوی، به هر شکلی در آی

کنون، ز دست ما،نداری رخلاصی

وقت، چاره رسیده، یاران همتی

هیچ نظری موجود نیست: