۱۳۸۷ دی ۲۴, سه‌شنبه

ماه خواهر من بود


13-01-2009
ماه خواهر من بود
شبی که صورت مادر خونین شد
از پنچره به آسمان رفت

حالا دیرست،
تا ماه پیدایش می شود
پنجره آهسته باز می شود
خا طرات مادر،
پرواز می کنند
پیراهن پدر،
پر می گیرد
یادگارهای کودکی،
کنار پنجره می نشینند
و من آرام ،
چشم به آسمان می دوزم

شاید
شبی ماه به خانه برگردد

۱ نظر:

زری گفت...

سلام شعر خیلی قشنګی است و بسیار با احساس موفق باشید