۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

ابریست دلم


منوچهر مرعشی
07-01-2009
در این سوی جهان
تنها نشته ام
خشمگین ودل شکسته ام
دیریست دورم ز یار ودیارم *
ابرییست امشب دلم

دارم به خاک و وطن و مردمم می اندیشم

به ناله های جانگداز کارون
به قصه های هزار و یک شب اروند که دیده شب و روز بغداد
به گونه های خیس فرات که گذر کرده ز رنج مردم عراق
به درد عظیم بابا افغان که جاری گشته در اشکهای هیرمند
به گریه های خون آلود خزر
به چشمهای خشکیده زاینده رود
به غربت ارس
به ماهیهای سرخ و ناآرام قزل اوزن
به روزگار سیاه کردستان در آیینه سفید رود

می اندیشم

به قامت رشید دماوند
به دل پر قصه البرز
به عمر طویل زاگرس
به موی سپیده زرد کوه
به زخمهای اوشیدا(کوه خواجه)(به زبان پهلوی : کوه ابدی)
به حق حق بی صدای سبلان
به کوه وبه دشت و به رود و کویر ایران
به جغرافیای کم نظیر این سرزمین

می اندیشم

به عشاق خفته درزیر خاک ارگ بم
به دختران جوانم که هر روز می شوند پرپر
به هیولای بد کیش
که گرفته گلوی مام وطن
به این گربه ناز و زیبا و ملوس که گشته است اسیر

می اندیشم

به رنج بسیار خردمند طوس
به سعی لطیف غزال سرای شیراز
به سیمرغ عطار و راهای دور ودراز
به جوش و خروشی و رقصی که بر میخیزد ازشعر مولای رومی هنوز
به روزگار غریب شاملو
به قطره قطره آب شدن فروغ
به تنهای نازک سهراب
به جوجه های در آشیان نشسته سیمین
به خاموشی شاعران در وطن و این همه نا خواسته در تبعید

به آهو بچگانی که صیاد خونشان بی گناه ریخت
به آنان که پرسیده خواهد شد آخر:" به کدامین گناه کشته شدند"

می اندیشم

به تاریخ پر فراز و نشیب
به این مردم عجیب و غریب
به سلسله های ز عزم و رز م وسازش و سکوت
پی زپی جنبش و انقلاب و شکست
به این انسانهای شریف و نجیب
به مجاهد، فدائ، دمکرات، ملی، چپی ،راستی، لائیک ...
به انان که با جان خود شعله رزم را روشن نگه داشته اند هنوز
به ققنوسهای آتش زی ، به محبوبه های شب ،به موجهای سرکش،به روشنگران شب سوز.. ...
به این قهرمانان دلیر زن ومرد و پیر جوان
به شهر سیاوش

می اندیشم

به تزویر و رنگ و ریا وفریب
به پستی ودریوزگی و فرومایگی
به دزدی و غارت و چپاولگری
به سرمای سخت زمستان وبی خانگی
به ناچاری و دل خونی تن فروشان شریف
به آن کودکانی که در عمر کوتاه و پر درد خویش
ندیدن هرگز دمی رنگ شاد بخود
به زندان وزنجیر و سرکوب و اعدام وسنگسار و آخود و سپاه و بسیج و..

می اندیشم

به این" امدادهای غیبی" در پشت شیخ
به این دستهای خونین در دستکشهای سفید
به این سود پرستان مردم فریب
به این پیر استعمارگران جدید
که دیریست خون می مکند از تن میهنم
به این استثمارکنندهای بی همه چیز

می اندیشم و ابرییست دلم







*من در 19 سالگی جهت ادامه تحصیل از ایران خارج شدم و الان در آستانه 50 سالگی هستم







از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو
هیرمند یا هلمند نام رودی است که از استان هلمند افغانستان روان شده و به دریاچه هامون در استان سیستان و بلوچستان در ایران می‌ریزد. این رود از ارتفاعات کوه‌های بابا از رشته کوه هندوکش در افغانستان سرچشمه می‌گیرد و پس از مسافت ۱۱۰۰ کیلومتر وارد دریاچه هامون می‌شود. در اوستا از رود هیرمند به نام «هئتومنت» یاد شده‌است.
رود بزرگ هیرمند از رودهای پر آب شرقی فلات ایران و آسیا به شمار می‌رود که سالانه میلیاردها متر مکعب آب در آن جریان می‌یابد و طول آن ۱۱۰۰ کیلومتر است و از این رو طولانی ترین رود واقع بین سند و فرات محسوب می‌شود.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B2%D9%84_%D8%A7%D9%88%D8%B2%D9%86
اروندرود
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییر مسیر از اروند رود)
پرش به: ناوبری, جستجو
اروندرود

اروندرود
سرچشمه
دجله ، فرات، کارون

ریزشگاه
خلیج فارس

کشورهای آبگیر
ایران، عراق

درازا
۲۰۰ کیلومتر
ارتفاع سرچشمه
- متر
میانگین بده
‪ ۱۷۵۰‬ متر مکعب بر ثانیه
اَروَندرود رودخانه پهناوری است در جنوب غربی ایران و در مرز ایران و عراق. اروندرود از همریزش رودهای دجله، فرات و سپس کارون پدید آمده‌است. دجله و فرات پیش از پیوستن به کارون در شهر قرنه در ۳۷۵ کیلومتری جنوب بغداد به هم می‌پیوندند. درازای اروندرود از قرنه تا ریزشگاه آن در خلیج فارس ۱۹۰ کیلومتر است. ریزشگاه اروندرود در محل شهر ایرانی اروندکنار و شهر عراقی فاو است. اروند رود در شاهنامه چند بار بکار رفته و در کتب جغرافیایی بعد از اسلام نیز توصیف شده‌است اما در بعضی منابع گاهی اوقات توصیف اروند بر رود کارون دلالت دارد و در مواردی بر شط العرب یا اروند رود. در کتاب اوستا اگرچه از نام خلیج فارس بطور صریح نام برده نشده اما در مهر یشت در مبحث مهر یا میترا اشاره‌ای نیز به اروند رود شده‌است که در آن دوره ارونگ گفته می‌شده‌است و چنین آمده: «دارنده دشت‌های فراخ» و «اسب‌های تیزرو» که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمی‌خسبد، هرگز فریب نمی‌خورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد، او نخستین ایزد معنوی است که پیش از طلوع خورشید فنا ناپذیر تیز اسب بر بالای کوه هرا بر می‌آید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاه‌های آریایی را می‌نگرد.

اروند واژه‌ای پارسی میانه‌است به معنی بزرگ وشکوه و در دوره باستان به همه طول رود دجله و اروندرود امروزی گفته می‌شد. اگر اروند را با تلفظ اوروند بخوانیم معنی آب رونده یا رودخانه معنی می‌دهد. نام دجله نیز عربی‌شده تیگره پارسی باستان است که تیگره نیز صورت کهن همان واژه تیز است.
ایران و عراق در سال ۱۹۷۵ طی معاهده الجزایر ژرفگاه اروندرود را به عنوان خط مرزی میان دو کشور تعیین کردند.
[ویرایش] منبع
• کتاب گیتاشناسی ایران جلد سوم-مهندس عباس جعفری - چاپ ۱۳۸۴
برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF»
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%AF

هیچ نظری موجود نیست: