۱۳۸۷ خرداد ۴, شنبه

بی تاب 24-05-2008

چقدر بی تابم !

چه گرفت است هوا اینخا!؟

چه جایست اینخا!؟

چه فضای سنگینی!؟

چه آب گل آلودی!؟

چقدر ویرانی!؟

چقدرکارهای عوضی!؟

چه شب تاریکی!؟

چقدر منع شرعی ،عرفی، مکتبی، ...!؟

چقدر قانون اضافی!؟

چقدر ما مور اجرائ!؟

چه استثماری!؟

چقدر بی تابم !

چقدر کوچهای بن بست!؟

چقدر جادهای یک طرفه!؟

چقدر تابلوهای ممنوعه!؟

چقدرقلب های شکسته!؟

چقدر اسبهای بسته!؟

چقدر درخود فرو رفته!؟

چه آدمها با هم غریبه!؟

چقدر انسانها از خود بیگانه!؟

چه پریشان حالی!؟

چه دنیا ی محدودی!؟

چقدر بی تابم !

چقدر دلگیرم

چقدر از اینجا ماندن بی زارم

لحضه شمار رفتنم

همه ساعت منتظرم

حاضر، حاضرم

بند وزنجیر گسستم

جامه پوسیده دریدم

دل زبستن براها نیدم

سر شارشوق پروازم

چه، آزادوسبک بالم

چه، پرازاحساسم

چه ،سخاوتمنم

چه، بی رنگ وریا یم

چقدرکنجکاوم

چقدر تشنه آب حیا تم

چقدر مشتاق دیدارم

چقدر بی تابم !؟

در پوستم نمی گنجم

خواهم، که از خود بدرآیم

چه، دگرگونم!

هیچ نظری موجود نیست: