جوانی بیست و چند سال با حکم زیر اعدام و تحت فشار و شکنجهدر سلول بسر می برد . معلمان و راهبران و یاران و همرزمان وعزیزانش را نیز دیکتاتوری وابسته سلطنتی پهلوی به جوخه مرگسپرده است . او تنها باز مانده از جمعی عالی است که چکیده یکدوران تاریخی مردم ایران بودند. با باری از مسؤلیت و رنج و درد وکار در یک سیاه چاله زندانی است . در چنین شرایطی با خبر میشود سازمانی که همه امید و سرمایه او و خلقش بود توسطدوستان سابق تحت عنوان چپ و ترقی و تکامل و .. به بدترینوجهی متلاشی و غارت می شود .
بلافاصله ارتجاع مذهبی ،چپ نمای مرتجع و رژیم حاکم هر کدام باپرچمی یک جا جمع می شوند تا کار جنبش مجاهدین را که بنظربی کس و در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد را یک سره کنند .
بنظر من درست در همین سخت ترین و پیچیده ترین شرایط باموضع گیری و عملکردی بی نظیر ستاره ای در سلول ساواک شاهدر آسمان سیاسی و مبارزانی و اجتماعی ایران طلوع می کندبهنام مسعودرجوی .
مسعود رجوی چند کار مهم را هم زمان و موازی به پیش می برد.
احیای سازمان ،ترسیم خطوط کلی مبارزه ،تعیین موضع در برابرنیرو های سیاسی - اجتماعی موجود ، تحلیل ضربه و...
با وجود آنکه ضربه درونی به سازمان از طرف چپ نما های مرتجعبود اما مسعود ارتجاع مذهبی را تهدید اصلی نیروهای درونجنبش نامید و دیکتاتوری وابسته سلطنتی همچنان مانع اصلیارزیابی شد .
مسعود در بیانیه ای به ارزیابی ضربه اپورتونیستهای چپ نمابطور دقیق و کامل می پردازد. وبا تعیین مواضع و ترسیم خطوطکلی مجاهدین به سازمان روح و جان تازه ای می بخشد .
من پیشنهاد می کنم بخصوص به نسل جوان که بیانیه ها ورویدادهای آن دوران را کامل مطالعه کنند .
جوانی بیست و چند ساله با این همه هوشیاری ،صداقت ،دقت ،نگرش عمیق و وسیع ، صلاحیت همه جانبه ،اصولی و مهم تر ازهمه با وجود فشار و محدودیت های همه جانبه در مسیر انصاف وانسانیت و اصول و تعادل باقی بماند .
براستی برای من شگفت انگیز و شورانگیز و تکان دهنده بود . اینبشارت یک رهبر و معلم حقیقی را می داد.
تنها با همین دیدگاه و مواضع و عملکرد مسعود رجوی جوان میتوان به روشنی طلوع یک ستاره را در سلول دید.
و به دنبال آن عظمت ،پتانسیل ،توانایی و ارزش انسان را که تا کجامی تواند محدودیت ها را بردارد و زمان را در نوردد و نقش خود رادر هستی بیان و جاودان کند .
قصد من فقط اشاره ای به یک رویداد و نقش هدایت گر و بیهمتایی مسعود رجوی است و نه بیشتر زیرا گفته اند عاقلان رااشاره ای کافیست.
بنظر من اگر مسعود رجوی فقط تنها همین یک نقش را ایفا می کرددر تاریخ مبارزانی سیاسی و اجتماعی ما مردم ایران و بسا فراترجاودانه می شد .
این البته یک از هزار کاری است که مسعود رجوی طی چند دههتاریخ ویژه ما انجام داده است که بماند ...
نیروهای انسانی هر ملتی ارزشمند ترین سرمایه آن مردم به حسابمی آیند که با هیچ چیز قابل مقایسه و جایگزینی نیستند .
برای آنان که براستی درد خلق و دل در گرو آزادی و عدالت و ترقی وانسانیت و .... دارند.
مسعود رجوی و جمعی که او آنها را نمایندگی می کند سرمایه وگنج ارزشمندی برای رسیدن به رهایی هستند .
دشمنی های دیوانه وار با مسعود و یارانش از همین زاویه است .
سازمانی که در میدان عمل مبارزانی تولد ،رشد و به بلوغ رسیدهاست.
در شرایط سیاسی اجتماعی که آبستن دگرگونی است حضور شمی تواند تغییر و تحولات را به سود مردم و جامعه به نحو احسنبه سر انجام برساند .
این البته خطر بزرگی برای وضع موجود و حامیانش می باشد پسهمه کسانی که به هر ترتیب از وضع موجود خون مینوشند به دشمنی و کینه ورزی با نیروی جدی که قصد دگرگونی و ایجاددنیای دگر را دارد تا آخر ادامه خواهند داد.
اما انقلاب و دگر گونی و تحولات سیاسی اجتماعی هم قوانینخود را دارند .
با وجود شرایط انقلابی و حضور نیروی سازمان یافته و باصلاحیت و پیشتاز در شرایط مساعد بین‌المللی می توان و بایدوضع موجود را درجهت آزادی ،برابری ،حقوق بشر ،ترقی و تکامل
و ...تغییر داد.
گر چه دشمن و طرف حساب اصلی مسعود رجوی و یارانش در گامنخست ارتجاع مذهبی ضد انسانی حاکم و بالاتر از آن دنیای سودو سرمایه و فزون طلبی و ...است.
اما گاه به ناچار باید باید به ریزه خواران و لجن زیانی که با ماسکهای مختلف عملا در خدمت به ارتجاع به دشمنی حرفه ای وبیشرمانه با نیروی اصلی مبارزه مشغولند نیز پرداخت .
اما هرگز نباید فراموش کرد که طرف اصلی کیست و از مسیر اصلیانصاف و انسانیت خارج شد .
این درس را خود مسعود رجوی در برخورد با چپ نماهای مرتجعای داد که نه تنها سازمان مجاهدین را متلاشی و غارت کرده بودندبلکه یارانش را هم به قتل رساندند .
اما مسعود رجوی با ایستادگی اصولی و وسعت نظر تا آخر حتیاز حقوق انسانی آنها در برابر شاه و شیخ دفاع کرد.
مسعود رجوی و سازمان و یارانش ارزشمندترین سرمایه نقد و دردسترس کنونی ماهستد .
باید برای رهایی جامعه ایرانی و انسانی بکار رود. تمام تلاش ودشمنی بی حد ارتجاع مذهبی و متحدان داخلی و جارجی او ایناست که سرمایه ما را بسوزاند و به یغما ببرد و ما را محرم کرده وبه شکست مجدد بکشاند .
در چنین شرایطی نقش کیفی عنصر آگاه می تواند اوضاع را بهسوی منافع مردم تغییر دهد.
منوچهر مرعشی
07-07-2020
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر