۱۳۹۴ اسفند ۲۶, چهارشنبه

تازگى

کلمات فرسوده مى شوند
باران اما همیشه تاره است
باران را درياب نه 'باران

حرف ها  گاه تهى مى شوند
معنا اما همواره پر مى ماند
محتوا را پاس دار نه پوسته

عقايد گاه اوهامند
واقعيات اما هميشه قابل اتکاء
روشنايى را پرستش کن نه باورها

خدا حتی گاه خيالى خطاست
تو اما در گذر زمان
خورشيد خويش را برافروز

 زندان  ناپيدا ى ذهن
زندگی سوز است
 بيا با غافله هستى همراه شو

ماندن در زمان
فرسايش جان است،
به لحظه جاويد جان بسپار

دندان کينه
زهرآگين است
شراب عشق را سرکش

آتش خشم
هستى ات راخاکستر مى کند
آرامش يقين را نوش کن

هراس ترس
 آروزه ها را  مى دهد بر باد
بى باک بر لب هستى بوسه زن

گرداب يأس
روشناى را مى بلعد
بر برج نورانى اميد خانه ساز

سکوت سکو ن
هيچ می زايد و پوچ می پرورد
همچون،آب ز زندگی بخوان

سکوت  سرشار
پر از غوغاى زندگيست
خموش باش
و دل بسپار به سخن زندگى

منوچهر مرعشى
16-03-2016

هیچ نظری موجود نیست: