۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

اصلاحات و تحولات

ابتدا باید دانست که هر گونه اصلاح و یا رفرمی هر اندازه جزیی هم که باشد تا جایی که درجهت منافع جامعه انسانی باشد مفید است و اساسا تضادی با تحول خواهی ندارد بلکه می تواند مقدمه و گامی در جهت دگرگونی بنیادی با شد به همین دلیل همواره در طول تاریخ جنبشها و دگرگونی های تاریخ بشری اصلاح گر اصیل و واقعی با تحول خواه واقعگرا و مسول دربسیاری گذرگاهای حساس موازی با هم حرکت کرده اند به موارد متعددی در همین دوران معاصر می توان اشاره کرد. یک نمونه نزدیک مبارزه و پیروزی مردم افریقای جنوبی در براندازی نظام آپارتاید نژادی می باشد کمی دورتر انفلاب اکتبر 1917در روسیه که منجر به برچیده شدن نظام نیمه فئودالی تزار شد وحتی دورتر در انقلابات بورژوایی و دمکراتیک انگلیس و فرانسه در قرن 19 که منجر به تحولات بزرگی در جامعه بشری شدند می توان اصلاحات و تحولات و نیروها و طبفات و قشرهای نمااینده هر دو جریان را در با هم و گاه در برابر هم دید.پس شاید بتوان گفت همزیستی اصلاحات و تحولات و نیروهای مربوطه قدمتی به طول عمر زندگی جمعی بشر داشته باشد اما آنچه ما امروز از این اصطلاحات درک می کنییم این است که
تحولات
تحول خواه در جهت تغییرات بنیادی و جهش در روابط و مناسبات جمعی به سمت پیشرفت حرکت می کند و حرکتی جهش وار و گامهای بلند بر می دارد و در پی ایجاد دنیای دیگر و بهتر است و خواستار نفی وضع موجودمی باشد. تمامی انفلاباتی که منجر به پرتاب جامعه بشری به سمت روابط انسانی تر شد را می توان تحولات تاریخی نام گذاشت از قیام نا کام اسپارتاکوس در نفی برده داری تا انقلابات پیروز دیروز و امروز. بدون این تحولات و پرشها و جهشها و بن بست شکنی ها و انقلابات که هر کدام حاصل پروسه ای سخت و سنگین و پر بها بوده اند جامعه بشری در دوره وحشیگری و غارنشینی باقی می ماند و ما هرگز به نقطه کنونی نمی رسیدم و این تحولات بی شک با اشکال مناسب با هر دوران باید ادامه پیدا کند تا جامعه انسانی بتواند بقاء وترقی داشته باشد. برج عاج نشینان در نعمات دنیای سرمایداری فکر نکنند پایان دگرگونیهای اساسی فرا رسیده است. کدام انسان امروز حداقل نمی تواند شرمنده نباشد وفتی می بیند و می شنود و می خواند که همین لحظه که لم داده است انسانهای بی شماری در جهان به دلیل نبود آب و نان و مسکن و آزادی ودانش و عشق و... دارند جان می سپارند آیااین وضعیت با ذات انسانی سازگار است ؟ آیا ما به عنوان جامعه جهانی در حات آیده آلی هستیم؟ آیا دیگر نیازی به تغییر بنیادی در روابط و مناسبات حاکم نداریم ؟بنظر من تحولات پایان ناپذیرند تا انسان بر این کره خاکی هست جهت بهبود نیاز به دگرگونی دارد اگر چه شیوه و مضون هر بار می تواند متفاوت باشد
اصلاحات
خواستار تغییرات ملایم به روش قانونی در محدوده وضع موجود است که بخودی خود بد نیست اما همین امر هم زمانی امکان پذیر است که حداقل آزادی وجود داشته باشد. برای اینکه زیاد از امروزدور نشوییم خوب است اشاره ای داشته باشیم به چپ ترین اصلاح طلبان که آنها را رفرمیست می نامند یعنی احزاب سوسیال دمکرات در اروپای غربی امروز. این جریانات که زمانی خود را کمونیست و انقلابی می دانستند در زمینه وجود دمکراسی و حکومت پارلمانی در کشورهای مربوطه بتدریج تغییر نام و روش دادند و خواستار کسب قدرت به شیوه مبارزه سیاسی و مسالمت امیزه شده و پی گیری تغییرات از همین طریق شدند و هر زمان هم که قدرت سیاسی را بدست آورد ه اند البته دست به اصلاحات و رفرمهای هم زده اند ولی هرگز قادر به تغییر سیستم و نظام موجود نبوده و نیستند اما در اصلاحات جدی و پیگیر بوده و هستند در تاریخ خودمان امیرکبیر و مصدق را می توان اصلاح طلبان واقعی دانست . بنابراین می توان دید که حتی برای اصلاحات واقعی حداقل دو شرط لازم است اول اینکه نیروی اصلاح طلب واقعی وجود داشته با شد دوم زمینه اجتماعی و سیاسی آن وبخصوص وجود حداقلی دمکراسی واقعی نه دروغین و فرمایشی و وجود نهاده ها و مجاری قانونی مثل پارلمان و..
ایران امروز
با این مقدمه نگاهی بیندازییم به ایران امروز و 30 سال گذشته تحت حاکمیت دیکتاتوری تبعیض آمیز مذهبی. برای انجام حداقل اصلاحات جامعه نیارمند آزادی و دمکراسی است جدایی دین از حکومت و دولت اولین گام برای رسیدن به دمکراسی و حکوت پارلمانی است آیا کسانی که زیر چتر اندیشه های ضد انسانی خمینی جمع شده اند و افتخار سابقه در نظامی چپاولگر وسرکوب گر را دارند دمکرات و آزادیخواه و اصلاح طلب هستند؟ آیا رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و..رهبران اصلاح طلبی؟ هستند تا جایی که به ایستادگی اینها( البته به همت حضور مردم در مبارزه) از هر موضع در برابر تقلب و افشای بیشتر جناحی از رژیم بر می گردد کارشان مفید و موثر اما مگر تمامی انتخابات رژیم در 30 سال گذشته همراه با تقلب و دروغ و توطئه نبوده ونیست مگر کشتار و زندان و تجاورز و وحشیگری در ماهیت اندیشه مذهبی و دینی امثال رهبر معنوی این جماعت خمینی نبوده و نیست ومگر و مگر....حساب رژیم و همه جناحها و بردیگانش جای خود گله ای نیست اما براستی بعضی خواسته یا ناخوسته بارکش غول بیابان شده اند وبا دست باز عناوین رنگارنگ و دهن پر کن و فریبنده ای با دست باز و بی شرمی نثار بخشی از رژیم جمهوری اسلا می می کنند که شاید طرف مقابل هرگز انتظارش را نداشت کم مانده که همه ما را دعوت و هدایت کنند که در برابر شال سبز سیدی که سید خاتمی بر گردن سید موسوی انداخت و به سرعت مد روز شده سر تعظیم فرود آریم و به بهانه جنبش کلی و همه رنگ سبز توبه کرده درایت و رهبری این جماعت را بپذریم و توبه کنیم که ای وای عمری بیراه رفتیم .. واقعا گاه آدم حیرت می کند از سادگی خود و پیچیدگی آخوندها و دنیای سیاست آنچنانی و باز هم از قول زنده یاد شاملو باید گفت روزگار غریبیست نازنیین ..ای یاوه یاوه خلایق مستید و منگ؟! ..کدام اصلاح طلب ؟کدام رهبری ؟کسانی که خواستار حفظ نظام جمهوری اسلامی خمینی هستند هرگز نه می خواهند و نه می توانند اصلاح طلب باشند چه رسند به آنکه بخواهند جنبشی را راه اندازی و رهبری کنند مگر اینکه در عالم فرض روزی از این نظام در نظر و عمل بگذرند. انفجار خشم فروخورده مردم به بهانه انتخابات و تقلب در آن را نمی توان ونباید به جیب گشاد بخشی از نظام ریخت این همان چیزی است که کل نظام می خواهد .اگر ما خواستار برچیدن نظام جمهوری اسلامی در هر شکلی ازآن هستیم اگر دگرگونی بنیادی را خواستاریم نباید با ذره ببین بدنبال اصلاح طلبان درون رژیم گشت بلکه باید این توهم و دروغ و فریب را در هم شکست و ما که عمری را گذرانده ایم تجربه خود را متواضعانه و صمیمانه در اختیار نسل جدید بگذارم و در همین رابطه اشتباهات خود را در رابطه تنگاتنگ با آنها برطرف کنیم و از آنها بیاموزیم. نقطه همبستگی و همکاری حداقل برای ماباید کنار زدن نظام دیکتاتوری مذهبی باشد نه کمتر


منوچهر مرعشی
22-10-2009

هیچ نظری موجود نیست: