۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

کمتر نیست

تنوع ، رنگارنگی، تضاد،گوناگونی موجود در دامن گسترده این هستی پیوسته بیکران در عمق گویی در یک هماهنگی و همراهی، آهنگ روند تکاملی را باهم می نوازند. در دل این همه تعارض گویی آرامش ، همزیستی و صلح و صفایی هست . این ما هستیم که در محدوده فردی ، طبقاتی، فرهنگی، تاریخی و نهایتا انسانی خود، دست به ارزیابی و ارزش گذاری و احیانا سلاخی می زنیم.

کمتر نیستآ

نیست کمتر

این زان

یا ان زاین

نه تواضع خاک

ز سرفرازی سرو

نه غرور کوه

ز افتادگی دامنه

نه غزل خوانی بلبل

ز ترانه خوانی قناری

نه رنگ سیاه کلاغ

ز رنگین پر طاووس

نه چشمان شهلای آهو

ز چشمان بیدار جغد

نه بوی خوش ریحان ونعنا

ز سرشاری سیر و پیاز

نه شیرینی عسل

ز تلخی دارو و شراب

نه تن نازی سیب

ز دل خونی انار

نه سختی گندم

ز راحتی هلو

نه عطش تشنه

ز سیرابی چشه

نه حجم عظیم دریا

زیک قطره باران

نه شیطنت تابستان

ز اخم زمستان

نه گلرنگی رخ بهار

زپریده رنگ رخ زرد پاییز

نه رنگ و رخ زیبای

این گل ز ان گل

نه زردی وسرخی پوست

زپوست سیاه و سفید

نیست کمتر این ز آن

یا آن ز این

نه غم غروب

ز شادی سحر

نه زردی پاییز

ز سبزی بهار

نه سکوت شب

ز غوغای روز

نه آبی آسمان

ز سرخی شفق

نه گردش زمین

ز تابش خورشید

نیست کمتر این ز آن

یا آن ز این

نه منطق

زعشق

نه احساس شاعر

ز عقل متفکر

نه تماس مادی

ز حس خدایی

نه جسم محدود

ز روح روان

نه نان ز ایمان

نه ایمان ز نان

نه عشق به هم نوع

ز عشق الهی

نه داشتن

ز رهایی

نه خواستن

ز بی نیازی

نه شتاب

ز صبوری

نه عمل

ز دانایی

نه درحق،هیچ انسانی

ز انسانی دگر

نه این اینجا ز آنجا

نه آنجا ز اینجا

نه آنها زما

نه ما ز آنها

در این هستی بیکران

هر که ، هر چه، دارد

نقش و جای خویش

هیچ نظری موجود نیست: