۱۳۸۶ شهریور ۴, یکشنبه

روح پليدی که انسان امروز و دستاورد های او را به چالش طلبيد.

روح پليدی که انسان امروز و دستاورد های او را به چالش طلبيد.

نوشته: منوچهر مرعشی

manouchmarashi@yahoo.com

هيولا برای نابودی همه چيز ما خيز برداشته است:

ظهور و بروز پديده ارتجاع مذهبی در ميهن ما، که خمينی سمبل منحوس آن بود. پس از فروکش کردن حالت نشئه زود گذر اوليه، شوک هشدار دهنده ای به ما ايرانيان و بعد به منظقه و بشريت معاصر بوده و هست. اين پديده ای خلق الساعه نبود، بلکه ريشه ای بيش از هزاره در نظام باور ها، عقايد، مذاهب، فرهنگ، اخلاقيات، سنن، رسوم، ذهنيات، ادبيات،. . . و سرانجام ريشه در لجن زار فقر و بی عدالتی، ديکتاتوری، جهل و خرافه دارد.

خمينی پايه گذار و معمار نظامی بود که هنوز متاسفانه نظام حاکم بر ميهن ماست. اين هيولای انسان کش ارتجاع مذهبی شايد بتوان گفت يکی از بهترين نمونه ها برای تشريح و آشنايی بشر معاصر با اين پديده باشد. به راستی کالبد شکافی اين پديده از سر تا پا چه عبرت آميز دردناک و شگفت انگيز است. آدمی در چنين نظامی، چگونه تا نهايت پستی و دنائت می تواند تنزل يابد. آنچه مشخص است اين هيولا قصد نابودی همه دستاوردهای بشری را در سر دارد. از شيوه حاکميت گرفته (که در بينش اينان بايد بر محور نرينه وحشی ولي فقيه بگردد) تا دستاورد های تاکنونی حقوق بشر( که می خواهد تکه تکه اش کند، تحت عنواين: زن مرد، با خدا بی خدا، مسلمان غيرمسلمان، شيعه سنی، شيعه توع خمينی و ...)

تا حقوق و قوانين قضايی و مدنی (که با احيا و اجرای مجدد قوانين متحجر و ضد بشری تحت عنا.وين شريعت، و سنت و حديث و . . . ... تا حتی کنترل و تسلط بر افکار، عقايد، احساسات، شيوه زندگی. . . )

در طول تاريخ دکان داران ارتجاع مذهبی کارشان تزريق جهل و خرافه تحت عنوان مذهب به روح و روان و اذهان و افکار و احساسات عامه مردم بود تا بدين ترتيب جلو حرکت، جنبش، ترقی و تغيير و دگرگونی شرايط موجود به نفع ستم کاران حاکم گرفته شود. هميشه و همه جا هزاران سال است که مستقيم و غير مستقيم در حاکميت سهيم و شريک بوده اند، اما به شکل و شمايل و محتوای "جمهوری اسلامی" در اين قرن باور نکردنی و غير قابل قبول است. به همين دليل تکان دهنده، قابل تامل، و هشدار دهنده است. کم بها دادن به وجود اين پديده ضد بشری و ضد تاريخی می تواند بزرگترين فاجعه بشری را در زمان ما رقم بزند. کما اينکه نشانه های آن از هم اکنون پيداست.

هيولا در پی نفی ارزش ماهيت و حقوق انسانی ماست:

انسان موجودی است ذاتا آزاد، مختار، آگاه، قائم به ذات، خردمند، کنجکاو، جوينده، پرسشگر، در پی دانش،. اين موجود شگفت انگيز با اين ويژهگی ها در پی کشف حقيقت خويش و محيط پيرامونش شجاعانه هر گونه خطری را با جان و دل می پذيرد و چنين خلق شده است که مختار باشد. آنچنان مختار که حتی حرف خدايش را هم مورد پرسش قرار می دهد. چنانکه در داستان های مذهبی آمده است در بهشت با خوردن ميوه ممنوعه به آگاهی و بينايی می رسد. گر چه بهايش از دست دادن باغ بهشت (عدن) و رانده شدن از آن همه نعمت و آرامش و آسايش باشد.

اما . مختارانه و آگاهانه و جسورانه از اين سکون و آرامش می گذرد تا پا در وادی تضاد و درد و رنج و جهد و سعی بگذارد و از اين طريق بر دانش و بينش و توان اش بيفزايد، و هر زمان از وادی به وادی ای پر تضاد تر اما شکوهمند تر پا بگذارد.

حال طنز دردناک و تلخ روزگار ما را بنگريد که آخوند مرتجع شياد و جنايت کاری چون خمينی و هم سنخانش پيدايشان شده و می خواهند به هر قيمت صاحب اختيار انسان امروزه شوند.

ارزش انتخاب آگاهانه و اراده انسان در پيشگاه خالقش آنسان است که آن را در ذات انسان قرار داده است. و تحقق ماهيت ا. در آزاديش امکان پذير است .

گر چه هر پديده ای در شرايط خاص زمانی و مکانی امکان بروز و ظهور می يابد، پديده ارتجاع مذهبی خمينی نيز از يک قرصت تاريخی پيش آمده داخلی و بين المللی با زيرکی و شيادی سود برد و افکار و اميال خود را عملی ساخت. البته که بايد به بررسی و شناخت عوامل و زمينه ها پرداخت و آنها را بر طرف کرد تا ريشه بروز چنين پديده هايی خشکانده شود.

اما به هر حال امروز ماييم و جهان ما و اين معضل

شايد تنها حسن به قدرت رسيدن ارتجاع مذهبی برای ما اين بود که ما را به خود آورد، تکان، هشدار و نهيبی به وجود انسانی و به طور خاص انسان ايرانی وارد آورد

اين که انسان چيست؟ چه ارزش، اهميت، ماهيت و حقوقی دارد؟ هدف از خلقتش ( خلقش) چيست؟ جايگاه انسان در هستی کجاست؟ اين طول عرض عمر را چگونه بايد طی کرد؟ هر يک از ما چه نقشی در هستی داريم يا می توانيم داشته باشيم؟

در همين دنيای محدود و زمان کوتاه شايسته چه زندگی هستيم؟ آيا می خواهيم ابزار و عامل آخوند باشيم پای منبرش بنشينيم و خريدار مزخرفاتش باشيم؟ تسليم و فرمانبرش باشيم؟ تن به ذلت و خواری و توهين و تحقيرش دهيم؟ با فقر و محنتی که سيستم غارتگرش بر ميهنمان تحميل کرده است بسازيم تا استثمارگران فربه تر شوند و هستی ما را زالو وار بمکند؟ و اين چنين عمر به بيهودگی بگذرانيم؟ اگر چنين است پس اين همه امکانات، زيبايی ها، جلوه ها و شگفتی هاي هستی برای کيست و چيست؟

شايسته و بايسته اين است که به خود آييم . ارزش، اهميت و جايگاه و نقش خود را در نظام هستی و آفرينش در يابيم . بايد بار ديگر جدی تر و اساسی تر و ژرف تر به بنيادی ترين سئوالات در مورد خويش و به خود پاسخ دهيم.

تا با درک و شناختی روشن تر و کامل تر و با ايمان و باوری راسخ تر و محکم تر از خاک خواری ، ظلمت ، ناتوانی، غم، در خودفرو رفتن و . . . برخيزيم. انسان وار بر پای خويش بايستيم دست ها رها چشم دوخته به افقهای شورانگيز با گردنی بر افراشته انديشه و ذهن و احساس خود را از قيد و بند ها رها کنيم، با گام های مطمئن و استوار موانع و از جمله آخوند ها را کنار زد. به سوی مراحل بالاتر تکاملی پيش رويم.

آخوند ها هم شيطان گونه با بی شرمی و شيادی و جنايت در پی تبديل انسان به موجودی ديگر هستند. فرهنگ مرگ و نيستی آخوندی در پی آن است تا از انسانها مرده های متحرکی بسازد که مجری اوامرشان باشند. اين شيادان تلاش می کنند در اذهان عوام خود را واسطه و مبلغ و مجری فرامين الهی جا بزنند.، تا بتوانند ضد انسان و خالقش عمل کنند.

گر چه در مسير تکاملی تحقق ماهيت انسان بر روی زمين اينان خار و خاشاکی بيش نيستند و هرگز نتوانسته و نخواهند توانست راه تکامل را سد کنند، اما در حال حاضر آنها مانع اصلی و مقدم در راه ما هستند و هرگز نبايد به نقش مخرب آنان کم بها داده شود.

بايد بهای مبارزه برای ريشه کن کردن اين پديده شوم را هر چه هست پرداخت و اين را بايد ما همه بپردازيم چرا که هيچ وقت، هيچ جا، هيچ چيز خود به خود تغيير نکرده است.

خمينيسم پديده ای ايرانی- بازنگری و ارزيابی دوباره

گر چه خمينی با فرصت طلبی و شيادی و زيرکی ضد انقلابی توانست با سوء استفاده از يک موقعيت داخلی و بين المللی بر موج خواسته های بر حق مردم ايران سوار شود و سپس با زور و تزوير خواستهای خود را تحقق بخشد. اما به هر حال بر خواسته از جامعه ما بود و پديده ای وطنيست. هر چند پديده خمينی برای ما ايرانيان يک شوک بود. اما ناچار بايد به خود برگرديم و در برابر آينه بايستيم و خود را آنطور که هستيم ببينيم.

بسياری از ارزشهای سنتی، تاريخی، فرهنگی، اعتقادی، اخلاقی، مذهبی و . . . را مورد باز بينیی، شناخت و ارزيابی دوباره و چند باره قرار دهيم. اين راهيست که شجاعانه، صادقانه ، منصفانه و آگاهانه بايد برويم، خيلی پيش از اين ها بايد می رفتيم، دير کرده ايم و بهايش را پرداخته و باز هم داريم می پردازيم.

ما جدا از زمان خود نيستيم، بايد چشم و گوش و دل و ذهن را بر جهان معاصر تا آنجا که ممکن است گشود. هر چه بيشتر ديد، شنيد، حس کرد، خواند و انديشيد. دست آورد های بشری را در همه زمينه ها از هر کس، هر کجا با ميل، اشتياق و شهامت پذيرا شد.

اين ارزيابی اصولی، حقيقی، و اقعی و ضروری از زمين تا آسمان با نفی و تخريب، مغلطه، فحاشی، ابتذال، بی بند و باری و . . . متفاوت است. صد البته فاشيسم مذهبی حاکم بر ايران مانع مقدم و اصلی امروز ما هست و اين هرگز نبايد فراموش و يا فرعی شود. اما به هر حال تغيير بنيادی و مقابله همه جانبه با ارتجاع مذهبی کاری است همگانی و همه جانبه. اين بختک که دير زمانيست مانع ترقی و پيشرفت و تکامل همه چيز ما شده را بايد با همت جمعی کنار بزنيم.

هیچ نظری موجود نیست: