۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

زیر پای خاک

من همینجا شعر هایم را می سرایم

زیر دست نرگسها
پا بپای باد
دست در دست باران
چشم در چشم شقایقها
هم سخن با سوسنها
زیر پای خاک
 جا و بیجا شعر هایم را می سرایم

زیر نگاه شمع
هم راز با چشمه ساران
هم بغض ابرها
می شوم شاگرد شب بوها
ذره ای در بیکران
می روم تا اعماق دانه

هر کجا  هستی هست شعر بر در می زند

در پیچ و تاب دانایی
زیر نور عقل
در دشت عواطف
در قلعه آرزوها
در گذرگاهای عشق
در باغ اندیشه
 در کوچه های دوستی
در کلاس مهربانی

هر کجا باشم می سرایم 

با ذهن باز
بی طرحی از پیش
با دست خالی
هم زبان با هستی


 منوچهر مرعشی
14-05-14 

هیچ نظری موجود نیست: