۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

کمی دلم گرفته



بسان ابری که بغض کرده

چو دانه ای که در درون خود فشرده

بسان ناله ای که در گلوی نی خفته

چو قصه ای که شب هنوز نگفته

بسان ستاره ای که در کمین تیرگی نشسته

چو غنچه ای که لب فرو بسته

بسان کاشفی که در فکر فرو رفته

چو ریشه ای که امید به خویش بسته

بسان ببری که دل به مهتاب داده  

چو خشمی که بر لبی خموش گشته

بسان غمی که در قلب غروب لانه کرده

چو شوقی که در نگاه تو به انتظار نشسته  

کمی دام گرفته



منوچهر مرعشی

6-03-2012

۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

پیغام پرستوها

 

تا پرستو

 خبر بهار را داد



صد سرو بسخن آمد

صد غنچه لب بگشود

صد دانه ز خواب بر خاست

صد چشمه  ز سنگ  جوشید

صد جوانه مشت گره کرد

صد شاخه خشک شکوفه داد

صد مرده زنده گشت





تا سپیده

 با سحر ز ره رسید



صد شک بشکست

صد پرسش پاسخ بگرفت

 صد دیده روشن شد

صد شعر ببار بنشست

صد یقین شکوفه داد

صد خیال خوب خانه ساخت

صد رویای رنگی پر گشود



تا نسیم

  پیغام صبا آورد







صد پنجره چشم گشود

صد خانه مهر ورزید

صد خاطره خندید

صد رفته باز آمد

صد کوچه بوجد آمد

صد خیابان خروشید

صد شهر به شوق آمد



منوچهر مرعشی

05-03-2012

۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

کنش روشنگر


بار دیگر مجاهدین با حداکثر بردباری وپذیرش مسئولیت  آگاهانه قدم  در آتش گذاشتند تا با عمل خود حقایقی را بیان کنند و واقعیاتی را آشکار سازند
 درست است که دوران دوران مقاومت است و جنگ صد برابر زیرا که هیولای ارتجاع مذهبی حاکم است و هر ساعت در کار نابودی است . ولی حقیت این است که مجاهدین همچون همه انسانها ی آگاه و بیدار بنا بر ماهیتشان  که صادقانه و جدا قصد تفییر وضع موجود را به وضعیتی بهتر برای همه پیشه خود قرار داده اند بیش از هر چیز اهل سازندگی و تولید و پذرش و دوستی و همبستگی و..بوده وهستند. فرد و یا نیروی که دمکرات و از ماهیت و برنامه ای  مترقی برخوردار است در فضایی آزاد و برابر بیشتر شکوفا می شود و فرصت رشد و اثرگذاری پیدا می کند و دیده ایم درعمل هم هر جا فرصتی اندک دست داده است این حقیت به واقعیت رسیده است.

 مجاهدین در غربت  در خاک عراق بدون امکانات کافی تنها طی چند سال بیابانی را تبدیل به شهری مدرن و کامل می کنند  به تولید فکری و اقتصادی و .. می پردارند و آغوش خود را رو به همه انسانها با گشاده روی و مهربانی باز می کنند و بنا را بر دوستی و یکسانی می گذارند  و و در کشوری اشغال شده که از آسمانش خون و کینه و تفرقه و.. می بارد و حالا به برکت خطای بزرگ سیاست گذاران آمریکای و  زیر سایه چتر اشغال نظامی عراق جولانگاه دیو سیاه حاکم بر ایران شده است در این تاریکی و تیرگی ناشی از عملکرد ارتجاع و استعمار  اما شهر اشرف با وجود مجاهدین می شود محل اعتماد و تبادل اندیشه و همدلی و همراهی و....و اشرفیان در این راه هر چه در توان فکری و مادی دارند را با دیگران تقسیم می کنند و سختی کار و بار را آزادانه بر عهد می گیرند و....

اندکی عقب تر در فرصت کوتاه 3 ساله پیش آمده پس از سرنگونی دیکتاتوری وابسطه پهلوی (1357 تا 1360) و با وجود انواع فشارها و محدودیتها از طرف ارتجاع حاکم  مجاهدین بیشترین کار تئوریک  را همراه با تولید فکری و فرهنگی وسیاسی و روشنگری  را  با مسالمت و انظبات و برباری و تحمل همه گونه ناملایمات پیش می برند  (همراه با دیگر نیروها و افراد مترقی)  و در مدتی کوتاه  از یک نیروی چند صد نفره تبدیل به آلترناتیو ارتجاع مذهبی می شوند .

 خواستم فقط برای یادآوری اشاره ای به 2 نمونه نزدیک در زمان خودمان را کرده باشم ولی بنظر من بدون انسانهای آگاه و آزاده و مسئول و خرمند و شجاع در همه زمینه ها  جامعه انسانی در دوران غار نشینی به پایان می رسید ولی گویی برنامه هستی چیز دگریست و توان و تحمل نهفته در درون انسان چنان است که خود را تا این جای تکامل رسانده است و قصد توقف در سر ندارد .

 آری با توجه به همه تفاوتهای زمانی مکانی فکری تاریخی طبقاتی روانی  رنگی نژادی و.. این انسانها ی نیک ولی گوناگون از آغاز تولد بشر تا کنون با هزار رشته پیدا و پنهان انسانی در پیوند و امتداد یکیدگر قرار دارند.

داستان امروز مجاهدین و اشرف و مردم ایران و..  هم داستان تازه ای نیست اصل قضیه ایستادگی و تلاش بشر برای پیش رفت است و البته  در این مسیرپذیرش سختی و کارو بار مسئولیت که  در نهایت خود بالاترین آرامش و لذت انسانی را همراه دارد.

 موانع موجود در راه  هم همگی از جمله دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران و عواملش در منطقه و جهان سود پرست  با همه تفاوتهایشان  منافع خود را در ادامه وضع موجود می دانند  و برای ادامه حیات خفیف خود دست به هر شقاوت و پستی و پلیدی و ریاکاری و.. می زنند.

ظاهرا و در یک دایره محدود بنظر می رسد ستمکاران دست بالا را دارند و برنده میدان اما اگر به تجربه های تاریخی و انسانی نگاهی بکنیم و کمی وسیعتر و عمیق تر بنگریم خواهیم دید که "چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند"

صد ابته بدون دخالت عنصر انسانی یعنی نیروی آگاهی و آزاد و اراده و خواست تغییر که همان عمل کردن به مسئولیت فردی و جمعی برای رسیدن به شرایط زندگی بهتر است تغییری در دنیای انسانی بطور خود بخودی رخ نخواهد داد .

تفاوت قوانین دگرگونی د ر دنیا ی انسانی با دنیای  مادی و نباتی و حیوانی در همین است انسان به دلیل داشتن ماهیتی متفاوت که او را از عقل و آزادی و اختیار برخوردار می کند اگر بخواهد می تواند در دنیای نسبی خواسته های خود را محقق سازد.

انسانهای که آگاهانه و آزادانه برای رسیدن به اهداف انسانی گرد هم جمع می شوند و آرمانهای والای آنها را به هم پیوند می دهد(از جمله دمکراسی و حقوق بشر) و آماده پراخت بها برای رسیدن به مقصد به هر قبمت هستند و تمام توان خود را بکار می گیرند  البته که می توانند در جهت دگرگونی ها و تحولات راه گشا و هدایتگر و تائثر گذار باشند .

همه وحشت و خشم و دشمنی حافظان وضع موجود هم از همین است انسانهای که با خود با  هم نوع  خود و روند هستی به وحدت و یگانگی رسیده باشند با یاری هم می توانند روابط و مناسبات را انسانی تر و زندگی را غنی تر و زیباتر سازند . تلاش اهالی اشرف و یارنشان بطور کلی حرکت در همین مسیر است.

 نیروی با آرمان و متشکل با برنامه با رهبران  و کادرهای  پخته و حرفه ای و همیشه حاظر  در شرایط   تغیرات پر شتاب امروز در ایران و منطقه و جهان می تواند نفش کیقی و پر اهمیتی را ایفا کند.  دقیقا به دلیل همین پتانسیل و توان  مجاهدین است که ارتجاع و استعمار با شیادی و شقاوت و زبونی ایزوله کردن و اتهام زدن و متلاشی کردن و حذف و نابودی اشرفیان را در دستور کار خود قرار داده و در سر می پروراند.

اما باید هر بار بیاد آورد و تکرار کرد جهان خارج از ذهن واقعیت دارد و سخت قانونمند است انسانی که عزم کرده است حرمت و حقوق و آزادی ذاتی خود را کسب کند در هر حال پیروز است.



منوچهر مرعشی

03-03-2012