۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

عطرخبر



سپیده،
بر شانه های سیب نشته
سرو،
در آغوش سحرسر برده
آسمان،
نقاب از چهره برداشته
ستاره،
رخت سفر بسته
ماه،
رخ پنهان نموده
باد،
می گذرد ز هر آشیانه
کوچه،
مشت خویش گشوده
خواب،
گریخته از سرهر خانه
سوسن،
لب به سخن باز کرده
نرگس،
چشم روشن بدیداریار گشته
شقایق،
دست در دست شادی نهاده
باغ ،
غزال خوان شده
دشت،
پوستین طلایی پوشیده
کوه،
لب نور را بوسیده
بیابان،
فرش آفتابی گسترده
شهر،
رو بنده گشوده
جنبش،
چشمه چشمه جوشیده
قیل وقال،
در هوا پر کشیده
کاروان،
روشنایی سوغاتی آورده
عطر این خبر،
همه جا در مشام نسیم پیچیده:

شب،
نداره چاره

صبح،
با سوران سر رسیده

27-08-2009
منوچهر مرعشی

روز دگر



اندوهگین نباش
اندوهگین نباش
اندوهگین نباش

گر چه این روز
تب دار و تاریک است
روز دگری
هم
در راه است

منوچهر مرعشی
26-08-2009

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

نفس گرم عشق



گذر سالیان سیاه و سنگین بر سرزمینم و این همه ستم و سختی و مصیبت که بر این مردم رفته و می رود و با همه کجی ها و کاستیها که داریم اما هنوز نفس این مردم و این سرزمین گرم عشق است
با درود و تعظیم در برابر مردم و میهنم و با آرزوی پیروزی و گذر همه جانبه و سا لم همه ما از هیولای ارتجاع مذهبی

دل هنوز در سفر
پاها هنوز در گذر
نگاه هنوز در به در
خیال هنوز پر نگار
قلب هنوز با قبیله
رویا هنوز روشن
خواب هنوز پریشان
اشک هنوز روان
لب هنوز با گلخند
آرزوه هنوز زنده
شادی هنوز در پرواز
دست هنوز با دوستی
پشت هنوز به کوه
شانه هنوز زیر کار
سر هنوز سر فراز
سینه هنوز گلزار
نفس هنوز گرم عشق
سفره هنوز صمیمی
در هنوز دل باز
پنجره هنوز منتظر
کوچه هنوز مهربان
خیابان هنوز دلنواز
آغوش شهر هنوز باز
میدان هنوز گرم مردم
مردم هنوز در نبرد

منوچهر مرعشی
24-08-2009

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

اگر ما بخود نیاییم



آفتاب آب می شود
دریا غروب می کند
شب سپیده را سر می کشد
پنجرهها پلک می بندند
درختها رخت عزا می پوشند
سبزها زاری سر می دهند
پرنده ها سنگ می شوند
سنگها دود می شوند
آسمان سرگردان می شود
ماه محو می شود
باد طلسم می شود
سایه ها سفر می کنند
باران گر می گیرد
گلها اشک می شوند
چشمه ها تنوره می کشند
جوجه ها جادو می شوند
نور به تاریکی می پیوندد
زمان زمین گیر می شود
نوزادان عقیم می شوند
و
زمین دغمرگ می شود
اگر ما بخود نیاییم

منوچهر مرعشی
22-07-2009

داغ این همه عزیز



می ترسم
از داغ این همه عزیز
شبی شمع وجودم
درشعله بسوزد
 
منوچهر مرعشی
21-09-2009

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

سبد همراهی



تکیه بر نیمکت تنهایی خود
خوش بودم

بی خبر
باد تو را آورد

با سبد همراهی

منوچهر مرعشی
16-08-2009

پرسش خیس



در ساحل اندیشه
غرق در خویش
خموش نشته ام
خیره به زورق
آرزوهای شکسته ام
 
پرسش خیس
مهتاب برهنه در آب
می شکند سهمگین سکوتم

آیا از دشت خشک این شب
صبحی می رویید؟
16-08-2009
منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

رویش صدا



در تهاجم شب و شمشیر
شیر زخمی می غرد
در توفان تب و تبر
ترانه می خواند
در باران سنگ وسیاهی
صدای سیاوش می رویید
در ریزش تیر و تیغ
خون ستاره به گل می نشیند
درچرخش خشم و خنجر
صبر سایه می گستراند
در وزش قهر و قباحت
حقیقت رخ می نمایید

بر فراز هر زبونی
این
زندگی و زیبایست
که
مانگار و جاریست
11-08-2009
منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

آتشکده عشق



تناقض نهفته در تاریخ، فرهنگ و جامعه ماداستان شگفت انگیزی است که جای بسی تامل و بررسی و علت یابی دارد
از یکطرف اندیشه ها و جریانات و انسانهای درخشنده و از طرف دیگر تیرگی و جهالت و خون ریزی و خشم و تنگ نظری و خرافه و ...سر بر آوردن خمینی و جان گرفتن هیولای ارتجاع مذهبی و در برابرش وجود مقاومتی عظیم روشن وانسانی و..بخشی از این تاریخ بغرنج و زنده ای است که ما شاهد آن هستیم گر چه ما جدا از جهان و جامعه بشری نبوده ، نیستیم و نخواهیم بود اما بعنوان ایرانی دارای مسائل و مسولیتهای خاص خودمان هستیم


این سکوت
انباشته صداست
این تاریکی
آبستن نور است
این خفقان
فشرده فریاد است
این شب
چارشب صبح است
این تعمق
سرشار طرح است
این باغ
پراز نهال است
این گلبرگ
جایگاه شبنم است
این جنگل
جمعی از نداست
این خاک
زنده ز بذر است
این سینه
آتشکده عشق است
این آذر
آذرخش شعراست
این قلعه
جولانگه سیمرغ است
این دشت
آشنای رخش است
این میدان
شاهد دلیران است
این فلات
پل رنگین کمان است
این فرش
میزبان مهرگان است
این شهر
یادگاری سیاوشان است
این خانه
خانه انسانی ایرانیان است

نه جای حکم رانی
این شیخکان شیاد
این تبربدستان جلااد


منوچهر مرعشی
09-08-2009

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

خواب کوچه



کوچه
هر شب
خواب تورا می بیند
باغ
هر صبح
تو را می سرایید
بام
هر بامداد
تورا بانک میزند
خیابان
هر روز
تورا انتظار می کشد
خانه
لبریز دلتنگیست

و من
عمریست
چشم به راهم
07-08-2009
منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

فصل همراهی و همبستگی نه حسابرسی

هوشیاری مسئولانه ایجاب می کند که همه جوانب ومسائل رادرهر شرایط مشخصی جهت تغییر اوضاع در موضع گیری درست در نظر گرفت. در شرایط امروز ایران اگر بر فرض محال خمینی هم از گور بر خیزد و صادقانه اظهار پشیمانی کرده و در برابر خامنه ای و رژیم ضد انسانی دیکتاتوری مذهبی که خودش بنیان گذار آن بوده است بایستد وبا جنبش آزدیخواهانه مردم همراهی کند باید به او بی تردید خوش آمد گفت تا بعد از پیروزی و استقرار حکومتی مردمی در یک شرایط دمکراتیک و انسانی به محاکمه و حسابرسی اوپرداخته شود آن هم نه به قصد انتقام وکینه کشی و.. بلکه برای تصحیح ، تجربه و درس آموزی. درهمین رابطه موضع گیری اخیرآقای مسعود رجوی در رابطه با جناح مغلوب رژیم با همه سوابق سیاهشان( بخصوص درمورد مجاهدین) یک موضع گیری هوشیارانه سیاسی وعمیقا انسانی و اصولی میباشد که در ضمن بیانگر ماهیت مجهاهدین و رهبری آن بعنوان نیروی دراصل وماهیت مسالمت جو،بربار و مترقیست
متقابلا انتظار درک و دیدن شرایط و موظع گیری اصولی در رابط با مجاهدین در نبردشان با هیولای چند سر ارتجاع در شرایط عراق و منطقه و جهان می تواند معیاری برای شناخت و ارزیابی دیگران باشد. عراقی که از یکطرف در اشغال آمریکا و متحدینش و از طرف دیگر در اشغال چند جانبه رژم و هم جنسانش در دولت در پارلمان در نیروهای نظامی در گروهای ارتجاعی دراندیشه اقشار نا آگاه و مذهبی و...می باشد مجاهدین اشرفی که در محاصره همه جانبه تیغ و تبر بدستانی کینه خو، پلید و شروری هستند که می خواهند سر به تن آنها نباشد وهنوز در لیست سیاه آمریکا قرار دارند و باید جان بر کف با مهارت بر لبه تیغ های چند لبه حرکت کنند و.. در چنین شرایطی بی تردید باید ضمن حمایت قاطع از حقوق انسانی و مبارزاتی مجاهدین اشرف در گام نخست باید ارتجاع و استعمار و عوامل آنها را درهر کجا و به هر شکلی مورد خطاب، حسابرسی و پاسخ گوی قرار داد. این گونه موضع گیریها در ضمن در جهت پیشرفت جنبش عمومی مردم در کل نیز خواهد بود . البته نقد، بازنگری،پرسشگری و.. نه تنها در رابطه با شخصیتها و نیروهای سیاسی و فکری بلکه فراتر از آن در رابطه با تاریخ، فرهنگ، مذهب، دین، رسوم و..حق واصل درستی است که باید شهامت و توانایی استفاده از آن را داشته باشیم و این امریست که خوشبختانه آغاز شده و در حال پیش رفتن است. اما به هر حال نیروی که به هراندازه وارد میدان مبارزه عملی جهت تغییر جامعه(نه حرافی صرف و بی قیمت و ارزش ) و روابط و مناسبات آن در جهت هر چه انسانی تر شده است نمی تواند غیرمسئولانه عمل کند و ناچار گاهی باید محدیت رابا همه تلخی، زشتی و سنگینی بپذیرد و هنر مبارزاتیش را درمحدود واقعیات نمایش دهد. طرح و اصل کردن مسائل فرعی و غیر ضروری و نا بهنگام دراین شرایط در هر موردی که باشد در خوش بینانه ترین صورت ناآگاهانه است که سودش را دشمنان آزادی و انسانیت می برند باید هوشیار بود ومتناسب با شرایط موجود موضع گرفت و عمل کرد.

05-08-2009منوچهر مرعشی.

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

اگر تنها بتوانم



سواران سرکش دشتهای روشن نگاهتان را
به کمند تصاویر بکشانم
اگر تنها بتوانم
رنگ رویاهای شورانگیزتان را
به زلف ترانه ها بزنم
اگر تنها بتوانم
سمند سخنان سرکشتان را
به بند شعر گره زنم
اگر تنها بتوانم
دستهای بزرگ آرزوهایتان را
دردست باد بگذارم
اگر تنها بتوانم
ضربان قلبهای پر طپشتان را
در نبض زمان ضرب کنم
اگر تنها بتوانم
شاخه های پر بار اندیشه ها یتان را
با ریشه های خاک پیوند بزنم
اگر تنها بتوانم
کبوتران سفید افکارتان را
به بام خانه های عشق بگشانم
 
همین مرا بس است
عزیزانم
04-08-2009
منوچهر مرعشی