با الهام از انعکاس ماه در دریاچه شهرمان
منوچهر مرعشی
03-02-2009
شهر خفته
بال گسترده سکوت
شب بیدار
ماه عریان
دریاچه آرام
سرمی برد ناگاه
در دل دریاچه ماه
تن میشوید
از گرد و غبار کهکشان
خواب ماهیها پریشان
چشمهای آسمان
مانده حیران
باد سر گردانتر
ز چشمها
من بین دو ماه
غرق تماشا
مست ازدیدن و
دیدار ها
برده ام از یاد
پاهایم را
بر زمان
راه را بسته ام
مرغی اماء
در درونم
هی میزند پر
می زند آرامشم را
بر هم
هی می پرسد ز من
ماه کو؟ ماه کیست؟
عاقنت ،من
با صدای خاموش
sکه نشکند
سخن، این سکوت
از زبان ماهی نوزادی
در گوشی
می پرسم ز آب
این ماه است
یا آن ماه؟!
۳ نظر:
سلام
مرسی که سر زدی به وبلاگ. باز هم از اینکارا بکن.
بهت لینک دادم. شعرها و نوشته هاتو هم خوندم. دستت درد نکنه.
منوچهر عزیز سلام
همانطور که قول داده بودم لینک وبلاگم رو اینجا برات میگذارم. هرچند مدتهای مدیدی هست خصوصا از وقتی که در ایران فیلتر شد درست و حسابی بروز نمی کنم و بنوعی دیگر متروک شده
با بهترین آرزوها
علیرضا
http://koosha.blogfa.com/
ارسال یک نظر