خیس عشق
دوباره
رسید سفیر مهر
دوباره
تازه شدم
دوباره
خیس عشق
دوباره
نگاه دوید
دوباره
دل پرید
دوباره
خیال خیمه زد
دوباره
رویا پرکشید
دوباره
سینه سحر شد
دوباره
اندیشه قد کشید
دوباره
فکر برافروخت
دوباره
واژه نشست
دوباره
کلاام سلام کرد
دوباره
ابر گریست
دوباره
باران ترانه خواند
دوباره
آسمان سینه گشود
دوباره
ستاره سر رسید
دوباره
ماه رخ نمود
دوباره
نی نواخت
دوباره
صحرا سکوت شکست
دوباره
دشت جشن گرف
دوباره
کوه قصه گفت
دوباره
خشم فرو نشت
دوباره
شب شکوفه داد
دوباره
کینه مرد
دوباره
دوستی دست گرفت
دوباره
دلداده به دلبر رسید
دوباره
شیشه غم شکست
دوباره
باد بشارت داد
دوباره
توفان خفت
دوباره
قناری غزال سرود
دوباره
قلم برقص آمد
دوباره
پیری جوانی ز سر گرفت
دوباره
دستها بکار رفت
دوباره
پاها پیشی گرفت
دوباره
شوق جوانه زد
دوباره
شادی شراره شد
دوباره
حقیقت طلوع کرد
دوباره
جهان جان گرفت
منوچهر مرعشی
15-12-2010
دوباره
رسید سفیر مهر
دوباره
تازه شدم
دوباره
خیس عشق
دوباره
نگاه دوید
دوباره
دل پرید
دوباره
خیال خیمه زد
دوباره
رویا پرکشید
دوباره
سینه سحر شد
دوباره
اندیشه قد کشید
دوباره
فکر برافروخت
دوباره
واژه نشست
دوباره
کلاام سلام کرد
دوباره
ابر گریست
دوباره
باران ترانه خواند
دوباره
آسمان سینه گشود
دوباره
ستاره سر رسید
دوباره
ماه رخ نمود
دوباره
نی نواخت
دوباره
صحرا سکوت شکست
دوباره
دشت جشن گرف
دوباره
کوه قصه گفت
دوباره
خشم فرو نشت
دوباره
شب شکوفه داد
دوباره
کینه مرد
دوباره
دوستی دست گرفت
دوباره
دلداده به دلبر رسید
دوباره
شیشه غم شکست
دوباره
باد بشارت داد
دوباره
توفان خفت
دوباره
قناری غزال سرود
دوباره
قلم برقص آمد
دوباره
پیری جوانی ز سر گرفت
دوباره
دستها بکار رفت
دوباره
پاها پیشی گرفت
دوباره
شوق جوانه زد
دوباره
شادی شراره شد
دوباره
حقیقت طلوع کرد
دوباره
جهان جان گرفت
منوچهر مرعشی
15-12-2010
۱ نظر:
اين شعر زيبا واقعا دل نشين هست..تا به حال به هيچ شعري اينقدر احساس نزديكي نداشتم.ممنون.
...............
nastaran
ارسال یک نظر