۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

چکیده



رشد  در آزادی است

امنیت در دوستی است

دوستی در هستی است

برادری در برابری است

جهش در رهایی است

رهایی در آگاهی است

صلح در آسایش است

آسایش در تلاش است



منوچهر مرعشی

20-07-2011




۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

پی


آیا چیزی در این  عالم هستی وجود دارد که ارزش صد عمر خرج کردن را داشته باشد؟


عمری  را

با همه نا همواریها یش

پی

 وصل

تو

 طی کردم





گر

صد عمر

 بیابم

باز



بی تردید

همه را

خرج تو خواهم کرد



منوچهر مرعشی

19-07-2011




۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

چکیده





دل نه برای بستن که برای پرواز است.

دل خانه عشق است و عشق بی انتهاست.

آنکه می پندارد پاسخ هر سوالی را دارد کوته فکری بیش نیست.

آنکه می گوید نمی دانم انسان دانایست.

منوچهر مرعشی

16-07-2011




۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

سیمای ایران امروز را در زنانش باید دید

همواره در نقشه ها چهره ایران با آثارباستانی و خرابه های تاریخی  و با مردانی ریش دار و دستار بر سرو.. طراحی و معرفی شده است.  ایران البته کشوری باستانی با اقوام و ملیتهای گوناگون و تاریخی پر فراز و نشیب است که تا امروزو تا اینجا ی جهان خود را رسانده است که خود جای بسی افتخار و امید واری است.

اما بنظر من نقشه امروز ایران را باید هر چه بیشتر با زنانش طراحی و تصویر کرد. زنان با همه فشارها و محدودیت ها که بر آنها به نا حق روا داشته می شود اما براستی در همه زمینه ها هر گاه که فرصتی دست بدهد بسیار خوش می درخشند. در زمینه علمی هنری اجتماعی مبارزاتی و...

در جنبش های اجتماعی چند دهه اخیر وبخصوص این اواخر زنان الهام بخش  وهدایت گر و راهگشا  و پیش برنده و در خط مقدم مبارزاتی قرار داشته و دارند. از زنانی که تمام عمر طولانی خود را با همه چیز و همه کس در نبرد برای آزادی و رهایی طی کرده اند و همچنان پایدار مانده اند چون مادر رضای ها چون مادر ندا مادر سهراب مادر دو جوان شهید  یا  آنان که جان در ره هدف داده اند تا نسلی جوان چون ندا که با نگاه آخرش جهانی را لرزاند  و ترانه و هزاران...چون صبای اشرف که خود آرش زمانش شد زیرا همه وجود و جان خود را در کلام آخرش چون تیر آرش در کمان گذاشت و مبارزه تا آخر و با هر قیمت را تا پیرزوی و آزادی را در بیان آخرین خود بر سینه زمان ما  حک کرد تا زنان اشرفی که کوه وار ایستاده اند  تا زنانی که در خیابان های ایران با جمع آوری امضا و  یا با وسایل و راهای دیگر امر و کار رسیدن به آزادی را هوشیارانه و صبورانه پیش برده و می برند تا زنانی که سهم اکثریت دانشگاه ها را بخود اختصاص داده اند .تا هنرمند و مدد کار و حقوق دان و همه زنان متشکل و منفرد و....

تا چهره شاخصی همچون خانم مریم رجوی که یک نبرد پیچیده و نفس گیری را در راس یک مقاومت سازمان یافته و پیش رفته با داریت و دلیری به نحو تحسین بر انگیزی اداره و هدایت می کند زنی که در قلب یک کارزار چند جابنه با یقین کار را بپیش می برد و در این مسیر طیف بسیار گوناگونی را به حمایت و همراهی با مردم ایران متقاعد و مدد کار کرده است و...

بنظرم این زنان با همه تنوع و گونا گونیشان  یک رنگین کمان زیبای را به نمایش گذاشته اند که جا دارد نفشهای زیبای آنان را بر سیما و سینه ایران امروز نصب کرد.

 آری سیمای امروز و چه بسا فردای ایران را بهتر که زنانش بیارایند زیرا زنان چه به دلیل امتیازات ذاتی و طبیعی که همانا برخوردار بودن از ظرفیت و پتانسیل  عشق ورزیدن و دوست داشتن واقعی و حقیقی  و حس ودرک عمیق از ارزش زندگی و چه به دلایل ستم تاریخی و ستم چند جانبه جاری جنسی فرهنگی خانوادگی اجتماعی حقوقی و...آمادگی و انگیزه و توان ایجاد دنیای بهتری را بیش از مردان امروز دارند. صد البته در مسیر کلی انسانی مردان و زنان همراه و هم کار و تکامل بخش یکدیگرند و در نهایت سمت حرکت نزدیکی و یگانگی است

با همه این وجود مایلم از سر شیطنت هم که شده بپرسم مردان عزیز شما چه فکر می کنید؟

منوچهر مرعشی

14-07-2011


چکیده



بخشیدن نوعی راهایست

دوست داشتن نوعی راهگشایست

محبت نوعی پل زدن است

صداقت نوعی بنا ساختن است

منوچهر مرعشی

14-07-2011

چکیده


هستی مکث نمی کند تا تناقضات و پرسشهای ما را پاسخ دهد.ما هستیم که برای دریافت جواب باید پی هستی بدویم.

فلسفه را گاه می توان در حد یک بازی بازدارنده فکری تنزل داد.

علم را می توان به سلاحی نابود کننده تبدیل کرد.

منوچهر مرعشی

14-07-2011




۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

ماه خواب


می روم به خواب ماه

تا از برکه ها ستاره برچینم

می روم به فکر رویا

تا جهانی تازه بر پا سازم

می روم به احساس دریا

تا زخاک بر خیزم

می روم به آهنگ باران

تا دانه ها ی خفته  را بر انگیزم

می روم به شوق دانش

تا بذرهای روشنی بیفشانم

می روم به جسارت آب

تا جنبش حیات بپا دارم

می روم بجنگ تیرگی

با نیزهای نور

می روم با قاصدک عشق

تا سر بر پنجره دلها بکوبم



منوچهر مرعشی

25-06-2011










صبا







پنجره ای

 با پنجره ای  سخن می گوید

شب

 شیفته شکوفه ای می گردد

بر گونه آسمان

 قطره نوری می لغزد

از چشم ستاره ها

 ترانه بر زمین می ریزد

از قلب خیابان

ندا بر می خیزد

صبا

بی محابا

 از پیچ و خم زمان می گذرد



منوچهر مرعشی

29-06-2011


۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

کمی قناری

 


باید بروم کمی قناری بخوانم

باید گل سرخ را بهتر بشناسم

باید انسان را با آب و علف پیوند زنم

باید شب را در ترانه ای روشن بسرایم

باید پای قصه های سنگ ریزه ها  بنشینم

باید دست در دست باران بگذارم

باید چشم حقیقت را بوسه باران بکنم

باید سر به  آسمان خیال بسایم

باید پا بپای نور تا دوردستها بدوم

باید از باغ قانون گیاه را بپرسم

باید تا  سنگینی خواب دانه ها بروم

باید بدانم که اندک می دانم

باید از پرسش نهراسم

باید از خود نگریزم

باید بخدا راه برم

باید

 همه چیز را

هر بار

 دوباره بشناسم



09-07-2011

منوچهر مرعشی




۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

ظرفیت عظیم مقاومت سازمان یافته





اگر برای پی بردن به توان مجاهدین و متحدینشان در شورای ملی مقامت و وسیع تر آنچه را که بنام مقاومت سازمان یافته شناخته می شود  تنها همین گردهمایی اخیر در ویلپنت پاریس را معیار قرار دهیم  خواهیم دید که یک نیروی متشکل دارای برنامه و اهداف کوتاه مدت و استراژیک برخودرار ازاعظا و کادرها و رهبری حرفه ای و مسول و شایسته و صادق که با تمام توان و  عظمی جزم پا در میدان نبرد گذاشته اند و هر لحظه در عمل مداوم خود را بروزو و تازه می کند و در این مسیر هر بهایی را که لازمه ادامه نبرد باشد می پردازند می توانند نقشی کیفی را در رهایی جامعه ایفا کند.

این یک قانون عام حاکم بر جامعه انسانی است که انسان آگاه و مسول و ریسک پذیر که  افقی وسیع تر از وضع موجود را می بیند و جهانی عالیتر را تصویر می کند و برای واقیت بخشیدن به دنیای انسانی تر از هیچ تلاشی کوتاهی نمی کند و چنین انسانهای های آنگاه که متشکل شوند و به علم مبارزه مجهز شوند و در مسیر تاریخ و تکامل حرکت کنند البته که می توانند راه گشا باشند و بر هستی اثر و نقش  همیشگی خود را بجا بگذارند. اگر غیر از این بود انسان هنوز در غارها عمر می گذراند و یا چون بساری از موجودات دیگر که توان انطباق با شرایط را نداشتند از دور هستی خارج می شدند.

البته که تعداد و کمیت اهمیت و نقش خود را دارد اما در این رابطه آنچه اصیل و تعیین کننده است کیفیت و محتوای پدیده است . اگر این حرف درست است که آنچه در نهایت معیار ارزیبی ترقی  جامعه انسانی همانا روابط و مناسبات هر چه انسانی تر بین افراد  آن جامعه است  در این صورت باید دید این مقاومت سازمان یافته از چه ویژگیهای برخوردا ر است که این همه حافظان وضع موجود در ایران و خارج از ایران  حتی  را به خشم و دشمنی و کینه بر انگیخته است و از طرف دیگر این همه تنوع ملیتی عقیدتی سیاسی و حتی  گونا گونی اجتماعی گرد خواسته های خود جمع کرده است .

علی رغم همه کم و کاستی ها آیا عامترین ویژگیها و خواسته های مقاومت بر خاسته از دل نیازهای تاریخی وامروز جامعه ایران که این تشکلها بر آمدی از آن هستند چیزی غیر از نیازهای اصیل و واقعی و حقیقی  انسانی است؟ آیا توان و عظمت و پتانسیل و پایداری و آینده داری مقامت در همین خصوصیاتش نیست؟ وآیا با وجود ناهمواریها و رنجهای بسیار نهایتا پیروزی و ماندگاری از آن نیروهای بالنده و انسانهای که به ندای درونی و ذاتی هستی پاسخ می دهند و در این پیمان پایدار می مانند نیست؟ آیا ترس و وحشت و جنایات و دروغ و تهمت و پستی و بی شرمی حافظان وضع موجود در برابر چنین افراد و تشکلهای که در مسیر تکامل و تغییر در جهت دنیای انسانی تر با صبوری و دلیری و روشنی و عشق گام بر می دارند قابل فهم نیست؟ البته که پذیرش بار امانت انسانی کاریست بس بزرگ و کارستان بخصوص آنگاه که بخواهی به قلب حادثه بزنی و قدرتهای حاکمه را هدف قرار دهی بی تردید از نظر آنان گناهی کبیره و نابخشودندی است انگشت در لانه زنبور کردن است چون بردگان حامی اسپارتاکوس اگر بتوانند از محل نبرد تا روم مرکز قدرت انسانهای آزاده  را بدار می کشند تا کسی هوس پرسش از قدرتشان را نکند. بارها و بارها چنین جنایاتی در طول تاریخ رخ داده است به اشکال و در زمان ها و مکان های متفاوت بله آنان که همواره از وضع غیر انسانی موجود سود می برند واز دست رنج دیگران فربه می شوند بشدت و به هر وسیله در صدد ادمه همین وضع بوده و هستند .آخوندهای مفت خور شیاد به مراتب پست تراز نیکان و همجنسان استثمار گرشان هستند زیرا آنان قرنها از همه طرف خورده و برده اند به همین راحتی از منافع ضد انسانی خود دست بردار نیستد حتی اگر شده دین و مذهب و خدا و انسان و همه چیز را دکان کالاهای پوسیده خود کنند .البته آنان که خود در وسط میدان نبرند بسیار بهتر از من که در حاشیه امن هستم طوفان سهمگین را می شناسند و می دانند گاه باید صلیب بر دوش راه افتاد.

بله بله بله در افتادن با  آدم نماهای که براستی گرگ انسان هستند  و بر هم زدن روابط و مناسباتی که این گرگها  بر جامعه بشری حاکم کرده اند دل شیر و حرکت جمعی و هوشیاری همیشگی و  آگاهی مداوم  و صبر بسیار و آمادگی کامل  و نبرد همه جانبه  و فداکاری تمام عیار و تشکل بی شکاف و... را می طلبد .

اما گوی قرار هستی با موجودی بنام انسان بر این می باشد که  بر این بستر سخت و تلخ و اقعی موجود  سر انجام پیروزی و پایداری وزیبایی و سهولت  و جاودانگی از آن انسان مسولیت پذیری است  که انسانیت خود را یافته است و تحقق ویژگیها و ارزشهای انسانی  در جامعه انسانی  برایش بلاترین آرمان است .

اگر غیر از این باشد باید گفت انسان زندگی و هسنی چنان پست بیهوده و بی مقدارند که ارزش زیستن را ندارند و همان بهتر که نقطه پایانی بر آنها گذاشته شود.

با نگاهی گذرا و کلی به تاریخ جامعه بشری می توان مسیری گرچه پر پیچ وخم و افث وخیز اما پیروز و روبه پیشرفت  انسانی را مشاهده کرد و با توشه امید بسوی روشنیها ره سپرد

این مقاومت  گنج انسانی حاصل از رنج و تلاش و تجربه تاریخی ماست غارتگران انسان قصد کرده اند که به یغمایش برند برای منافع انسانی خودمان هم که شده باید آنرا ارج نهیم قدرش را بدانیم و خفظش کنیم طفلی که اکنون جوان برومندی شده است بکار نبرد برای آزادی می آید  کاستی هایش هم باید در میدان عمل و در طول زمان راست و رفع شود . در دنیای واقعی همه چیز نسبی است ما به نسبت دنیای اطراف سرماهه ارزشمند و قلبل افتخاری و کار آی در دست داریم آنان که به بهانه های مختلف می خواهند  این سرمایه را از ما بگیرند بی شک دشمن آزادی ما هستند می خواهند ما را از داشته هامان محرم کنند تا راحتر بر ما حکم برانند و ما را غارت کنند می توان و باید با انتقاد سازنده و درست یکدیگر را راست و قوی کرد اما  دروغ و افترا زدن به قصد حذف و نابود کردن کار انتقادی نیست کینه و دشمنی است.

با هوشیاری در برابر توطعه های دشمنان آزادی دارایهای مبارزاتی  خود را حفظ کرده و هر روز بر آنها بیفزاییم



منوچهر مرعشی

08-07-2011