۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

پنجره زمان



من از پنجره باز زمان

قد کشیدن ستاره ها را دیدم

از خاک بر خاستن دانه ها را

عاشق شدن جوانه ها را

پختګی تاکستانها را


من از پنجره باز زمان

مرګ پرنده ها را دیدم

پیر شدن هوا را

خم شدن استخوان ها را

فرسوده شدن اجسام را


من از پنجره باز زمان

شوق انتشار نور را دیدم

پرواز نام ها را

پیوند صدا و سنګ را

زمزمه باد و بید را


من از پنجره باز زمان

اشک خدا را دیدم

ګرګ شدن انسانها را

پرپرشدن قلب ها را

خون ګریستن ابرها را


من از پنجره باز زمان

چشم های امید را دیدم

دستهای ایمان را لمس کردم

از باغ اندیشه انار چیدم

با پای اراده ره پیمودم

در دشت های رویا رقصیدم

در آسمانهای خیال چرخیدم


من از پنجره باز زمان

شادی خدا را دیدم


منوچهر مرعشی

۳۰-۰۸-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

چکیده ها



قلبت را رو به جهان بګشا تا هستی را حس کنی.

رابطه ای که بر اساس ترس وطمع نباشد بتو شادی و آرامش می بخشد.

در این دنیای آلوده اندیشه را باید مدام پاک کرد.

ارزیابی انسانها به اندیشه و عمل آنهاست.

بعضی از آدمها هرګز نمی خواهند به انسانیت بر سند.

منوچهر مرعشی

۲۱-۰۸-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

دیدار





دیدار،
در چشم آذر
دیدار،
در پنجه توفان
دیدار،
در نفس نسیم
دیدار،
درقلب شقایق
دیدار،
دربیشه شیر
دیدار،
درقلعه سیمرغ
دیدار،
درګره ابر
دیدار،
درنهیب موج
دیدار،
درتیزی تبر
دیدار،
درشادی آتش
دیدار،
در ترس تولد
دیدار،
دروحشت جهش
دیدار،
در خرابه های تاریخ
دیدار،
در ګذرګاه تکامل
دیدار،
در طپش حقیقت
دیدار،
درسخن آینه
دیدار،
بی پرده با خویش


منوچهر مرعشی
۲۰-۰۸-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

شرکای شیطان


هنر، اندیشه ، فلسفه،علم، تخصص، تکنولوژی و...همانطور که می توانند به کمک انسان برای زندګی بهتر و رهایی بیشتر بکار آیند درعین حال می توانند به ضد آن عمل کنند. بستګی دارد که حامل آنها چه کسانی باشند ودر چه جهتی بکار ګرفته شوند. وجود چنین تناقظی نه در ذات چنین مقولاتیست بلکه به موجود چندجانبه،بیچیده و متضادی بنام انسان برمی ګردد.موجودی که در طول تاریخ حیاتش بر روی زمین بیشترین بدی را در حق هم نوع خودش مرتکب شده است و در این زمینه همه توانای هایش را اعم از فیزیکی و فکری بکار ګرفته و در جهت ارضای خواسته های بی حد خود هیچ مرزی را نشناخته و نمی شناسد.از سوی دیګر انسانی را می بینیم که مدافع زندګی و همسو با هستی و هم آهنګ با اصل خویش است که همواره در مقابل آن موجود پلید و شرور قرارداشته و دارد این دو تنها در شکل و ظاهری انسانی با هم شباهت دارد .این داستان دیروز و امروز و فردای ماست تا اینکه ببینیم کی؟ کجا؟ و چګونه؟ بشر ګام در مسیرزندګی اجتماعی دیګری می ګذارد که نیازی به این همه استثمار و ستم و جهل و جنایت و فریب و خودخواهی و خشونت و کینه ورزی و حسادت و تنګ نظری و...نباشد تا هر فردی بتواند در یک ظرف اجتماعی باحاکمیت روابط ومناسبات انسانی در زندګی به رشد و شکوفایی مورد نظر برسد و با بارز کردن وجود خویش در جهان نقش خود را بګذارد و بګذرد. به امید رسیدن به آن روز لحظه ها را پر تلاش کنیم.

ګرچه در نظام ها و حکومتها همیشه فرد و یا افراد معینی را می توان بعنوان سمبل و نمونه آن دستګاه نام برد اما پیدایش، استحکام و تدوام حاکمیت ها بدون تردید با کمک و شراکت جمع متفاوتی امکان پذیر می باشد.درست است که مثلا خمینی خامنه ای و..سمبلهای از حاکمیت دیکتاتوری مذهبی هستند اما بدون نیروی مسلح سرکوب ګر، بدون دستګاه های مختلف تبلیقاتی، بدون اندیشمندان جهل پرداز، بدون نهادهای بازدارنده، بدون انسانهای متخصص ،بدون افراد برنامه ساز، بدون تکنولوژی روز و....هرګز امکان بقاََ نخواهد داشت. در هر حاکمیتی طیفی و طبقه ای و جمعی شریک و ذینفع می باشند حال اګر این حاکمیت چون رژیم ضد انسانی ولایت فقیه حاکم بر کشور ما باشد همکاران این سیستم را می توان شرکای شیطان نامید.

دو نمونه بارز اخیر کسانی بودند که تحت عنوان برنامه سازان صدا و سیمای جمهوری آخوندی با خامنه ای در دورانی که ولایت سیاه او ضربات اساسی را از مردم دلیر واګاه وآزدایخواه ایران دریافت کرده بود ملاقات داشتند و یا نمایش مسخره پست فطرتان خارجه کشوری با احمدی نژاد این لکه ننګ تاریخ و جامعه مباشند.اینها و امثال اینها بی تردید در تداوم جرم وجنایات این رژیم سهم دارند و از وجود پلید آن سود می برند.

شرکای شیطان را البته باید شناسای و معرفی و مورد حساب رسی قرار داد تا آن روز که با شیطان شرشان از سر جامعه کم شود.

منوچهر مرعشی

۱۹-۰۸-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

مرا جدا مکن



هیچ چیز نباید باعث جدایی ما از انسانیتمان شود زیرااګر از اصل خویش جدا شویم تبدیل به جسدی متعفن و موجودی پلید خواهیم شد.

مرا جدا مکن،

ز روح شقایق

ز بیرنګی آب

ز غرور عقاب

ز اندیشه شب

ز رقص رنګها

ز شادی جوانه ها

ز پیام قاصدکها

ز همراهی ماه

ز صفای صنوبر ها

مرا جدا مکن،

ز زنګ زمان

ز شکفتن ابرها

ز بوسه باران

ز خنده خاک

ز نفس باغ

ز غم باغبان

ز کار زنبور

مرا جدا مکن،

ز مهمانی ستارها

ز رازهای آسمانها

ز آهنګ دلها

ز ترانه تن ها

ز باران نګاه ها

ز بندهای وفا

ز دامهای عشق

ز ګهوره مهر

ز آغوش محبت

مرا جدا مکن،

ز حرمت ګندم

ز شوکت انګور

ز ناز شکوفه

ز رنج دانه

ز حضور سبزه

ز خلوت خدا

مرا جدا مکن،

ز عزت عزم

ز زیبایی رزم

ز درسهای میدان

ز دایره هستی

ز ترکیب اشکال

ز خط تکامل

ز نقطه نا معلوم

زعطش دانش

ز قلب حقیقت

ز حکمت نور

ز آشنایی با خویش

ز اصل خود

مرا جدا مکن ز هستی،

که می خشکم

که می پوسم

که می میرم



منوچهر مرعشی

۱۱-۰۸-۲۰۱۰

۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

زنده


برای آنان که با حیات خویش زندګی را غنا می بخشند ، پس از مرګ زنده تر بر می خیزند و در هستی ګسترش و امتداد می یابند.


زنده در لبخند خورشید

زنده در آهنګ باران

زنده در بشارتهای باد

زنده در دست نسیم

زنده در بغض ابر

زنده در پاکی شبنم

زنده در خواب دانه

زنده در رویای جوانه

زنده در مهر خاک

زنده درنغمه های باغ

زنده در آواز چشمه

زنده در عزم رود

زنده در قلب دریا

زنده در زنګ زمان

زنده در اندیشه شب

زنده در ذهن روز

زنده در رخسار ماه

زنده در صمیمیت ستاره

زنده در آرامش بیشه

زنده در صبر سحرا

زنده در فکر دره

زنده در آسمان کوه

زنده در:

راز چشم آهو

ګرمای دلها

رمز عشق

قدر زیبایی

ارزش زن

نقش انسان

قامت ایمان

بازوان عزم

پاهای پایداری

پرواز رهایی

دشت اندیشه

زنده در:

نور عقل

جسنجوی ذهن

پرسشهای پیاپی

شوق یافتن

لحظه رسیدن

طعم تغیر

حس کامل شدن

زنده در

خلق اثر

زنده در

ظهور آفرینش

زنده در

رقص هستی

زنده در

ما


منوچهر مرعشی

۰۳-۰۸-۲۰۱۰

ثانیه ها


تمام روز

به ثانیه های فکر می کردم

که بی اجازه عبور می کردند

و رد پای خویش را

بر دستهای من بجا می ګذاشتند

و تمام دقایق

نګاهم نفس زنان

در پی آنها می دوید

بی آنکه بپایشان برسد

منوچهر مرعشی

۰۳-۰۸-۲۰۱۰