۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

ګذز بیقرار ثانیه ها



چراغ طلب کن

شب را شاهد کن

با ماه رقص کن

با ستاره بخوان

صبح را صدا کن

تا سحر سفر کن

روشنی را بنوش

سپیده را بګستران

اندیشه را بارور کن

عشق را فراخوان

رویا را بیدار کن

خیال را برهان

خود را پیوند زن

خویش را کشف کن

دیګری را دریافت کن

به پیام هستی ګوش کن

از لحظه ها عبور کن

تا قلب حادثه خطر کن

با کاروان زندګی بمان

که عمر،

ګذر بیقرار تانیه هاست

۱۰-۰۷-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

حس غریب



حس غریبیست میان


خاک و خدا

نیلوفر و آب

پلنګ و ماه

کبوتر و زیتون

شیر و بیشه

خورشید و شوق

آسمان و ستاره


حس غریبیست میان


شقایق و دشت

باران و دانه

ریحان و چشمه

کبک و کوهسار

شبنم و شب بو

بهار و شکوفه


حس غریبیست میان


جدایی و نیزار

ابر و بغض

غم و غروب

ترانه و تمنا

پروانه و پونه

خانه و خیال

اشک و عشق


حس غریبیست میان


تفکر و توانایی

شعور و نور

کشف و شعر

تنهایی و تولد

شیرینی و زایش

دانایی و درد

نور و نوازش

شمع و روشنایی


حس غریبیست میان

من و تو


۱۵-۰۷-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

باید بنویسم



ګفت:

باید بنویسی

با هر چه در توشه خویش داری

زیرا،

فرصت اندک است

و،

رفتن ناګذیر

منوچهر مرعشی

۱۰-۰۷-۲۰۱۰


هربار بیاد آر



هر بارکه خورشید سرک می کشد

آنګاه که سپیده سفره می ګسترد

وقتی که غروب غم می پراکند

ګاهی که شب به اندیشه می نشیند


بیاد آر که کیستی !؟


هر بار که دیده ای پر می ګشاید

آنګاه که ګونه ای خیس عشق می شود

وقتی که سینه ای ګل می دهد

ګاهی که دلی در می ګشاید


بیاد آر که کیستی

هر روز که زندګی آغاز میشود

آنګاه که دانه ای در دل خاک می تپد

ګاهی که جوانه ای خود می نماید

وقتی که پرنده ای آشیانه ای می سازد


بیاد آر که کیستی !؟


انګاه که خشم لشکر می کشد

هر بار که زبانی نیزه می زند

ګاهی که فریبی فریبا می نماید

وقتی که دروغ تیغ می کشد


بیاد آر که کیستی !؟


آنګا ه که زخمهایت سینه می ګشایند

ګاهی که می نشینی بر خرابه خود

وقتی که نداری بی توانت می کند

هر بار که امکانت بغارت می رود


بیاد آر که کیستی !؟

هرګز از یاد مبر که چیستی


منوچهر مرعشی

۰۸-۰۷-۲۰۱۰

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

آغاز غزال


تو

پایان دریای

آغاز غزالی

آواز آبی

تو

ترانه توفانی

غم بارانی

زبان پروانه های

تو

امتداد ستارها ی

سخن سکوتی

چراغ اندیشه ای

تو

چشم شبی

انتظار زمانی

شکوفه عشقی

تو،

تنها تو نیستی

نتیجه جمعی

پاسخ سوالی

تو،

حاصل هستی

تو،

انسانی



منوچهر مرعشی

۰۳-۰۷-۲۰۱۰

۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

کدام با اخلاق تر است؟


افشاګریهای تجاوز به خواهر عزیزیم بهاره مقامی این کبوتر معصوم و خونین بال را روی سایت دریچه زرد دوست ګرامی آقای اسماعیل یغمایی شنیدم باز هم در غربت سوختم وګریستم. ګر چه این زنان و مردان دلیران بی باکی هستند که پس از تحمل این عذاب نشکستند و نه در خود فرو رفتند بلکه شعله شدند و ګر ګرفتند و به ما نور و روشنایی بخشیدند.

از روبهان عمامه بسر و درندګان رذل و فرومایه ګان پست بګذریم زیرا آنان با این اعمال ماهیت خود را بروز می دهند و از کوزه همان برون تراود که در اوست.اما راستش این پیکارګران آینه ای در برابر من شدند که من خود و جامعه خود را دوباره با پرسش و بهت و اعتراض بنګرم ؟ بطور خاص در مورد اخلاق که ما بسیار از آن دم می زنیم و به داشتن جامعه ای با اخلاق و معنوی افتخار می کنیم اما آیا براستی چنین است ؟ آیا جامعه ایران در مقایسه با جامعه غرب معنوی تر و با اخلاق تر است؟ یا این یک جهل و عقب ماندګی و خود فریبی بیش نیست؟

اخلاق: در لغت به معنی دانش بد و نیک خویها،علم معاشرت با خلق،خلق و خو...

پایه های اخلاق: آبشخور و ریشه و رد پای اخلاق را می توان در ادیان، فلسفه، انسان شناسی و روانشناسی پی ګرفت

که هر کدام به شیوه و بیان خود در پی ایجاد ارزشهای اخلاقی برای فرد و جامعه بشری هستند.

کتاب اخلاق نیکوماخوس از ارسطو فیلسوف معروف یونانی که مقدمه ای بر سیاست است شاید در این مورد قدیمیترین سند باشد.ادیان ابتدایی،ادیان باستانی(زرتشتی،بودایی، هندو...) کتابهای: تورات، انجیل، قرآن و ارزشهای و برداشتهای ګوناګون از آنها، کتاب اخلاق ناصری در مورد اخلاق اسلامی از خواجه نصیر طوسی به زبان فارسی در سال ۶۳۳ هجری قمری، کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری از ماکس وبر،و کتابهای بسیار دیګر از مکاتب و نظریه پردازان اخیرو...خوشبختانه همه برای مطالعه و آګاهی در دسترس است.

با توجه به همه داشته ها و برداشهای تاکنونی ما، ارزشهای اخلاقی امروز ناظر است بر دریافت و رسیدن به حقیقت واقعیات و روشنی و آګاهی هرچه بیشتر، عدالت در روابط و مناسبات جمعی ، احترام و پذیرش حقوق انسانی یکدیګر، آزادی همه جانبه درجهت رشد و شکوفایی و تکامل،عشق ومحبت و دوست داشتن و اعتماد وآرامش ناشی ازآنها.

این ارزشهای اخلاقی اساسی، کلی، جهانی و جاودانیست.با این معیارها معنویت و اخلاق فرد و جامعه سنجیده می شود: حقیقت،عدالت،آزادی،حرمت،عشق این ارزشهای معنوی در چه کسی و چه جامعه ای بیشتر نهادینه شده و رایج است؟آنکه اسیرجهل،فقر،دیکتاتوری و کینه است؟یا انکه قرنهاست چراغ علم را دردست ګرفته در پی حقیقت است و آزادی را پرواز داده و دمکراسی را در سیاست جاری کرده و حقوق بشر را در یک پرسه سنګین و خونین سند کرده و مبنای قوانین اجتماعی قرار داده است و دست دوستی را آزاد ګذاشته است و...

وحشت از روشنګری، پناه بردن به افسون و دروغ ،زورګویی،بی حقوقی،توهم برتری،بی حرمتی و خود را مالک و صاحب دیګری بخصوص زنان دانستن تحت هر عنوانی، درنده خویی زیر پرده دین و...به هیچ وجه اخلاقی نیست بلکه ضد انسانیست. جامعه ای که قرنها زیرظلم زندګی کرده و بیش از ۳ دهه تحت حاکمیت دیکتاتوری مذهبی است از نظر اخلاقی وضعیت فاجعه باری دارد. جامعه و فردی که پایبند اخلاق باشد این مشکلات را بر نمی تابد.اخلاقی ترین کار تلاش برای رسیدن به جامعه ای دمکراتیک است.

جامعه دمکراتیک اخلاقی تر ازجامعه تحت ستم و بسته است و افراد سالمتر و رشد یافته ترند. اخلاق در پیدا شدن تار موی زن یا در رګ باد کرده ګردن جهل، یا در شمشیر از نیام کشیده کینه بی عشق نیست. آنکه حقیقت را روشن می کند، آنکه آزادی آرمان اوست و برای اینکه دوشمنش آزادانه حرفش را بزند جانش را می دهد، آنکه دیګران را چون خود دوست دارد آنکه به انسان و هستی عشق می ورزد با اخلاق تر است.