نوروز خودمان را می ګویم این هفت هزار ساله جوان، و این پیر برنا.
عجیب است که بعظی از پدیده ها به دلایل ګوناګون ګوی در ګذر زمان سر زنده تر، جوانتر، شادتر، زیباتر، درخشانتر، و کاملتر جلوه می نمایند.
مثل انسانهای که با انتخاب درست، تلاش بی وقفه و فداکاری از وجود خود اثری ماندنی بر هستی بجا ګذاشته اند، مثل هنرهای اصیل انسانی در همه زمینه ها ، مثل مشعل علم، مثل چراغ عقل، مثل نور بینش ، مثل سنتهای عالی و..
این ارزشها و سرمایه های لایزال و پربهای انسانی تنها منحصر و متعلق به فرد و یا جعع خاصومحدودی نبوده و نیست بلکه در همه جوامع و فرهنګهای بشری به اشکال ګوناګون وجود داشته و دارد. نوروز ما که امروز دارد جهانی می شود از جمله سالخوردګان جوان است که ما را هر سال سر فراز و بیدار می کند تا بخود آییم و با تولدی دوباره زندګی را آن ګونه که شایسته فرزند انسان است از سر ګیرم و در این راه بی ترس و بی باک، پر شور و شاد، روشن و راستګو ، پایدار و با یقین، اهرمین ضد زندګی و دشمن انسان را از هر طریق بر سر راه سعادت بشری کنار بزنیم. چنین باد.
اما من با همه احترامی که برای عمو نوروز مهربان، دوست خوب بچه ها دارم فکر می کنم با آن ریش پاک سفیدش بیشتر تعلق به زمستان دارد تا بهار رنګین و پر غوغا و نا خود آګاه سنت کلاس را در ذهن تداعی می کند. همین طور حاجی فیروز با مزه و شیرن سخن که با صورت سیاهش کهنګی فرهنګ پوسیده در باری را بیاد می آورد که من با هر دو کمی مشکل دارم .
به نظر من بهتیر است در جشن های سال نو دختران زیبا و دلیر ایرانی با لباسهای بسیار قشنګ و خوش رنګ و نقش محلی همراه با رقص و آواز وشادی بصورت جمعی و کارنوالی اندک اندک دوستانه و محترمانه جای حاج فیروز و عمو نوروز را بګیرند و نقش اصلی را در ایام نوروز بهخود اختصاص دهند و با وجود و حضور پر شور و رنګ خود فضای نوروز را لبریز شادی و زیبایی کنند . لازم است که نوروز هم متحول و آپ دیت شود. نوروزتان باز هم پیروز
بی آنکه بخواهیم نقش تاریخی و ریشه ای فقر، بی عدالتی، سود و سرمایه را در ایجاد و تداوم دیکتاتوری، جهل، جنګ، خرافه، ستم، از خود بیګانګی انسانی و...را بطورکلی و دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران را بطور خاص منکر شویم اما باید پذیرفت که با اصل قرار دادن تحلیل مشخص از شرایط مشخص در تیوری و پراتیک آن نیروی جدی،هوشیارو بالغ سیاسی و اجتماعی که قصد تغییر وایجادجهانی بهتررا در عمل و نظر دارد، در دنیای سخت وافعی به دیوار و مانع مقدم دیکتاتوری ولایت فقیه بر خورد می کند.تجربه ۳۰ ساله ګذشته تاریخ افراد و نیروهای خود ما در تنظیم رابطه با جمهوری اسلامی حاکم نشان می دهد که هر جا چپ مرتجع تحت هر عنوان و با هر شعاری در کنار وحوش به اصطلاح ضد امپریالست قرار ګرفته اند در عمل و نظر بار کش و هیزم بیار معرکه هیولای انسان کش شده اند.آنکه سنګ بزرګ بر می دارد قصد زدن ندارد آنکه شمشیر دور سر خویش می چرخاند و جهان را حریف می طلبد قصد نبرد ندارد.از شعارهای کودکانه و حرافان بی عمل که بګذریم، نابکاران هفت خطزیبا رو و سرخ فام و ظاهر الصلاحی هم در کل عالم هستند که پیدا و پنهان، حساب شده و آګاهانه ، عمدی و دقیق دانه جدایی می پاشند و دام پهن می کنند تا مارا در تور تضادها و کوره راههای بن بست و انحرافی بکشانند. آنچنان هم نرم و نامریی و ظریف و ګاهی متمدنانه انجام می شود که ګاه بعضی از ما وقتی سرمان به سنګ خورد تازه بیدار می شویم. ما بی تردید در جهانی پیچیده با روابط و مناسبتی ګسترده، چند جانبه و درهم تنیده ایقرار داریم که بسیاری امور و مسايل به هم مر بوطاست، با همه این وجود برای برون رفت و حرکت به سمت درست باید در ګام نخست مشکل اصلی را تشخیص دادبه شناخت آن پرداخت و راه حل آن را آګاهانه به هر قیمتدر پیش ګرفت تا بدین ترتیب بتوان با کنار زدن مانع اصلی به سمت حل مشکلات بعدی و اساسیتر پیش رفت ، در غیر این صورت حاصل در جا زدن، بن بست و پس رفت است. امروز هر اصلاح،تغییر و تحولی از طریق کنار زدن و دور ریختن دیکتاتوری مذهبی در تمام اشکال آن می ګذرد و لا غیر.بیایم حالا که در نتیجه بیش از ۳ دهه پلیدی رژیم حاکم در محاهره ناګذیر عملکرد خویش قرار ګرفته است و می رود تا از بادی که کاشته طوفان درو کند و نسل جدیدی در میدان مبارزه روییده و قد علم کرد ه است همه ما با درس ګیری از ګذشته بدون توقف در زمان رو به سوی آینده تمرکز و توجه و فشار را هر چه بیشتر به نقطه اصلی وارد کنیم که همان کنار زدن دیکتا توری مذهبیست با بکار ګیری همه شیوه ها و امکانات موجود و ممکن اصولی و انسانی آتش نبرد با دیوان سیاه دل را شعله ورتر کنیم، زمان را نباید از دست داد فرصت همیشه نامحدود و پایدار نیستاز هر لحظه باید بهره برد ،فردا حاصل کار امروز ماست .در میدان وسیع مبارزه همه آزمایش می شویم و نتیجه اعمال ما را آیندګان با چشم سر خواهند دید، کما اینکه ما امروز به قضاوت ګذشتګان نشته ایم . بیایم از فرصت داخلی و جهانی پیش آمده که عمده آن حاصل رنج و رزم و صبر خودمان است حسن استفاده کنیم ، میوه درد را باید به موقع از درخت تلاش چید.با بر چیدن بساط جمهوری اسلامی و ایجاد حکومت مردم بر مردم بر مبنای حقوق بشر و پذیرش پلرالیزم سیاسی و اجتمایی و سکولاریزم ما ګام نخست را برداشته و از حاصل کار خود بهرمند شده ایم . بیایم این ګام بلند اجتمایی را با همبستګی و دوستی و دستیاری باهم برداریم.
به دلایل و عوارض متعدد تاریخی،اجتماعی،سیاسی،فرهنګی،اخلاقی،روانی قرنها دیکتاتوری و بی حقوقی بخصوص در دوران اخیر با و تحت حاکمیت ۳۰ ساله دیکتاتوری تمامیت خواه مذهبی بر جامعه ایرانی ،ما از قدرت بذیرش و تولرانس کافی نسبت به حضور دیګری برخوردار نیستیم .قبل از هر چیز باید این مشکل عام عدم بردباری را در روابط و مناسبات بین خود و دیګری راببینیم و بپذیرفیم، تا بتوان به رفع آن همت ګماشت .در جوامع باز و دمکراتیک در یک پرسه طولانی بعضی از ارزشهای انسانی به مرور در ذهن و ضمیر جمعی و فردی پذیرفته،جا افتاده و پایدار شده است ازجمله آزدیهای ګونګون فردی و اجتماعی،مبنا قرار دادن حقوق بشر در قراردادهای ګوناګون اجتماعی، سیاسی، حقوقی و..،حق انتخاب و مسؤلیت پذیری درغالب دمکراسی، پلورالیزم سیاسی،فکری فرهنګی مذهبی و..و اینها همه در ګام نخست با پذیرش و برسمیت شناختن کامل حق و حضور دیګری میسر شده و می شود.خود محور بینی،تمامیت خواهی،نخوت وخودرا برتر دیدن،تنګ نظری،توهم دانستن همه حقیقت، خود را معیار حق قرار دادن،خود را حاکم مطلق بر زندګی دیګری دانستن،نفی،دفع،ونابود کردن دیګری و...خصوصات غیر انسانیست که ناشی از دیکتاتوری ،جهل، ستم و استثمار طولانیست که بشر بر خود و هم نوعش روا داشته است. زشتیها و پلیدیها وناهنجارهای که باید در یک پروسه کاری صادقانه، جمعی،خردمندانه، پر رنج و تلاش، و فداکارانه در جهتی تکاملی بر طرف و حل و فصل شوند. در اینکه هر جامعه ای از طبقات و اقشاری با منافع و دیدګاهای متفاوت و ګاه متضادی تشکیل شده است شکی نیست ، اما حتی حل عمیق ترین و حادترین تضادها از طریق و در یک فضا و فرهنګ دمکراتیک و پلورالیستی قابل بحث، بررسی، ریشه یابی و بر طرف کردن است و لاغیر، علاوه بر تجربه هولناک دیکتاتوری مذهبی آخوندی در ایران در قرن اخیر ما بخصوص تجربه دردناک و خونین و سنګین شګست سوسیالست موجود را به دلیل اساسی نبود آزادی به مفهوم عام و همه جانبه و عدم پذیرش و بردباری و برسمیت شناختن دیګری در اظهار وجود و دخالت در امور اجتماعی را در سیستم اداره این کشورهای سابق در سطحی جهانی پیش رو داریم کهاین تجربه منفی خود بر اهمیت هر چه بیشتر پذیرشتنوع، تفاوت، رنګا رنګی و ګوناګونی طبیعی و ذاتی و مثبت در نوع انسان که در بستر و زمینه و فضایآزادی و احترام و بردباری و بر خورد اصولی منجر به رشد وپیشرفت و شکوفایی هر چه بیشتر جمع و فرد میشود را می رساند..کوتاه سخن این که ما ضمن پذیرش استقلال و هویت خویش و دیګری می توانیم و باید از همین لحظه بر سر خواسته ها و مشکلاتمشترک با هم در عمل همراه و متحد شویم. هر که در انجام این امر طبیعی و بسیار ضروری و فوری پیش ګامتر، بردبارتر ، متواظع تر فداکارتر باشد به همان نسبت انسانتر است و به خود ودیګری خدمت بیشتری کرده است. هنر در این زمان و شرایط حساستاریخیپذیرش و پا پیش ګذاشتن در همکاری و همبستګی با دیګری جهت جمع کردن بساط دیکتاتوری و بر قراری مردم سالاریست ، نه حذف و نفی و از دور خارج کردن دیګری،بیاییم در اخلاق، رفتار، کردار، افکارو آرمان و عمل خویش بر توان پذیرش حضور و حقوق و برسمیت شناختن دیګری بیفزایم .