۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

من و تو


من سایه سر ګردان توام

آمده از دوره دور

تو بیداری منی

بعد خوابی سنګین

من خشم توام

پیچیده در چادر جهل

تو مهر منی

بعد آن کینه سنګین زمستانی

من تیرګی ذهن توام

تو روز منی

بعد شب طولانی

من درد توام

تازه از زخم زمان

تو بغض منی

بشکوفته در ګوش جهان

من نقطه ابهام توام

تو راز ګشوده منی

من خاطره خاموش توام

تو شادی حال منی

۳۰-۰۳-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

هزاران ساله جوان،پیر برنا


نوروز خودمان را می ګویم این هفت هزار ساله جوان، و این پیر برنا.

عجیب است که بعظی از پدیده ها به دلایل ګوناګون ګوی در ګذر زمان سر زنده تر، جوانتر، شادتر، زیباتر، درخشانتر، و کاملتر جلوه می نمایند.

مثل انسانهای که با انتخاب درست، تلاش بی وقفه و فداکاری از وجود خود اثری ماندنی بر هستی بجا ګذاشته اند، مثل هنرهای اصیل انسانی در همه زمینه ها ، مثل مشعل علم، مثل چراغ عقل، مثل نور بینش ، مثل سنتهای عالی و..

این ارزشها و سرمایه های لایزال و پربهای انسانی تنها منحصر و متعلق به فرد و یا جعع خاص ومحدودی نبوده و نیست بلکه در همه جوامع و فرهنګهای بشری به اشکال ګوناګون وجود داشته و دارد. نوروز ما که امروز دارد جهانی می شود از جمله سالخوردګان جوان است که ما را هر سال سر فراز و بیدار می کند تا بخود آییم و با تولدی دوباره زندګی را آن ګونه که شایسته فرزند انسان است از سر ګیرم و در این راه بی ترس و بی باک، پر شور و شاد، روشن و راستګو ، پایدار و با یقین، اهرمین ضد زندګی و دشمن انسان را از هر طریق بر سر راه سعادت بشری کنار بزنیم. چنین باد.

اما من با همه احترامی که برای عمو نوروز مهربان، دوست خوب بچه ها دارم فکر می کنم با آن ریش پاک سفیدش بیشتر تعلق به زمستان دارد تا بهار رنګین و پر غوغا و نا خود آګاه سنت کلاس را در ذهن تداعی می کند. همین طور حاجی فیروز با مزه و شیرن سخن که با صورت سیاهش کهنګی فرهنګ پوسیده در باری را بیاد می آورد که من با هر دو کمی مشکل دارم .

به نظر من بهتیر است در جشن های سال نو دختران زیبا و دلیر ایرانی با لباسهای بسیار قشنګ و خوش رنګ و نقش محلی همراه با رقص و آواز وشادی بصورت جمعی و کارنوالی اندک اندک دوستانه و محترمانه جای حاج فیروز و عمو نوروز را بګیرند و نقش اصلی را در ایام نوروز به خود اختصاص دهند و با وجود و حضور پر شور و رنګ خود فضای نوروز را لبریز شادی و زیبایی کنند . لازم است که نوروز هم متحول و آپ دیت شود. نوروزتان باز هم پیروز

منوچهر مرعشی

۲۹-۰۳-۲۰۱۰

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

سایه


این سایه

که بی وقفه

مرا می پاید

کیست؟

خود؟

یا

دګریست؟

۲۶-۰۳-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

خانه تکانی خود


نوروز همه دوستان پیروز، شاد و سرفراز و زنده باشید به امید دور ریختن پلیدی ارتجاع مذهبی و انواع آن، از خود و جامعه و با آرزوی سالی بهتر


باید،

خود را خانه تکانی کنم

هر ثانیه

هر ساعت

هر سال


از افکار جذامی

از آیه های سمی

از صحرای سرګردانی

از قصه های سحر کننده

ازدخمه های تار بسته ذهن

از ناله های بی حاصل

از زاریهای ذلت بار

از اندیشه های خون ریز

از خون مقدس

از دیوارهای ندبه

از کینه های سربی

از سرابهای آبی

از عشقهای بی مغز

از مغزهای خشک

از تجربه های نازا

ازایمانهای بی چشم

از چشم های بی شوق

ازعقیده های عقیم

ز عقده های عقرب زا

از تکبر پوچ

از خود خواهی خوارکننده

از رفتن هرز

از نیایش های تخدیر کننده

ازارزشهای انسان کش

از رشته های اسیر کننده

از افسارهای نا مریی

از پرستش جهل

از اطاعت با جبر

از ایمان با ترس

از قفل زدن بر قلب

از رویاهای تیره

از افسردګی افسارګسیخته

از غرق در خیال

از دل سپردن به ظاهر

از فروش هوش

از حراج خویش

از مرګ در خود

از تنګ نظری تبر بدست


هر لحظه

هر زمان

باید،

خود را خانه تکانی کنم

۲۰-۰۳-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

برهوت


من سایه، به سایه

دل خود را

با خویش بردم

تا بلکه،

نمیرد

در این صحرای برهوت

۱۸-۰۳-۲۰۱۰

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

اسیر شب


ستاره ګفته بود

که،

شب نمی پاید

من اما،

باور ندا شم

زیرا،

اسیر سحر چشمهای سیاهش بودم

۱۷-۰۳-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی


۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

نه آمریکا، نه انګلیس، نه صهونیست / دشمن امروزما، دیکتا توری مذهبیست

بی آنکه بخواهیم نقش تاریخی و ریشه ای فقر، بی عدالتی، سود و سرمایه را در ایجاد و تداوم دیکتاتوری، جهل، جنګ، خرافه، ستم، از خود بیګانګی انسانی و...را بطورکلی و دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران را بطور خاص منکر شویم اما باید پذیرفت که با اصل قرار دادن تحلیل مشخص از شرایط مشخص در تیوری و پراتیک آن نیروی جدی،هوشیارو بالغ سیاسی و اجتماعی که قصد تغییر وایجادجهانی بهتررا در عمل و نظر دارد، در دنیای سخت وافعی به دیوار و مانع مقدم دیکتاتوری ولایت فقیه بر خورد می کند. تجربه ۳۰ ساله ګذشته تاریخ افراد و نیروهای خود ما در تنظیم رابطه با جمهوری اسلامی حاکم نشان می دهد که هر جا چپ مرتجع تحت هر عنوان و با هر شعاری در کنار وحوش به اصطلاح ضد امپریالست قرار ګرفته اند در عمل و نظر بار کش و هیزم بیار معرکه هیولای انسان کش شده اند.آنکه سنګ بزرګ بر می دارد قصد زدن ندارد آنکه شمشیر دور سر خویش می چرخاند و جهان را حریف می طلبد قصد نبرد ندارد.از شعارهای کودکانه و حرافان بی عمل که بګذریم، نابکاران هفت خط زیبا رو و سرخ فام و ظاهر الصلاحی هم در کل عالم هستند که پیدا و پنهان، حساب شده و آګاهانه ، عمدی و دقیق دانه جدایی می پاشند و دام پهن می کنند تا مارا در تور تضادها و کوره راههای بن بست و انحرافی بکشانند. آنچنان هم نرم و نامریی و ظریف و ګاهی متمدنانه انجام می شود که ګاه بعضی از ما وقتی سرمان به سنګ خورد تازه بیدار می شویم. ما بی تردید در جهانی پیچیده با روابط و مناسبتی ګسترده، چند جانبه و درهم تنیده ای قرار داریم که بسیاری امور و مسايل به هم مر بوط است، با همه این وجود برای برون رفت و حرکت به سمت درست باید در ګام نخست مشکل اصلی را تشخیص داد به شناخت آن پرداخت و راه حل آن را آګاهانه به هر قیمت در پیش ګرفت تا بدین ترتیب بتوان با کنار زدن مانع اصلی به سمت حل مشکلات بعدی و اساسیتر پیش رفت ، در غیر این صورت حاصل در جا زدن، بن بست و پس رفت است. امروز هر اصلاح،تغییر و تحولی از طریق کنار زدن و دور ریختن دیکتاتوری مذهبی در تمام اشکال آن می ګذرد و لا غیر.بیایم حالا که در نتیجه بیش از ۳ دهه پلیدی رژیم حاکم در محاهره ناګذیر عملکرد خویش قرار ګرفته است و می رود تا از بادی که کاشته طوفان درو کند و نسل جدیدی در میدان مبارزه روییده و قد علم کرد ه است همه ما با درس ګیری از ګذشته بدون توقف در زمان رو به سوی آینده تمرکز و توجه و فشار را هر چه بیشتر به نقطه اصلی وارد کنیم که همان کنار زدن دیکتا توری مذهبیست با بکار ګیری همه شیوه ها و امکانات موجود و ممکن اصولی و انسانی آتش نبرد با دیوان سیاه دل را شعله ورتر کنیم، زمان را نباید از دست داد فرصت همیشه نامحدود و پایدار نیست از هر لحظه باید بهره برد ،فردا حاصل کار امروز ماست .در میدان وسیع مبارزه همه آزمایش می شویم و نتیجه اعمال ما را آیندګان با چشم سر خواهند دید، کما اینکه ما امروز به قضاوت ګذشتګان نشته ایم . بیایم از فرصت داخلی و جهانی پیش آمده که عمده آن حاصل رنج و رزم و صبر خودمان است حسن استفاده کنیم ، میوه درد را باید به موقع از درخت تلاش چید.با بر چیدن بساط جمهوری اسلامی و ایجاد حکومت مردم بر مردم بر مبنای حقوق بشر و پذیرش پلرالیزم سیاسی و اجتمایی و سکولاریزم ما ګام نخست را برداشته و از حاصل کار خود بهرمند شده ایم . بیایم این ګام بلند اجتمایی را با همبستګی و دوستی و دستیاری باهم برداریم.

۱۴-۰۳-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

مست عطر هستی


دست در دست سحر

سایه به سایه سرو

چشم بر اوج عقاب

ګوش به شعر سروش

ګرم از شعله عشق

مست عطر هستی

پا بپای شادی

روی دوش رقص

فارغ از رنج زمان

بیرون ز حد مکان

خارج از خود

همسوی نور

از هر چه که هست،

می ګذرم

منوچهر مرعشی

۱۳-۰۳-۲۰۱۰

۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

در من



برای او و آنان که با دریافت حقیقت، از عشق متولد می شوند، و با بر افروختن وجود خویش، خود و جهان را روشن و دګرګون می کنند.

در من،

دانه ای ریشه می دواند

در من،

پرنده ای آشیانه می سازد

در من،

شعری شکل می ګیرد

در من،

اشکی ترانه می سراید

در من،

لبخندی آواز می خواند

در من،

سروی سر می کشد

در من،

بیدی سر خم می کند

در من،

ستاره ای می سوزد

در من،

پوسته ای می شکند

در من،

رنګین کمانی پل می زند

در من،

خاطره پرواز می کند

در من،

معرفت می جوشد

در من،

باران می نوازد

در من،

طوفان به آرامش می رسد

در من،

تاریکی روشن می شود

در من،

هیولا می ګریزد

در من،

دوستی دست دراز می کند

در من،

پذیرش چتر می ګشاید

در من،

صبر سایه می افکند

در من،

محبت بال می ګشاید

در من،

شور شیپور می زند

در من،

شعور فواره می زند

در من،

شادی به رقص می آید

در من،

آتش عشقی روشن می شود

در من،

خدا خود می نماید

منوچهر مرعشی

۰۴-۰۳-۲۰۱۰

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

پیامبری بنفشه


جای من اینجا نیست

باید می رفتم


باید در امتداد رود سرخ می رفتم

باید از ګردنه های قهوه ای عبور می کردم

باید در جالیزارهای ارغوانی مکثی می کردم

باید در دشت شقایق خیمه می زدم

باید پیشانی آسمان را می بوسیدم

باید قصه سپیده را باور می کردم

باید به انار ایمان می آوردم

باید نګرانی نګاه نرګس را می فهمیدم

باید پیامبری بنفشه را می پذیرفتم

باید بیتابی کهر را درک می کردم

باید از عقاب جوان می آموختم

باید به ګفتګوی ګنجشکها ګوش می سپردم

باد به تواضع بید سر فرود می آوردم

باید غرور سرو را می ستودم

باید تکاپوی دانه را حس می مردم

باید پیام نسیم را می ګرفتم

باید خشم طوفان را انتظار می کشیدم

باید دست ترس را رها می کردم

باید رد پای ماه را می ګرفتم

باید قطار آبی را سوار می شدم

باید پیله تنهایی را می شکستم

باید از خود می ګریختم

باید به ندا پاسخ می دادم


جای من اینجا نیست

باید می رفتم

۰۲-۰۳-۲۰۱۰

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

پذیرش،پذیرش و باز هم پذیرش

به دلایل و عوارض متعدد تاریخی،اجتماعی،سیاسی،فرهنګی،اخلاقی،روانی قرنها دیکتاتوری و بی حقوقی بخصوص در دوران اخیر با و تحت حاکمیت ۳۰ ساله دیکتاتوری تمامیت خواه مذهبی بر جامعه ایرانی ،ما از قدرت بذیرش و تولرانس کافی نسبت به حضور دیګری برخوردار نیستیم .قبل از هر چیز باید این مشکل عام عدم بردباری را در روابط و مناسبات بین خود و دیګری راببینیم و بپذیرفیم، تا بتوان به رفع آن همت ګماشت .در جوامع باز و دمکراتیک در یک پرسه طولانی بعضی از ارزشهای انسانی به مرور در ذهن و ضمیر جمعی و فردی پذیرفته،جا افتاده و پایدار شده است ازجمله آزدیهای ګونګون فردی و اجتماعی،مبنا قرار دادن حقوق بشر در قراردادهای ګوناګون اجتماعی، سیاسی، حقوقی و..،حق انتخاب و مسؤلیت پذیری درغالب دمکراسی، پلورالیزم سیاسی،فکری فرهنګی مذهبی و..و اینها همه در ګام نخست با پذیرش و برسمیت شناختن کامل حق و حضور دیګری میسر شده و می شود.خود محور بینی،تمامیت خواهی،نخوت وخودرا برتر دیدن،تنګ نظری،توهم دانستن همه حقیقت، خود را معیار حق قرار دادن،خود را حاکم مطلق بر زندګی دیګری دانستن،نفی،دفع،ونابود کردن دیګری و...خصوصات غیر انسانیست که ناشی از دیکتاتوری ،جهل، ستم و استثمار طولانیست که بشر بر خود و هم نوعش روا داشته است. زشتیها و پلیدیها وناهنجارهای که باید در یک پروسه کاری صادقانه، جمعی،خردمندانه، پر رنج و تلاش، و فداکارانه در جهتی تکاملی بر طرف و حل و فصل شوند. در اینکه هر جامعه ای از طبقات و اقشاری با منافع و دیدګاهای متفاوت و ګاه متضادی تشکیل شده است شکی نیست ، اما حتی حل عمیق ترین و حادترین تضادها از طریق و در یک فضا و فرهنګ دمکراتیک و پلورالیستی قابل بحث، بررسی، ریشه یابی و بر طرف کردن است و لاغیر، علاوه بر تجربه هولناک دیکتاتوری مذهبی آخوندی در ایران در قرن اخیر ما بخصوص تجربه دردناک و خونین و سنګین شګست سوسیالست موجود را به دلیل اساسی نبود آزادی به مفهوم عام و همه جانبه و عدم پذیرش و بردباری و برسمیت شناختن دیګری در اظهار وجود و دخالت در امور اجتماعی را در سیستم اداره این کشورهای سابق در سطحی جهانی پیش رو داریم که این تجربه منفی خود بر اهمیت هر چه بیشتر پذیرش تنوع، تفاوت، رنګا رنګی و ګوناګونی طبیعی و ذاتی و مثبت در نوع انسان که در بستر و زمینه و فضای آزادی و احترام و بردباری و بر خورد اصولی منجر به رشد وپیشرفت و شکوفایی هر چه بیشتر جمع و فرد میشود را می رساند..کوتاه سخن این که ما ضمن پذیرش استقلال و هویت خویش و دیګری می توانیم و باید از همین لحظه بر سر خواسته ها و مشکلات مشترک با هم در عمل همراه و متحد شویم. هر که در انجام این امر طبیعی و بسیار ضروری و فوری پیش ګامتر، بردبارتر ، متواظع تر فداکارتر باشد به همان نسبت انسانتر است و به خود ودیګری خدمت بیشتری کرده است. هنر در این زمان و شرایط حساس تاریخی پذیرش و پا پیش ګذاشتن در همکاری و همبستګی با دیګری جهت جمع کردن بساط دیکتاتوری و بر قراری مردم سالاریست ، نه حذف و نفی و از دور خارج کردن دیګری،بیاییم در اخلاق، رفتار، کردار، افکارو آرمان و عمل خویش بر توان پذیرش حضور و حقوق و برسمیت شناختن دیګری بیفزایم .

۰۱-۰۳-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی