۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

پی یافتن


رفتم،

در پی یافتن،

تا تشنګی آب

تا ګریه اشک

تا اشک شقایق

تا ترس ترانه

تا ګریز شعر

تا سکوت ساز

تا دلهره امید

تا سادګی انسان

تا خستګی راه

تا تنهایی جنګل

تا آواز سنګ

تا خواب ستاره

تا تاریکی نور

تاغم خدا

....

رفتم که بیابم

هنوز هم اما ،

در سفرم

پی یافتن



۲۸-۰۲-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

باغ آبی


من،

از باغ آبی عشق

ترانه های سرخ رهایی می چینم

و

در سبد سبز حیات می ګذارم

و

بدستهای رنګین رود زندګی می سپارم

و خود،

درخاطر بی کران آسمان هستی محو می شوم

۲۸-۰۲-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

شکستن اشک


هر بار

که اشکهای قلبم می شکنند

دو باره

از میان بر می خیزم

و

خشمم را

از پنجره دل

در رود زندګی

می تکانم

و

دلم را


به نوازش روشن لبخند سپیده

پیوند می زنم

و


سرم را

به ستاره ها

می سایم


و

امیدم را

در مزرعه عشق


می کارم

و

اعتمادم را

با دستهای آبی باران

را می شویم


و

دستهایم را

با ترانه های چشمه ها

آبیاری می کنم




تا دوباره سبز شوند



۲۶-۰۲-۲۰۱۰

منوچهر مرعشی